یکی ار ویژگی های یک فرقه از بین بردن شخصیت انسان و تبدیل نمودن افراد فرقه به ربات هایی به شکل انسان است که مانند موم در دستان رهبری بوده تا وی به راحتی بتواند به هرگونه که مایل باشد شخصیت افراد را شکل داده و به شخصیت مورد نظر خود تبدیل و برای اهداف خود آماده سازد. در این راه رهبری از تمامی رفتارها و گفتارهای روانشناسانه استفاده می نماید و این کار نیز بدون همراهی نزدیکان و ابزارهای لازم میسر نخواهد شد و بدینگونه است که در کنار رهبران فرقه ها افرادی دیده می شود که کاملا از نیت و اهداف رهبری فرقه آگاهند اما بنا به دلیلی از قبیل شخصیتی، مالی و ترس از رهبری، خود را وقف شخصیت رهبری نموده و به گذران عمر خود مشغول می باشند. اما رهبری فرقه چگونه افکار و نظرات خود را القاء می نماید که در اینجا به چند نمونه آن در فرقه رجوی و شخصیت وی اشاره می گردد:
رهبر همیشه درست می گوید و اشتباه نمی کند. رجوی همیشه اعضای سازمان را ضعیف، نادان و گنهکار می شمرد و تمامی تقصیرات را به آنان نسبت داده و با این کار خود را از اشتباه و ضعف مبرا و کاسه کوزه ها را بر سر اعضاء می شکند که نمونه بارز آن عملیات فرغ جاویدان و علت شکست را به گردن اعضاء انداختن و بالنتیجه انقلاب ایدئولوژی بوجود آوردن برای تطهیر اعضاء.
پایمال کردن کرامت اعضاء؛ در درون سازمان یکی از راهبردهای اصلی رجوی نابودی کرامت انسانی و لجن مالی نمودن شخصیت اعضاء می باشد که می توان به نشست های حوض، غسل و هفتگی و غیره نام برد که در تمامی این نشست ها با سوژه یابی و سپس در میان جمع نفر را از لحاظ انسانی و شخصیتی له نمودن و سرزنش کردن تا جایی که فرد مورد نظر خود نیز اقرار نموده و هیچگونه شخصیت حقیقی برای خود قائل نبوده و تمامیت خود را در سازمان و شخص رهبری پیدا می نماید و از خود تهی می گردد و در نتیجه این فرد فاقد اعتماد به نفس و خلاصه برده تشکیلات و رهبری می شود.
در فرقه رجوی پذیرش عقاید رهبری سازمان شرط اصلی ورود و ماندن در فرقه بوده و کسانی ترفیع و مقام می گیرند که با رهبری همسو و رهبر را منشا حقیقت دانسته و کاملا مطیع و گوش به فرمان باشند، یعنی فکر نمودن و تعقل کردن در امورات سازمان و صحبت های رهبری گناهی نابخشودنی و از نظر سازمان مساوی با اخراج و خلع ید سازمانی و زاویه داشتن می باشد که اگر ادامه پیدا کند بعنوان مزدور و خائن معرفی و به سخت ترین اعمال مجازات خواهی شد.
یکی دیگر از ویژگی های این فرقه بهره کشی جنسی است که مسعود رجوی نمونه عینی این واقعیت تلخ می باشد؛ وی با انواع ترفندها و با کمک مریم رجوی در درون سازمان حرمسرا درست نموده و با عنوان ترفیع تشکیلاتی که از انقلاب ایدئولوژی خود ساخته خود منبعث گردیده زنان شورای رهبری را به حرمسرا کشیده و از آنان استفاده بهره کشی جنسی می نمایید و حتی اقدام به برداشتن رحم زنان سازمان نموده و این کار را راهی برای اظهار وفاداری اعضاء برای رهبری دانسته و آنان را قطع نسل می نماید.
البته در این سازمان می توان به نمونه هایی مانند ایجاد زبان فرقه در درون سازمان؛ تغییر ایدئولوژیک با اراده رجوی؛ حاکمیت بی نظارت رهبری در سازمان و بسیار موارد دیگر اشاره نمود که همگی این ویژگی ها نشان از فرقه بودن سازمان و رهبری بلامنازع مسعود رجوی در این فرقه دانست.