25 سال پیش وقتی رجوی در تلاشی مذبوحانه برای ورود به داخل خاک ایران در تنگه چهارزبر گیر افتاد و باعث مرگ و نابودی بیش از 1500 نفر از اعضا شد، جمع دیگری زخمی و معلول و تعدادی نیز مسئله دار و از فرقه جدا شدند، تشکیلات با کمبود نیرو مواجه شد رهبران فرقه به فکر چاره ای برای افزایش پرسنل به اصطلاح ارتش خود افتادند و دست به دامن ولی نعمت خود یعنی صدام معدوم شدند تا درب اردوگاه های اسرای جنگی را به رویشان باز کند تا با فریب و نیرنگ جمعی از اسرای گرفتار را به تشکیلات خود بکشانند تا شاید از نابودی حتمی نجات یابند.
احمد رضاعی یکی از اسرای جنگی است که بعد از آتش بس به دام رجوی افتاد. وی در موقع اسارت یک فرزند دختر شیرخوار داشت.
در ملاقات امروز که چند تن از جداشدگان با بستگان وی داشتند همسرش می گفت: تا به حال تلاش زیاد داشتیم تا در اشرف با او ملاقات کنیم ولی فرماندهان فرقه حتی یک بار این موقعیت را ایجاد نکردند تا احمد حداقل با دخترش که هرگز پدرش را ندیده است، ملاقات داشته باشد.
در سال 82 نیز که به همراه خانواده ها به اشرف رفته بودم رجوی بی رحمانه به احمد اجازه ملاقات نداد. فرزندم که ازدواج کرد و یک دختر دارد هنوز صدای پدرش را نشنیده است. چه کسی پاسخ گوی این جدایی هاست؟
رجوی ها بدانند کودکانی که امروز از سر رنج خانواده دشمن خود را تمیز می دهند وای به روزی که بفهمند چه خیانتی از طرف آنها به ملت ایران در طول سی سال گذشته است.