پژوهشی درباره زندگی وعقاید مسعود رجوی _ از همکاری باساواک تارسیدن به مقام رهبری یک فرقه تروریستی
بخش نخست
پیشنوشت _ گرچه از نسل های گذشته شاید کم تر کسی پیدا شود که نام مسعود رجوی ” را نشنیده باشد ولیکن نسل جوان و امروز ایران با این نام کم تر آشناست و دراین وآن گوشه ذهنش این موجود پلید و زشتخو را بنام ” سرکرده منافقین ” بجا می آورد.
برای شناخت این شخص باید به تاریخ نقبی زد و زندگی اورا از نوجوانی مورد کنکاش و بررسی قرارداد _ دراین نوشتار سعی براین است تا زندگی این فرد از نوجوانی تا کنون مورد پژوهش و کندوکاو قرارگیرد.
سازمان مجاهدین از تشکیل تا فروپاشی نخست (۱۳۴۴/۱۳۵۰)
درسال ۱۳۴۴ سه تن از جوانان نهضت آزادی بنام های سعید محسن _ محمدحنیف نژاد و اصغر بدیع زادگان یک گروه خشونت گرای زیرزمینی را تشکیل داده ونام آنرا سازمان مجاهدین خلق تعین نمودند _ این گروه با اعتقاد به اینکه ” شاه سگ زنجیری امپریالیسم امریکاست ” ولذا تصمیم گرفتند با مشی مسلحانه وعملیات تروریستی رژیم پهلوی را سرنگون نمایند _ اقدامات این گروه اززمان تاسیس تا فروپاشی (ضربه مهلک ۵۰) عبارت بودند از بمب گذاری در چند شرکت امریکایی _ سفارت اردن _ ترور ۵ مستشار ومقاطعه کار امریکایی و چند نظامی ایرانی _ بنابرخاطرات پروِیز ثابتی ساواک از سال ۱۳۴۹ توانست دراین گروه نفوذ نماید ودرسال ۱۳۵۰ دریک عملیات ضربتی گسترده موفق شد ۸۵ درصد از اعضا وکادرهای این باند را دستگیر نماید _ درطی بازجویی از این افراد ردپا ومحل مخفی شدن حدود ۱۵ درصد اعضا نیز مورد شناسایی قرارگرفت ودرنتیجه به جز گروهی اندک تمامی اعضای این باند دستگیر ومحاکمه گردیده وبنیانگزاران این سازمان نیز به مرگ محکوم شدند.
جمع بندی یکم _ مسعود رجوی یک روستایی ساده منتقل به پایتخت است که درنوجوانی پس ازشکست درتحصیل به دلایل نامعلوم (*) جذب یک گروه خشونت گرای زیرزمینی (با مشی مسلحانه) گردیده است.
پرویز ثابتی از مسئولین سابق سازمان اطلاعات ایران درخاطرات خود مسعود رجوی وبرادرش کاظم رجوی را عوامل نفوذی ساواک درسازمان مجاهدین معرفی کرده است.
• مسعود رجوی ودوران زندان _ اززبان همبندان سابق
• مسعود رجوی از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ درزندان بسر برده است _ هم بندیان سابق اینفرد اورا شخصی حراف _ ترسو _ مغلطه کار _ قدرت طلب با قابلیت های بالای تسلیم پذیری و بریدگی وتغییر مواضع معرفی کرده اند
• ابوالقاسم اثنی عشری از همبندان سابق مسعود رجوی درزندان درباره او می گوید: مسعود رجوی درتوجیه بریدگی وهمکاری خود باساواک می گفت: حفظ جان برای مامهم است وماباید بپذیریم که شکست خورده ایم بنابراین نباید بقیه دوستان ما بی دلیل جان خودرا از دست بدهند.
• شعبانعلی اردکانی از دیگر همبندان مسعود رجوی درباره او گفته است: مسعود رجوی بسیار ترسو بود بطوریکه پس از دستگیری دربازجویی ها گفته بود که همه گونه حاضر به همکاری خواهد بود _ او همچنین خط ومشی سازمان را چپ روی بچه گانه بدون هدف می شمرد و از اینکه سران اصلی سازمان حاضر به پذیرش شکست نشده بودند آنها راخیالباف قلمداد می کرد.
• حمید مهدی شیرازی یکی دیگر از همبندان مسعود رجوی درباره اوگفته است: اوجنون قدرت داشت و در زندان سعی می کرد افراد را درهمان محدوده کوچک تحت تاثیر خود قراردهد که البته دربیشتر مواقع کسی فریب اورا نمی خورد.
• منیره رجوی (بانام پروین بهمنی) نیز درباره برادرشخصیت برادرخود گفته است: مسعود از بچگی هم عاشق خشونت وکشتن بود یادم می آید که با تیروکمانی که درست کرده بود بجان گنجشک هامی افتاد و از کشتن آنها لذت می برد.
• مسعود رجوی وتحولات سال ۱۳۵۷ درایران
• بنا به خاطرات ابوالقاسم اثنی عشری مسعود رجوی پس از باخبر شدن از تظاهرات مردم علیه رژیم پهلوی می گفت: شعار مرگ برشاه چپ روی است
• او به دیگران پیام می داد: درتظاهرات شرکت نکنید که خونتان به هدر می رود
• شعبانعلی اردکانی نیز گفته است که مسعود رجوی که از قابلیت پذیرش تحولات سال ۱۳۵۷ را نداشت و از درک شرایط عاجز بود می گفت: این قیام خودبخودی است و درآینده نزدیک جبهه ملی و نهضت آزادی با رژیم سلطنت شاه به سازش خواهند رسید.
• حمید شیرازی نیز در اینباره می گوید: مسعود رجوی درباره تحولات ۵۷ ضمن مخالفت با راه پیمایی اعتراضی مردم توصیه می کرد: بیخود جان خودتان رابه خطر نیاندازید و خود را برای کارز مهم تر ومرحله دیگری که لازم میشود حفظ کنید.
• ابوالقاسم اثنی عشری دربخش دیگری از خاطرات خود در دوران زندان درسال ۱۳۵۷ می گوید: مسعود رجوی درنیمه دوم سال ۵۷ درزندان می گفت: اگر درهای زندان بازشدند وما ازاد شدیم باید دردرون تشکیلات نهضت آزادی فعالیت خودمان را اغاز کنیم وبا ایجاد جناح چپ درون تشکیلات آنها منتظر فرصتی باشیم تا بتوانیم به وضعیت خود سروسامان بدهیم ….
• *** نقل قولها از کتاب سه جلدی کارنامه سیاه (خاطرات اعضای سابق گروه رجوی گرفته شده است) ***.
• همانگونه که درابتدا اشاره نمودم این سازمان خشونت گرا و تروریستی درسال ۱۳۵۰ کاملا متلاشی شد و از میان رفت و تا اسفند ۱۳۵۷ وجود خارجی نداشت و بهمین دلیل است طبق نقل قول های بالا مشاهده می کنیم که نظریات اعضای این باند درنیمه دوم سال ۱۳۵۷ هیچ نشانی از واقعیت هایی که دربیرون زندان جریان داشت وجود ندارد بلکه تحلیل ها ودیدگاه های آنها درست درنقطه مقابل خواست انروز مردم قرارداشته است _ دراینجا باید بحال کسانی که یا از سرنادانی ویا با قصد وغرض تحریف تاریخ از نقش فرقه رجوی درتحولات سال ۱۳۵۷ نام می برند تاسف خورد وبه این دروغگویان هشدار داد که: تاریخ را نمی توان خط زد و به نام خود طراحی وترسیم نمود.
مسعود رجوی _ آزادی از زندان و تلاش برای تاسیس دوباره سازمان متلاشی شده
همانگونه که در بالا اشاره شد از سال ۱۳۵۰ با دستگیری بیش از ۹۵ درصد اعضای سازمان گفتگوی اعضای این گروه به درون زندانها کشیده شد و فروپاشی منجر به انشعاب دراین گروه گردید_ این انشعاب گرچه دربیرون درسال ۱۳۵۴ رسما نمایان شد و بخشی کوچکی از جان بدربردگان گروه اعلام نمودند که گروه مجاهدین یک تشکیلات مارکسیستی است _ دراعلامیه اینگروه ارم سازمان نیر تغییر یافته وجملات عربی آن حذف شده بود (اولین انشعاب) _ پس از ازادی اعضای این گروه از زندان انشعاب های دیگر رخداد _ مهندس میثمی سازمان ملی مجاهدین را تشکیل داد _ بخش دیگری به تاسیس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اقدام نمودند _ بخشی هم بطور انفرادی انشعاب کرده وبه روند تحولات پیوستند (عزت شاهی وو) و مسعود رجوی و موسی خیابانی ومهدی تقوایی نیز خود را دنباله همان سازمان اولیه اعلام نموده و آن تکه شروع و تلاشی رابه خود متصل کردند (!)
تاسیس فرقه رجوی در اسفند ۱۳۵۷
همانگونه که در بالا اشاره شد مسعود رجوی درزندان موفق شد تنی چند از اعضای گروه مجاهدین را تحت سلطه عقیدتی خود در آورده و پس از آزادی دوباره سازمان را باز تاسیس نماید _ گرچه مسعود رجوی خود و دوستانش را پیرو مجاهدین اولیه ادعا می نمود ولیکن این تنها درظاهر ماجرا بود و درپشت صحنه عقاید و افکار بنیان گزاران اولیه را مردد می دانست _ علت کنار گذاشتن وعدم انتشار کتاب های آموزشی سازمان اولیه خود نشان از فاصله گرفتن رجوی از ایدئولوژی سازمان بود.
رجوی علت ضربه ۱۳۵۰ را کثرت گرایی در کادر رهبری ارزیابی می کرد _ رجوی به سانترالیسم دموکراتیک (رهبری جمعی) اعتقادی نداشت و یکی از مهم ترین علت ضربه ۵۰ و شکاف و انشعاب در سازمان عدم وجود رهبری عقیدتی (” رهبر و پیشوا ”) در راس سازمان می دانست _ اگر به روند شکل گیری دوباره سازمان در اواخر سال ۱۳۵۷ توجه کنیم بخوبی درمی یابیم که در اولین حضور و سخنرانی مسعود رجوی در اسفند ماه ۱۳۵۷ برسر مزار دکتر محمد مصدق انجام گردیده و این برجسته رخ نمودن نامبرده بعدها تکرار می شوند _ داستان سرایی ها و سخنان بی پایه واساس ونقل قولها و چرندیات رجوی در دانشگاه شریف تحت عنوان ” تبئین جهان ” (که نویسنده دیگری داشته است) بخوبی نشان میدهند که مسعود رجوی از همان بدو تاسیس دوباره سازمان خود را در مقام رهبر گروه تصور می کرده است.
سهم خواهی مسعود رجوی از رژیم برخواسته از جنبش ۱۳۵۷
اگر به سخنرانی ها وموضع گیری های مسعود رجوی از سال ۱۳۵۷ بدین سو با دقت نظر نگاه کنیم به جز چند شعار ضد امپریالیستی و درخواست انحلال ارتش و حمایت مشروط از رژیم اسلامی نکته قابل توجهی بدست نمی اوریم _ مسعود رجوی از رژیم تازه سهم می خواهد ولی از آنجا که او وسازمان هیچ گونه سابقه ای در سقوط رژیم پهلوی نداشته و از سال ۱۳۵۰ به تاریخ پیوسته جرات آن راندارد که مستقیم درخواست کند که: سهم ماچه می شود؟
وبهمین دلیل در گفتگو با آقایان طالقانی _ عزت الله سحابی ودیگران خواسته ها سهم خواهی خودرا بیان کرده است
عزت الله سحابی از اعضای شورای انقلاب درخاطرات خود نوشته است که بنابه درخواست مسعود رجوی دراین شورا پیشنهاد داده است که نامبرده (مسعود رجوی) بعنوان شهردار تهران انتخاب گردد که پیشنهاد ایشان مورد مخالفت اعضای شورا قرار می گیرد _ ولی فشار وسهم خواهی ودرخواست این شخص عاشق قدرت تکرار می گردد..
آقای سحابی دربخش دیگری از خاطرات خود اشاره می کند که ایشان درشورا این موضوع را مطرح می کند که مجاهدین دارای نماینده ای درشورا گردند _ که این درخواست هم با مخالفت اعضای شورا مواجه می گردد و آقای بهشتی در پاسخ به درخواست اقای صحابی می گوید: شما نمایندگی انها درشورا را نیز داشته باش.
دوچهرگی ونفاق مسعود رجوی درمقابل حکومت اسلامی
مسعود رجوی گرچه درسخنرانی های خود بارها آقای خمینی را بعنوان ” رهبر وپیشوا وپدر” مورد تائید قرار می دهد ولیکن درعمل هیچ تعهدی به ادعاهای خود مبنی برپذیرش ایشان بعنوان رهبر نداشته است _ برای نمونه می توان به این نکته اشاره کرد که آقای خمینی دراسفند ماه ۱۳۵۷ طی اعلامیه ای از همه کسانی که از پادگان ها وکلانتری ها اسلحه به سرقت برده اند درخواست می کند که سلاح های خودرا به مراکز نظامی _ انتظامی تحویل دهند.
گروه رجوی اما نه تنها به این درخواست وقعی نمی نهد بلکه بنا برخاطرات ابولقاسم اثنی عشری ودیگر اعضای این گروه از بهمن ۵۷ بدین سو با حرص و ولع تمام بدنبال جمع آوری تهیه _ وخرید و مخفی کردن اسلحه ومهمات است (؟!)
درفروردین ۱۳۵۸ رئیس وقت ستاد ارتش دولت بازرگان طی دستور العملی به کلیه کسانی که سلاح ومهمات دراختیار دارند یک فرصت یک ماهه می دهد تا سلاح خودرا به مراکز نظامی تحویل داده و رسید دریافت کنند.
این درخواست نیز توسط گروه رجوی نادیده انگاشته می گردد.
ماجرای امتحان نماز وحمد وسوره مسعود رجوی وموسی خیابانی درقم
همانگونه که گروه رجوی درعمل هیچ اعتقادی به رهبری و رژیم تازه نداشت _ آقای خمینی هم به این گروه کوچکترین اعتمادی نداشته وآنهان را مارکسیست های بظاهر مذهبی (منافق) قلمداد می نمود _ گروه رجوی از طریق کانال هایی خواهان ملاقات با آقای خمینی بعنوان زعیم ورهبر انقلاب می گردند و پس از دوندگی های زیاد آقای خمینی درزمانی که درقم بودند با ملاقات مسعود رجوی وموسی خیابانی موافقت می نمایند _ دراین دیدار آقای خمینی از این دو می خو.اهد که حمد وسوره بخوانند و آنها نیر آزمایش می دهند _ سپس آقای خمینی ار این دو درخواست می کند که درحضور او نماز باصدای بلند بخوانند وآنها نیز چنین می کنند _ درپایان ملاقات وهنگام ترک محل اقامت آقای خمینی _ایشان بوسیله فرزندشان احمد از این دودرخواست می کند که کتاب های تئوریک سازمان را جهت مطالعه به دفتر ایشان تحویل نمایند _ درخواستی که توسط گرده رجوی نادیده گرفته شد.
توضیح اینکه
دردوران اولیه سازمان مطالب چند کتاب بعنوان منابع ایدئولوژیک مورد آموزش اعضا قرار می گرفت _ این کتاب ها عبارت بودند از اقتصاد به زبان ساده _ راه انبیا راه بشر_ شناخت وتکامل ……..
پایان بخش نخست _ دربخش آتی به تشریح فعالیت سازمان در مدارس _ دانشگاه ها _ کارخانه ها و ادارات وچگونگی تلاش های های این گروه تروریستی در فاز سیاسی _ نظامی (۱۳۵۷/۱۳۶۰) خواهم پرداخت.
ج. سالور، وبلاگ رد پای گرگها