در روزگاری که ما زندگی می کنیم مقولاتی هستند که بسیار مورد توجه افکار عمومی هستند. اصطلاحاتی مثل آزادی، دموکراسی، حقوق زنان و غیره. حرفها و کلماتی که بسیار زیبا و مردم پسندند و معیار سنجش گروهها و تشکلها و سازمانهای سیاسی هم همینهاست. معیارهایی که طی سالیان سال در اثر فعالیتها و تلاشهای انسانهای زیادی به دست آمده است و هر کسی در این میانه بخواهد خودی نشان دهد، می بایست خود را منطبق با این معیارها کرده و درصد وفاداری خود را به آزادی، دموکراسی و حقوق بشر نشان دهد.
این را تمام کسانی که با این فرقه به هر نوع رابطه داشته اند، می دانند که سازمان مجاهدین در محتوا به هیچ کدام از این شعارها یعنی آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان، دموکراسی، انتخابات آزاد و غیره نه معتقد بوده و نه اساساً به آن پایبند می باشد.
سازمان مجاهدین که روزی با عملیات ترور آمریکایی ها در ایران مبارزه خود را شروع کرد و پرونده افتخاراتش قتل سرهنگ ها و مستشاران آمریکایی ذکر شده است و با افتخار سرودهای “نبرد با آمریکا” و “سر کوچه کمینه” را در رسای قتل سرهنگ هاوکینز مستشار نظامی آمریکا می سراید و افتخارش مبارزه با آمریکا بود و یا در جریان اشغال سفارت آمریکا در تهران سعی می کرد به خاطر اینکه از قافله عقب نماند، خود را در کنار دانشجویان حاضر در سفارت جلوه دهد و یا سخنرانی های مسعود رجوی در تهران که فریادهای ضد امپریالیستی اش گوش فلک را کر می کرد که، وای بر شما امپریالیستها و مرتجعان جهان اگر بدانید که چه خورشیدهایی در شرف طلوع هستند و هزاران نمونه دیگر.
الآن حاضر است تن به هر کاری بدهد برای این که آمریکا گوشه چشمی به آن نشان دهد. واقعیت این است که می توان آنچه در عمل در مناسبات مجاهدین می گذرد را محتوای واقعی سازمان دانست و آنچه در بیرون اعلام می شود، ظاهری که محتوای درونی را بپوشاند. از طرفی به عنوان مثال خانم رجوی خود را مدافع حقوق زنان می داند و در واقع خیلی علاقه به گرفتن این ژست مد روز دارد. ولی متاسفانه بیش از هزار زن در زندان اشرف که گرفتار مناسبات کثیف فرقه گرایانه سازمان شده اند، به فجیع ترین وضعیت ممکن زندگی می کنند.
خانم رجوی در حالی شعار آزادی می دهد و برای اربابان غربی ژست های دموکراتیک می گیرد که چند هزار نفر از اعضای اسیر فرقه در اشرف آرزوی آزادی و زندگی در دنیای آزاد را دارند. واقعاً چه کسی باور می کند که بسیاری افراد مجاهدین بیش از بیست سال است تماس با دنیای خارج نداشته اند. روزنامه ای غیر از نشریه مجاهد نخوانده اند. تلویزیونی غیر از تلویزیون مجاهدین ندیده اند. چه کسی باور می کند در قرن بیست و یکم که هر بچه مدرسه ای یک موبایل در دست دارد، نفراتی هستند که هرگز قیافه موبایل را هم ندیده اند چه رسد که با آن کار کنند و باز خانم رجوی برای خوشرقصی شعار آزادی و دموکراسی می دهد.
آیا همین خانم نبود که در نشستهای درونی می گفت، روزی خواهد رسید که همه مردم ایران انقلاب کنند؟ انقلاب البته طبق فرهنگ درونی مجاهدین به معنی جدایی زن و شوهر از یکدیگر است. آیا هم او نبود که خانواده را کانون فساد می دانست که می باید منهدم شود و می گفت مناسبات تشکیلاتی ما نمونه کوچکی از ایران فرداست! پس خانم رجوی کاش حتی کمتر از سر سوزنی جسارت و صداقت در وجودتان بود تا با مطرح کردن دیدگاه واقعی تان، قضاوت را به همان وجدانهای بیدار حمایت کننده تان می سپردید.
شهروز تاج بخش