لزوم بازنگری اروپا در برآوردهای قبلی
بنابر گزارش سایت شورای ملی مقاومت مجاهدین خلق، سیصد انجمن که طبعا نمی توانند از زیر مجموعه های سازمان مجاهدین خلق و فرقه رجوی نباشند در این سخنرانی وی شرکت داشته اند. البته عکسهای منتشر شده چنین عددی را نشان نمی دهد و گزارش هم هیچ نامی از این انجمن ها نمی برد. این شرکت کنندگان طبعا هسته مرکزی حمایت کنندگانی را تشکیل میدهد که بر خلاف اکثریت اعضای قدیمی تر سازمان (که دیگر شرایط کار کردن را دارا نیستند) بصورت کنتراتی و یا روزمزد در خدمت سازمان بوده و ماموریت هایی را انجام می دهند. درجه وفاداری هر یک از آنها ماموریت های محوله به هر کدام را روشن می سازد.
بخاطر این که کاملا واضح باشد که منظور مریم رجوی از کشیدن این خطوط بین “ما و آنها” چیست وی میگوید” در مبارزه انجمن ها و کانون های شرکت کننده در این کنوانسیون علیه وزارت اطلاعات رژیم آخوندی و استقرار دموکراسی و حکومت مردمی در ایران، ما اعلام می کنیم که اکنون، مبارزه با مزدوران فاشسیم حاکم بر ایران که رهبری مقاومت (منظور رجوی است) را هدف قرار داده اند وظیفه ملی هر ایرانی آزادیخواه است بدون در نظر گرفتن نظرات سیاسی و یا اعتقادات ایدئولوژی آنها ” {تاکید از من است}
میدانیم که منظور مریم رجوی از “مزدوران فاشسیم حاکم بر ایران” هر آن کسی است که منتقد مجاهدین خلق باشد. و البته و بخصوص اعضای سابق و نجات یافته ای که بنا بر گفته وی “بنابر اصل و قانون مبارزه مسلحانه (جنگ) محکوم به مرگ هستند”.
از آنجایی که بخش اعظم این منتقدین و اعضای سابق در کشورهای اروپایی و امریکای شمالی زندگی می کنند تنها برداشت ممکن از این دستور “مبارزه با این مزدورانی که محکوم به مرگ” هستند این خواهد بود که وی به روشنی و بدون واسطه دستور قتل این افراد را در کشورهای غربی صادر کرده و فدائیان وی با دریافت دستور اکنون موظف به اجرای آن هستند.
البته این مطلب هرگز در نوشتار انگلیسی مجاهدین خلق منعکس نمی گردد و فقط در سایتهای فارسی زبانشان با افتخار منتشر می شود. مریم رجوی بعد از آن که بیادش آمد که در فرانسه زندگی می کند و ممکن است بخاطر این دستور قتل های متعدد مورد بازخواست قرار گیرد دستور داد تا بسرعت این بخش از سخنانش از سایتهای فارسی و منجمله سایت همبستگی ملی فرقه رجوی حذف گردد (کپی آن موجود است) و بجای آن یک سخنگوی این سازمان در عراق همین تهدیدات را مجددا اعلام نمود. این بار البته این سخنگوی رجوی با دست باز اعلام کرد که “از آنجا که ما در حال جنگ با ایران هستیم، هر گونه سعی در فرار از سازمان به منزله عوض کردن جبهه تلقی شده و مجازات آن اعدام است”. این اعلام مجدد خطوط سرخ رجوی این بار این فرصت را به وی میدهد تا هر آن کس را که بخواهد با مارک “دشمن در حال جنگ” و “مزدور رژیم ایران” نشانه برود. با این تعریف ارائه شده حتی آنانی که توانسته اند بعد از سی سال از کمپ بسته لیبرتی فرار کنند اکنون بعنوان “دشمن در حال جنگ” و “مزدور رژیم ایران” قابل اعدام و قتل می گردند.
بنظر می رسد رجوی و سران مجاهدین نتوانسته اند بیش از این چهره مخوف، خشونت گرا و خشن خود را پنهان کنند و نقاب از چهره برداشته اند. رجوی هیچ حربه ای بجز خشونت برای حفظ بقای خود نداشته و ندارد. این گروه اگر چه برای مصرف غربی سعی در نشان دادن چهره ای دموکراتیک را دارد ولی همه میدانند که گروه مجاهدین خلق که بصورت یک فرقه مخرب اداره می شود بنیاد و بقایش در گرو جو وحشت و ترس و ایجاد وابستگی روحی و جسمی در اعضایش است. رهبران این فرقه هیچ راهی ندارند بجز سعی در حفظ این جو ترس و خشونت در میان اعضایشان. آنها هیچ راهی بجز افزایش روزمره این فشار ندارند. در نتیجه هرگونه اعتراض و یا انتقادی که راه به افشای چهره واقعی گروه ببرد واکنش سریع و شدیدی را به همراه تهدیدات و حملات مختلف بوجود می آورد و این روند گاها به حملات فیزیکی وحشیانه، حتی در روز روشن و در وسط خیابانهای کشورهای غربی نیز کشیده می شود. در چنین سناریو هایی نقش اعضا (و هواداران) فرقه و جایگاه و وظیفه شان در گروه بعنوان ابزار سرکوب و قتل و جنایت بصورت مستقیم و عملی به آنها نشان داده میشود و باید به آن عمل کنند.
ولی سوال این است که سازمان مجاهدین خلق در مبارزه با افشاگری اعضای سابقش تا کجا پیش خواهد رفت؟ اعضای سابقی که البته چه بلحاظ تعداد و چه بلحاظ کیفیت روز بروز بیشتر می شوند و اعضای سابقی که از سعی و کوشش برای نجات دوستان گرفتارشان در فرقه ابایی نداشته و ترسی ندارند. گرفتارانی که در محیط بسته کمپ های مجاهدین خلق بصورت روزمره حقوق انسانی شان پایمال می گردد. حال چه در عراق باشند، چه در اروپا و چه در امریکای شمالی.
منابع آگاه به این امر این روزها از خود سوال می کنند که خواسته بعدی رجوی از اعضایی که بر خلاف خواسته خودشان در عراق نگه داشته شده اند چه خواهد بود. اعضای مجاهدین خلق برای استفاده از خشونت تعلیم دیده اند. آنها تعلیم دیده اند که بکشند و کشته شوند. اتفاقا این کشتن و کشته شدن تنها دلیل وجودی این سازمان در چند دهه گذشته بوده است. این همان دلیلی است که جنگ طلبان و دوائر ضد ایرانی را به استفاده ابزاری از این فرقه وا میدارد. تعداد زیادی از این فدائیان شناخته شده ای که تعلیم ترور و قتل دیده اند اکنون در اروپا هستند. آیا در آینده نزدیک شاهد رها شدن افسار این ها خواهیم بود تا صدای منتقدین موثر تر مجاهدین خلق و رجوی را خفه کنند؟ (مریم رجوی در این سخنرانی اش می گوید که دشمنان اصلی و اعضای سابق مورد نظر در هر کشور بیش از تعداد انگشتان دست نیستند ولی وی از آنها بصورت مشخص نام نمی برد)
با توجه به سابقه امر بنظر می رسد که جواب به این سوال حتما مثبت است و مجاهدین خلق حتما دست به قتل نجات یافتگان خواهند زد. مجاهدین خلق از زمان برقراری مراکزش در پایتخت های کشورهای غربی از خشونت عریان و حمله فیزیکی بر علیه مخافلین و حتی رقبایش استفاده کرده است. تاکتیک های مختلفی از مجاهدین خلق و شخص رجوی از ترور شخصیتی افراد و کمپین های تخریب تا چاقوکشی و آدم دزدی بصورت مستمر توسط قربانیان مختلف گزارش شده است. متاسفانه فرقه مجاهدین خلق بخاطر داشتن ولینعمتان و استفاده کنندگانی قدرتمند اجازه نداده اند تا این جنایات سطح پایینشان مورد تحقیق قرار گیرد و یا به دادگاه برسد. این مسئله اگر چه قربانیان این فرقه را بدون هیچ حفاظی در معرض تهدیدات رها کرده ولی البته شاهدیم که هیچ خللی در عزم آنها وارد ننموده.
این تهدید را باید در این مقطع زمانی جدی گرفت. قتل وحشیانه عضو جدا شده سازمان مجاهدین خلق که در کمپ اشرف افشا شد یاد آور توانایی مجاهدین خلق در اجرای چنین سناریو هایی است. بدن از بین رفته مسعود دلیلی در میان پنجاه و دو تن دیگر از قربانیان خشونت در حمله ای به کمپ اشرف در اول سپتامبر ۲۰۱۳ پیدا شد. اکثر قربانیان بصورت اعدام توسط تیر کشته شده بودند ولی صورت مسعود دلیلی را به قصد سوزانده بودند تا جسد وی قابل شناسایی نباشد. اگر چه هنوز معلوم نیست چه کسانی به کمپ حمله کرده بودند ولی مسئولین تحقیق عراقی هنوز امکان مصاحبه با ۴۲ نفر شاهدین عینی واقعه را ندارند چرا که مجاهدین خلق آنها را خارج از دسترس و بدور از بقیه در کمپ لیبرتی نگهداری می کنند. این واقعیت که مسعود دلیلی یکی از اعضای سابق عالی رتبه گروه رجوی بود و دو سال قبل پس از فرار موفقیت آمیزش بصورتی ناگهانی در هتلی در بغداد مفقود شد متخصصین را به این نتیجه می رساند که با توجه به سابقه سازمان مجاهدین خلق می توان گفت که وی توسط مجاهدین خلق دزدیده شده و سپس به کمپ اشرف برده شده و در آن روز حمله برای از بین بردن مدرک جرم، وی را به این صورت بقتل رسانده و صورتش را سوزانده اند. مجاهدین خلق و رهبرشان رجوی خیلی ساده و بدون هیچ توضیحی مدعی می شوند که وی توسط “ایران” به قتل رسیده.
مدارک دیگری نیز وجود دارد که نشان میدهد مجاهدین خلق بصورت فعال در حال بسیج نیرو هستند برای مقابله با افشاگری های بیشتر اعضای سابق و بیرونی شدن جنایاتی که در این سالها در کمپهای عراق اتفاق افتاده است. دو تن از افسران اطلاعاتی و تعلیم دیده مجاهدین خلق این روزها مورد توجه قرار گرفته اند. این دو بین پاریس و تیرانا (آلبانی) مستمرا در تردد هستند. اکنون ۲۱۰ تن از ساکنین کمپ لیبرتی به تیرانا منتقل شده اند و مجاهدین خلق به هر کاری دست می زنند تا این افراد را بصورتی از جامعه جدا نگه دارند تا بتوانند سلطه فرقه خود بر آنها را حفظ کنند. فرستادن ناظرین و مسئولین برای کنترل این افراد یکی از این تاکتیک های فرقه رجوی است.
از زمان ورود این گروه به تیرانا حدود هفتاد تن از آنها از فرقه رجوی جدا شده اند و شروع به صحبت در مورد آنچه دیده اند و آنچه بر آنها رفته است کرده اند. اکنون اسماعیل مرتضایی (معروف به جواد خراسان) و حسن نایب آقا با چمدانی از پول (بیش از یک میلیون دلار نقد) از پاریس به تیرانا رفته اند. آنها به نفرات جدا شده ۵۰۰ دلار در ماه می پردازند به این شرط که آنها با کسی در مورد خودشان و آنچه در عراق دیده اند صحبت نکنند. با دوستان و خانواده تماس نگیرند و حتی با کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل هم صحبت نکنند و مبلغ ۲۰۰ دلاری که کمیساریا می پردازد را هم دریافت نکنند (در قید سازمان بمانند). آنها باید خلاف میل خود روزانه در شبکه های اجتماعی مطلب بگذارند و از مجاهدین خلق تعریف کنند. برخی از این پناهندگان بشدت تحت فشار و تهدید فیزیکی قرار دارند و در صورت عدم فرمانبرداری به آنها مستقیما گفته می شود که می توانند آنها را بلحاظ فیزیکی حذف کنند. جالب است که اسماعیل مرتضایی کارتی همراه دارد و به پناهندگان نشان می دهد که میگوید کارت شناسایی و کارت عبور وی است و از طرف دفتر پنتاگون در تیرانا صادر شده است. وی این کارت را به جدا شدگان تازه وارد نشان میدهد و مدعی است که وی تحت الحمایه سازمانهای مخفی امریکا عمل می کند و بهتر است که با دستورات وی مخالفت نکنند.
این فعالیت ها البته کارهای جدیدی نیستند و سالهاست که ادامه دارد و کسی هم در اروپا و امریکا جلوی آنها را نمی گیرد. بسیاری از اعضای سابق که لب به افشای سازمان مجاهدین خلق باز کرده اند در سالهای اخیر بصورت روحی و جسمی مورد اذیت و آزار رهبران فرقه قرار گرفته اند. فدائیان رجوی و اعضای تعلیم دیده بخش اطلاعات مجاهدین خلق که آموزشهای نظامی اطلاعاتی خود را از دستگاه مخوف صدام گرفته اند مجری این پروژه ها بوده اند. البته هیچ یک از این قاتلین تعلیم دیده بصورت خوبخودی و بدون دستور مستقیم مسعود و یا مریم رجوی دست به کاری نمی زنند.
مهم و حیاتی است که سیستم های امنیتی با مطالعه دقیق و با توجه به دینامیزم مسئله خود را با شرایط جدید وفق بدهند و بر آوردهای جدیدی از تهدیدات ارائه کنند. با توجه به موج جدید انتقال از عراق و شروع رسید تعداد بیشتری از نجات یافتگان و جداشدگان از فرقه رجوی به کشورهای غربی و تهدید آن برای بنیاد های سازمان و سران فرقه، سخنرانی جدید مریم رجوی در فرانسه که بصورتی واضح دستور قتل مخالفین را صادر کرده است مسلما دلیلی واقعی است تا نیروهای امنیتی را بر آن دارد که برآوردهای خود از تهدیدات این گروه را بروز کنند.
آن سینگلتون