معنی و مفهوم عاشورا در فرهنگ رجوی ها

با فرارسیدن 19 بهمن سایت های فرقه باز هم به مسئله کشته شدن موسی خیابانی و زن مسعود رجوی یعنی اشرف پرداخته و سعی دارند این کشته شدن و پایداری را به عاشورا نسبت دهند.
فلسفه عاشورا برای ما مسلمانان یک نشانه از ایستادگی و پایداری سرور شهیدان در مقابل ظلم زمانه است حتی اگر در این مسیر جان خود را از دست بدهد. آیا فلسفه عاشورا در ایدئولوژی رجوی جنایت کار جایی دارد؟ آیا وی اصلا اعتقادی به آن دارد؟
اکنون به گوشه هایی از سوءاستفاده فرقه از این واقعه تاریخی می پردازیم تا مشخص شود که او اصلا اعتقادی به این مسئله نداشته و برای فریبکاری از این واقعه سوءاستفاده می کند.
از آنجایی که سازمان مجاهدین از ابتدا روی ایدئولوژی مسلمان بودن خود تاکید می کرد بالطبع هم می تواند از فلسفه عاشورا نیز سوء استفاده کند و حتی شاهد هستیم که در چندین مقطع رجوی برای برای نجات جان بی ارزشش تعدادی از اعضای سازمان را به کشتن داده و به آن نام عاشورا گذاشت.
اولین نمونه که می توان به آن اشاره کرد و رجوی هم روی آن زیاد تاکید دارد خاطرات وی از زندان است که چگونه مقاومت می کرده و حتی لحظه ای کوتاه نیامده است این در حالی است که بعدا مشخص شد وی در نهایت شکنندگی و از موضع بریده گی با ساواک شاه همکاری کرده و تعدادی از دوستان خود را هم لو داده است تا بتواند با یک درجه تخفیف از اعدام نجات پیدا کند و به حیات ننگینش ادامه دهد این در حالی بود که خسرو گلسرخی در زندان شاه از پایداری و حماسه عاشورا یاد کرده و گفت که برای جانش چانه نمی زند و جانش را بر این گفته گذاشت ولی رجوی با خیانت خواست به حیات ننگینش ادامه دهد.
مورد دیگری که رجوی باز فلسفه عاشورا را به بازی گرفت اعلام مبارزه مسلحانه در سی خرداد سال 60 بوده است وی بدون اینکه به تحلیل مسائل روز بپردازد وارد این مرحله شد و خودش بعد از مدتی از کشور فرار کرده و نیروهایش را در داخل کشور رها نمود تا هر چه بیشتر کشته شوند تا او بتواند از خون آنها سوء استفاده کند که نمونه 19 بهمن سال 60 از آن جمله است در این روز علاوه بر موسی خیابانی همسر اول مسعود یعنی اشرف نیز کشته می شوند و رجوی برای سوء استفاده از این مسئله و اینکه سرپوشی بر فرار خود به فرانسه بگذارد و اینکه چرا آنها باید در ایران می ماندند نام عاشورا!! گذاشت. البته باید این نکته را یادآور شد کسانی که در این روز کشته شدند یزیدیانی بودند که در جنایت علیه مردم ایران نقش داشتند و دستور ترور و کشتن مردم بی گناه را صادر می کردند و این گونه به سزای جنایت شان رسیدند. البته در فرهنگ رجوی وقتی فلسفه عاشورا اینگونه تعریف می شود پس برای او معاویه و شمر و یزید هم انسانهای پاکی بودند.
در توجیه علمیات دروغ جاویدان رجوی باز هم به نشخوار مسئله عاشورا پرداخته و عنوان نمودکه باید عاشورا گونه رفت که بعدا معلوم شد که وی نه تنها خودش در جهت این حرکت گامی بر نداشته بلکه در سنگرهای اهدایی صدام جا خوش کرده و فقط دستور پیشروی می داده تا بتواند هر چه بیشتر افرادش در این جنگ کشته شوند تا او بتواند از نام آنان برای حیات ننگینش وجه سیاسی بخرد و البته باز هم مقصر این شکست کسی نبود جز نیروهای وارفته اش که باید تاوان این جنایت رجوی را پس می دادند.
در نشست توجیه ای عملیات دروغ جاویدان شماره دو در اواخر سال 81 (در مقطع حمله آمریکا به عراق)رجوی باز به نشخوار شعار عاشورا پرداخت و عنوان نمود که وی و همسر سومش یعنی مریم قجر در جلو این ستون خواهند بود و باید عاشورا گونه به سمت ایران رفت حتی اگر یک نفر به ایران برسد ولی بعد از مدتی دستور عقب نشینی صادر کرده و بعد از ماهها همه متوجه شدند که مریم نه جلودار جنگ بلکه جلودار فرار به فرانسه بوده تا بتواند در کنار رود سن به مبارزه عاشورا گونه از مدل رجوی ادامه دهد و خود وی هم به سوراخ موشی خزیده تا جوابگوی این خیانت نباشد چرا که اگر ذره ای جرات می داشت می بایست خودش را نشان می داده و جوابگوی همه خیانتش می بود.
اکنون با توجه به شرایط بوجود آمده در مورد خروج از عراق وی باز هم نعره عاشورا گونه در مبارزه خیالی اش را سر می دهد و حاضر نیست افرادش به دنیای بیرون راه پیدا کنند و به هر قیمت شده می خواهد همه را به کشتن بدهد.
در پایان شعار عاشورا از طرف رجوی کسی که تا فرق سر در گرداب جنایت و خیانت علیه مردم ایران غوطه ور شده شعاری بیش نیست و چه خوب شد که وی تاکنون زنده مانده تا برای همه ثابت شود که وی چه جنایت کاری است و دیگر نتواند با فریب و ریا از فلسفه عاشورا سوء استفاده کند. استفاده از نام پاک سرور شهیدان و فلسفه عاشورا اکنون وضعیت او را به روزی انداخته که باید منتظر فروپاشی تشکیلاتش بود و هیچ راه برون رفتی نیز برایش متصور نیست.
 

خروج از نسخه موبایل