چندی پیش آقای مانوئل والس وزیر کشور فرانسه، “نسبت به موج اسلامگرایانی که فرانسه را به قصد سوریه ترک می کنند، ابراز نگرانی کرد. او گفت که این پدیده بزرگترین خطری است که فرانسه را در سال های آینده تهدید می کند.”
وزیر کشور فرانسه در پایان اظهارات اش تصریح کرده است ؛ «مهمترین خطر این افراد برای منافع فرانسه و کشورهای اروپایی بازگشت شان از سوریه است.»
راه حل پیشنهادی به وزیر کشور فرانسه برای مبارزه با تروریسم!
در دسامبر سال گذشته نیز وزرای کشور فرانسه و بلژیک در بروکسل هشدار دادند؛ “شمار فزاینده ای از جوانان اروپایی پس از ورود به سوریه در صفوف سازمان ها و گروه های وابسته به القاعده می جنگند و به همین دلیل خطری بالقوه برای کشورهای اتحادیۀ اروپا و متحدان شان به شمار می روند. وزرای کشور فرانسه و بلژیک معتقدند که بین ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ تن از جوانان اروپایی وارد سوریه شده اند.”
از کشور آلمان نیز گزارشات مشابه می رسد.هانس گئورگ ماسن، رئیس سازمان امنیت آلمان گفته است ؛”این نقل و انتقالات به شدت مایه نگرانی است. به گفته او گروهی از این افراد در سوریه آموزشهای نظامی میبینند و رادیکالتر میشوند. او اضافه کرده است که این گروه با ماموریتهای جدید به آلمان برمیگردند.”
این اظهارات به گوشه ای از واقعیت تلخ و رو به گسترش یک معضل اجتماعی اشاره دارد.بحرانی که نطفه های شکل گیری آن از سال ها پیش ایجاد گردیده و روندی خارج از کنترل یافته است.
اسلام گرایی در لباس سلفی و بنیادگرایی، زمانی نه چندان دور ابزار موثر سیاستمداران غربی برای مبارزه با نفوذ و گسترش بلوک شرق در خاورمیانه بود.اما هیچ کس تصور نمی کرد با یازده سپتامبر ۲۰۰۱ به نقطه بلوغ رسیده و شمشیر برایی بر علیه امنیت جهانی گردد.
از روسیه،افغانستان و پاکستان گرفته تا عراق،یمن،لیبی،مصر،لبنان،سوریه و …آثار حضور و فعالیت انواع «گروه ها و دولت های اسلامی» وابسته به تفکر سلفی و القاعده را می توان مشاهده نمود.با بیش از ده ها کشته در روز.گروه هایی که با عملیات های انتحاری و چندین انفجار بزرگ، پشت سر هم اعلام و جود می نمایند و خواستار پیاده نمودن روش های بسیار متحجر،آنارشیستی،دین ستیزانه و “کلام خدا” از افکار و ایده های «القاعده» در جوامع بشری می باشند.
ایرانی ها نیز از این قاعده مستثنی نبوده اند.گروه مجاهدین خلق به رهبری مسعود و مریم رجوی که در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برای عملیات فوق العاده «القاعده» در آمریکا و انفجار برج های تجارت جهانی، نشسست اضطراری برگزار نموده،جشن گرفته و کف می زدند!شیرینی پخش نموده و همزمان با فروریختن آوار روی قربانیان آمریکایی هورا می کشیدند، حامل همان اندیشه ارتجاعی و تروریستی می باشند.
مجاهدین خلق هنگام مبارزه مسلحانه با حکومت شاهنشاهی، هفت مستشار آمریکایی را با همین ایدئولوژی ترور نمودند.به فاصله کوتاهی پس از انقلاب ایران، همان روش و استراتژی را دنبال کردند.آنها نیاز به حامی بزرگ ضد ایرانی داشتند.به همین دلیل در سال ۱۳۶۵ بلافاصله پس از اخراج از فرانسه به حکومت صدام حسین در عراق پناه بردند.و از آنجا به مدت ۳۰ سال موج گسترده ای از خشونت،بمب گذاری،ترور،عملیات انتحاری و موشک پرانی به شهرهای ایران را رواج دادند که شهروندان عادی نیز در امان نبودند.در این فاصله بیش از ۱۷۰۰۰ ایرانی توسط سازمان مجاهدین خلق در ایران و چند هزار نفر در عراق به قتل رسیدند.آنها در سال ۲۰۰۳ مجددا به فرانسه بازگشته و اورسوراواز را برای فعالیت های جدید خود رونق بخشیدند.
مردم و دولت فرانسه گوشه ای از افکار ارتجاعی و تروریستی گروه مجاهدین خلق را در وقایع ۱۷ ژوئن و بیش از ۲۰ خودسوزی در فرانسه و اروپا به چشم دیدند.اما در تضاد و تعارض با دولت وقت ایران، چشم ها به روی واقعیت ها بسته شد و آرام آرام فعالیت این گروه تروریستی که فرم نظامی خود را با لباس های مارک دار و گرانقیمت فرانسوی جایگزین کرده بودند، قانونی گردید.فعالیتی که از مرزهای ایران عبور نموده و با پشتیبانی شیوخ ضد ایرانی، دامنه فعالیت هایش به عراق و سوریه نیز کشانده شده است.
عکس یادگاری محمد ثانی یا «محمد وکیلی فر» (عضو ارشد مجاهدین از آلمان) در سال ۲۰۰۹، زیر پل بیرحکیم پاریس محلی که در ۱۸ژوئن ۲۰۰۳ برای مریم رجوی خودسوزی کرده بود
حال با نگاهی به گذشته سراسر تروریستی سازمان مجاهدین خلق که اکثر اهداف آنان از اورسوراواز فرماندهی و پشتیبانی می گردد، باید از وزیر محترم کشور فرانسه آقای “مانوئل والس” پرسید؛ از نظر کیفیت عمل و استراتژی تروریستی چه تفاوتی بین گروه مجاهدین خلق و موج اسلامگرایانی که فرانسه را به قصد سوریه ترک نموده و در آنجا کمربند انفجاری بسته و در گروه های جهادی فعالیت می نمایند و پس از ده ها عمل تروریستی به فرانسه باز می گردند، می توان قائل گردید؟
به قول آقای وزیر اگر بازگشت این گونه افراد از سوریه،مالی،لیبی و …مهمترین خطر بوده ومنافع فرانسه و کشورهای اروپایی را با تهدید جدی مواجه ساخته،چه کسانی مجوز بازگشت مجدد رهبران و اعضای سازمان تروریستی مجاهدین خلق در سال ۲۰۰۳ به فرانسه را صادر نمود؟
آیا وقایع ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ مربوط به مریم رجوی در فرانسه، حمایت علنی مجاهدین از سلفی ها، القاعده و بازماندگان صدام حسین در عراق،حمایت و جلسه مشترک مریم رجوی و اعضای مجاهدین با تروریست های سوریه در فرانسه، تهاجم فرماندهان مجاهدین به اعضای جداشده و تهدیدات تروریستی آنان در خیابان های پاریس،نشر اکاذیب در باره جداشدگان و ده ها فاکت دیگر چشم های آقای وزیر را به تهدیداتی که می گوید باز ننموده است؟!
آیا صرف مخالفت با حکومت ایران، فعالیت تروریست های سازمان مجاهدین خلق در فرانسه و اروپا را می تواند مشروعیت ببخشد؟
اگر بخاطر منافع مردم و دولت فرانسه، مبارزه با اشکال مختلف و رو به گسترش تروریسم الزام آور است، با همه ریشه ها و افکار متحجر و منشعب از “اسلام تروریستی سلفی ها” باید مبارزه نمود.مجاهدین خلق، توسط سلفی های عربستان سعودی و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس برای ضدیت با مردم و دولت ایران،حمایت مالی و تدارکاتی می شوند.همان هایی که گروه تروریستی «القاعده» در کشورشان تولد یافت،حمایت مالی گردید و به سایر کشورهای خاورمیانه، آفریقا و اروپا صادر گردید.که گوشه هایی از آن را آقای وزیر اعتراف نموده اند!
در زیر پلک های آقای وزیر، مریم رجوی جلسات مشترکی را با برخی امامان جمعه مساجد و گروه های سلفی وابسته به شیوخ مرتجع عرب و القاعده در اورسوراواز برگزار می نماید.همان هایی که در فرانسه و کشورهای اروپایی شعبات زیادی دارند و از سال ها پیش مشغول عضو گیری برای گروه های جهادی و صدور آنان به سوریه،مالی،لیبی،عراق،افغانستان و … می باشند.
اگر از تجارب گذشته و اتفاقاتی که آقای وزیر بدان اشاره نموده اند بخواهیم در برقراری امنیت شهروندان فرانسوی و اروپایی استفاده کنیم!مبارزه علمی با تروریسم، کنترل و مهار همه جانبه آن باید مد نظر قرار گیرد.اگر تهدیداتی که آقای مانوئل والس وزیر کشور فرانسه بدان اشاره کرده اند،جدی بوده و از نظر اجتماعی چالش برانگیز است،تا دیر نشده باید دست به کار شد.
راه حل مبارزه با تروریسم در فرانسه و اروپا و پیشنهاد به آقای وزیر
یک قانون اضطراری و فراگیر باید از مجلسین گذراند. با این محتوا که حضور و فعالیت هر گروه از هر کشور و ملیتی را که سابقا در هر جایی از دنیا،فعالیت خشونت بارتحت هر عنوان از جمله انقلابی یا …،انتحاری،انفجاری،قتل وعملیات تروریستی با هر مضمون و هدفی داشته است را در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی غیر قانونی اعلام نموده،تعطیل و مهار نمود.امکانات مالی آنان را باید مصادره نمود.از پناه دادن به چنین گروه هایی جلوگیری نموده و اقامت آنان را پس گرفته و به کشورهای مبدا بازگرداند.
خلاصه طرح پیشنهادی به آقای وزیر؛
تشکیل کمیته مبارزه با تروریسم در وزارت کشور و ساختار زیر مجموعه آن یعنی زیر گروه های متعلق به گروه ها وکشورهای دارای توان تروریستی،تدوین اساسنامه و فعالیت اجرایی حول بند های پیشنهادی زیر:
۱٫حضور و فعالیت هر گروه از هر کشور و ملیتی را که سابقا در هر جایی از دنیا، فعالیت خشونت بارتحت هر عنوان از جمله انقلابی یا …،قتل وعملیات تروریستی با هر مضمون و هدفی داشته است را در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی غیر قانونی اعلام شود.
۲٫همه گروه هایی که سابقه خشونت بار و تروریستی داشته اند باید شناسایی،رده بندی و تشکیل پرونده گردند.
۳٫مصادره اموال و امکانات گروه های فوق الذکر و انتقال آنان به مراکز ویژه.
۴٫پناه ندادن به افراد و گروه ها با سابقه خشونت بار و تروریستی با هر هدفی در هر گوشه از جهان.
۵٫سلب اقامت از افراد و گروه هایی با سابقه خشونت بار و تروریستی با هر هدفی در هر گوشه از جهان.
۶٫بازگرداندن افراد و گروه هایی با سابقه خشونت بار و تروریستی با هر هدفی در هر گوشه از جهان به کشور مبدا.
اکنون که مشکلات اجتماعی-مذهبی در برخی کشورها به بحران امنیتی درفرانسه و اروپا دامن زده، باید دید که آیا آقای مانوئل والس وزیر محترم کشور فرانسه، در برخورد با هسته اصلی گروه های تروریستی ساکن فرانسه و اروپا، از توانایی هایش در مهار زیر ساخت ها و مبارزه با تروریسم استفاده خواهد نمود یا نه؟!