باز هم چندی پیش شاهد تجمع تعدادی پارلمانتر انگلیسی در اوورسورواز بودیم که به حضور خانم رئیس جمهور شرف یاب شده بودند، اما این بار بر خلاف دفعه پیش که به سخنان نمایندگان انگلیسی در اوور پرداختم و دیدیم که چگونه برای چاپلوسی زیرآب نمایندگان پارلمان کشور خود را زدند به سخنان خانم مریم رجوی می پردازیم تا ببینیم چگونه درفضائی که نماینگان برای ایشان بوجود آورده اند این خانم طلبکار دولت های غربی شده.
خانم رجوی در بخشی از سخنان خود اینطور فرموده اند:
تاریخچه روابط انگلیس با ایران، به طور فشرده عبارتست از یک دورة طولانی مناسبات استعماری، از جمله خصومت با دولت ملی دکتر مصدق، و ایفای نقش فعال در کودتا و سرنگونی آن در حمایت کامل از دیکتاتوری سلطنتی، زد و بند با رژیم و زدن برچسب غیرقانونی تروریسم علیه مجاهدین.
با یک نگاه به سخنان ایشان متوجه طلبکاری سران فرقه از دولت های غربی میشویم، و نیز اینکه چون دولت انگلستان با دکتر مصدق سر ناسازگاری داشته پس حالا بایستی به مجاهدین هم پاسخ دهد هم اینکه برای رسیدن به قدرت از این گروه حمایت کند، به نوعی می توان اینطور برداشت کرد که گویی این فرقه که از سوی مردم ایران رانده شده وارث دکتر مصدق است و الان هم از دولت های غربی خصوصآ از دولت انگلستان طلب آن زمان را دارد، البته ایشان عملیات تروریستی فرقه خود را فراموش کرده که منجر به قرار دادن نام فرقه در لیست تروریستی هم امریکا و هم اروپا شد که البته برچسب غیرقانونی نبود والا تمام کشورهای اروپائی برای قراردادن نام فرقه درلیست تروریستی خود همزبان نمی شدند.
البته خانم رجوی از بمباران اردوگاه های فرقه درعراق توسط نیروهای امریکا و انگلیس نیز گله کرده و آنرا زدوبند بین امریکا وانگلیس از یک سو و رژیم از سوی دیگر توصیف کرده، در حالیکه در زمانی که نیروهای ائتلاف برای سرنگون کردن حکومت یاقی صدام وارد عراق شدند همین نیروی مجاهدین توپ و تانک اهدائی صدام را در بیابان های عراق مستقر کرده بود، طبیعی است که نیروی حمله کننده به استقرار و آرایش توپ ها و تانک ها واکنش نشان می دهند، نکته قابل توجه این است که اگر نیروی شما برای پاسداری و حمایت صدام یاقی از اردوگاه اشرف خارج نمی شد و مانند بچه آدمی در اردوگاه می ما ند نیروی ائتلاف هرگز به روی آنها آتش نمی گشود، اما استقرار نیرو در بیابان ها برای نیروی حمله کننده پیام دیگری دارد که البته آنها دقیقآ متوجه پیام حمایت شما از صدام شده بودند (یادتان هست که آقای رجوی در یکی از نشست ها می گفت اگر در قدرت بودیم امریکا سگ کی بود که به همسایه ما چپ مگاه کند دهانش را سرویس می کردیم) قبلآ هم شما و نیرویتان در حمایت از صدام برای سرکوبی اکراد عراقی وارد عمل شده بودید، خلع سلاحی هم که آنرا به زدو بند با رژیم ربط داده اید یک طلبکاری دیگری است یعنی اینکه شما توقع داشتید پس از سرنگون کردن ارباب به غلامش حلوا هدیه بدهند یا توپ تانک های فرسوده روسی را با توپ و تانک های پیشرفته غربی مبادله کنند؟ یا اینکه به شما اجازه بدهند درعراق کما مثل دوران ارباب بزرگ جولان بدهید، البته که چنین کاری را اگر شما هم در قدرت بودید نه تنها انجام نمی دادید بلکه نیروی غیر خودی را درب و داغان می کردید، بنابراین اگر در همان ابتدا قال شما را نکندند خدا را شاکر باشید.
در جائی دیگر خانم رجوی خطاب به انگلیسی ها چنین می گویند:
"در جمعبندی روابط غرب با ملاها به چند نکته مهم میرسیم:
اول: در سیاست دولتهای غرب نسبت به ایران حقوق بشر و آزادیها نادیده گرفته شده است.
دوم- دولتهای غربی، نقش مقاومت و اپوزیسیون ایران که کلید تغییر را در دست دارد، نادیده گرفته و برای خدمت به رژیم علیه مقاومت عمل کردهاند."
اول: اگر شما از حقوق بشر چیزی می دانید یا به موازین حقوق بشر پایبند هستید بهتر است که ابتدا تمرین آنرا در دستور کار قرار دهید تا مسئولین دستگاه شما هم با آن آشنا شوند و البته خود شما هم از خودتان تست رعایت حقوق بشر بگیرید تا ببینید چه نمره ای می گیرید، در مدت ۱۲ سالی که در اردوگاه شما و در تشکیلات مخوف شما بودم نه تنها از حقوق بشر و رعایت حداقل آن خبری نبود بلکه شاهد زیر پا گذاشتن اولین حق و حقوق انسانی بودم، آیا تحمیل کردن اجباری عقاید تان بر دیگران و وادار نمودن انسان ها به اجرای اجباری موازین مجاهدین زیر پا گذاشتن حقوق بشر نیست؟ صبح امروز در خبرها خواندم که هاشمی رفسنجانی گفته کسی نمی تواند عقیده ای را بر دیگری تحمیل کند، بی اختیار یاد مناسبات شما افتادم و در دلم گفتم خوب بود که هاشمی هم یک ماهی در تشکیلات مجاهدین می بود، در رابطه با آزادی هم مگر شما در تشکیلاتتان چیزی به نام آزادی دارید یا داشتید و ما خبر نداشتیم؟ یادتان هست آن خانم رزمنده مارکسیست را که در رابطه با روسری با مسعود ساعت ها بحث کرد و بر این عقیده بود چون مجاهد نیست نمی خواهد روسری داشته باشد همان خانمی را می گویم که ابتدا می خواست با مسعود دست بدهد و مسعود او را به شما حواله می داد یادتان که نرفته؟ چندین ساعت برای قانع کردن و رام کردن آن خانم همسر شما بحث کرد که اصول مجاهدین را به او هم تحمیل کند اما وقتی کم آورد و نتوانست گفت روسری در ارتش فرم نظامی است، البته تنها برای زنها چون ما مردان پس از اجرای مراسم صبحگاهی کلاه را درون کمد پرت می کردیم تا صبح روز بعد، شما این رفتار را آزادی می نامید، آیا در مناسبات شما رزمندگان مرد و زن اجازه داشتند با هم دیگر سلام و احوالپرسی کنند یا بایستی برای یک سلام کردن ماها در نشستهای آنچنانی پاسخ می دادند؟ لطفآ از آزادی حرف نزنید.
دوم: دولت های غربی روی اسب مرده شرط بندی نمی کنند، در دست شما نه تنها کلید تغییری وجود ندارد که زیر بغل شما پرونده ای بسیار قطور وجود دارد که حاوی سه دهه پشت پا زدن به ملت ایران و سو استفاده از اعضای ساده دل و جرم و جنایت بر علیه مردم ایران است، شما بیش از سه دهه است که توسط ملت بزرگ ایران تایین تکلیف شده اید مردم ایران از شما متنفر هستند پس نه تنها تنی چند از پارلمانترهای انگلیسی که دول غرب هم جمیعآ نمی توانند برای شما کاری انجام دهند، همان بهتر که کاسه طلبکاری را کنار گذاشته و قکری برای آینده خود نمایید.