سایت نیم نگاه: همه ما جداشدگان می دانیم سران مجاهدین، نیروها و کادرهای تشکیلاتی را وادار می کنند تا با اعضای خانواده هایشان که درخواست ملاقات و یا ارتباط دارند، برخورد تند و نامناسب بکنند.
واقعا نفرات در فرقه رجوی مجبور می شدند به خانواده خودشان توهین کنند. حالا این فرد برای بازی والیبال به مقر ما می آمد سران فرقه دو نفر را برای پائیدنش گذاشته بودند و او از این موضوع بشدت عصبانی بود و مخالف رفتارهای تحقیرآمیز سران فرقه. ولی بدلیل جرم غیرسیاسی که در ایران داشت سران مجاهدین از این موضوع سوءاستفاده می کردند. یا فردی به نام خلیل احمد حسین زهی که در باره خانواده اش در نشست می گفت: اینها که می شنوید ضجه های خانواده های ما نیست ضجه های رژیم است چون از ما می ترسد!!
بله وقتی فرد در فرقه رجوی تحت فشار روحی قرار می گیرد حتی ضجه های مادر پیرش نیز اثر نمی کند چرا؟ چون سران فرقه در طول روز در نشست های مختلف آنقدر بدگویی خانواده ها را می کنند که افراد می ترسیدند تا اعضای خانواده شان به ملاقات آنها بیایند. به طوری که برخی از نفرات می گفتند شانس آوردیم خانواده مان به ملاقات نیامدند! چون سران فرقه رجوی در اذهان نفرات اینطوری جا انداخته بودند که خانواده ها ننگ آنان هستند و ما همیشه دست به دعا بودیم تا بستگانمان بعد از بیست یا سی سال به ملاقات ما نیایند!!
من شاهد بودم فردی به نام تاجبخش دلاوری را سران فرقه وادار کردند تا به خانواده اش بد و بیراه بگوید او در نشست جمعی گفت: رژیم وقتی این پیروزیها را می بیند زوزه می کشد، آه و ناله می کند، به اسم خانواده و به همان ترفندهای سوخته و لو رفته شان رو می آورند. این دفعه تعدادی مزدور استخدام کرده اند اینها خانواده ما نیستند و از نظر ما اینها پاسدارند و شکنجه گرند و اینها دنبال کاسه لیسی آخوندها هستند!! واقعا دردناک است که اعضا و نفرات در فرقه وادار می شدند تا چنین رفتار نامطلوبی با اعضای خانواده هایشان داشته باشند.
می بینید با عواطف خانوادگی چگونه روبرو می شدیم و چه برخورد تندی داشتیم این نتیجه شسشتوی ذهنی و مغزی نفرات در فرقه رجوی بود که بذر نفرت و قساوت را در وجود آنها می پاشید.
ادامه دارد …