سایت نیم نگاه: شما به شیوه های سیستماتیک کنترل ذهن افراد در تشکیلات رجوی اشاره کردید لطفا کمی بیشتر توضیح دهید.
اما در باره سوال شما باید بگویم ابتدا سران فرقه مجاهدین ارتباط ما را کاملا با دنیای آزاد و بیرون از تشکیلات قطع کردند و بعد ذهن ما را کنترل می کردند. سران مجاهدین سعی داشتند ما مبدل به افرادی شویم که خواست آنهاست. مستمرا نوارهای ایدئولوژیک، سرودها و آهنگهای برنامه ریزی شده برای ما پخش می کردند و اینکه چه ساعتی بخوابیم و چه ساعتی بیدار شویم و چی بپوشیم و چطوری باشیم، چه بگوییم چه نگوییم، کی حرف بزنیم و کی حرف نزنیم و اینکه حرفهای ما در موافقت و تایید حرفهای سران مجاهدین و دستورات تشکیلات باشد و…
گام بعدی قطع کامل عواطف انسانی ما با خانواده هایمان و با همدیگر بود ازخودبیگانه شدن اعضای تشکیلات هدف رهبری مجاهدین بود. به ما می گفتند با دیگران حق ارتباط نداری و باید مثل یک رباط می شدیم بدون داشتن احساس، یعنی هیچ احساسی به خانواده، پدر و شوهرمان نداشته باشیم و از مینیمم روابط انسانی محروم بودیم و اگر غیر از این بود یعنی احساسی به اعضای خانواده مان داشتیم این از نظر سران مجاهدین یک گناه کبیره بود. وقتی من خبر کشته شدن دوست و یا همرزمی را می شنیدم و آه می کشیدم با بی رحمی و بدون عواطف مسئول و مسولین مربوطه می گفتند: چرا اه می کشی؟ این راه همه ما است و هیچ کسی نمی تواند از این قطار پیاده بشود و دیر یا زود همه ما می میریم!!
درگام بعدی وقتی که ما از سران مجاهدین سوال کردیم چرا ازعراق خارج نمی شویم به ما گفتند که مسعود و مریم اینجا درعراق هستند و شما کجا می خواهید، بروید؟ به ما یک قلم وکاغذ دادند و گفتند باید تک به تک وصیت نامه بنویسید که بازهمه در یک شوک بودیم و تازه معنای ساختار فرقه گرایانه سازمان را می فهمیدیم و اینکه سران مجاهدین اگاهانه و با طرح و برنامه کارهای خودشان را پیش میبردند. همان سازمانی که سنگ آزادی و حقوق بشر و انسانیت را به سینه میزند همان سازمانی که رژیم ایران را به بی عدالتی محکوم می کند خود بدترین ناقض آزادی فردی انسانها بود. مسعود رجوی رهبرهمیشه غایب و نامرد سازمان فقط و فقط دنبال پیش بردن اهداف خودش می باشد و برای انسانیت و انسان ارزشی قائل نیست. در نظر او همه ابزار هستند و در پشت این شعارهای خوش آب و رنگ، نیت ناپاک، حیله گرانه و دسیسه های سازمان خوابیده است.
من اینها را به عنوان یک مقدمه برای شما ودیگر مخاطبان عزیز سایت نیم نگاه عنوان کردم که کمی در جریان عملکرد و شیوه جذب نیرو و شعارهای عوامفریبانه رهبری مجاهدین قراربگیرید. در تشکیلات رجوی شرایطی برایت ایجاد می کنند که خواسته یا ناخواسته میبایستی تن به دستورات آنان بدهی و راه گریزی نیست. چون با دنیای بیرون کاملا قطع رابطه داری و در حصار کامل سازمان هستی و نه راه پیش داری و نه راه پس و باور میکنی که هر چه آنها می گویند حقیقت دارد. طوری حقایق را وارونه جلوه می دهند که باور کنی تنها نیروی برانداز ایران این سازمان است واینکه در خارج ازعراق درکشورهای اروپایی چقدر هوادار دارند و اینها را با برنامه ریزی مشخص به خورد ما می دادند. برای مثال وقتی ما در عملیات فروغ جاویدان وارد کرند شده بودیم و شهر را خارج ازسکنه دیدم، فهمیدم که سازمان هیج پشتوانه ی مردمی ندارد و همه شعارهایش دروغ است وبا این کارها سازمان می خواهد نیروی خودش را داشته باشد تا با دغل بازی کارهای خودش را پیش ببرد.
زمانیکه من مجروح شدم و به بغداد برگشتم به ما گفته بودند ما بیمارستان در بغداد نخواهیم داشت و این شوکی بود که بیشتر فهم می کردم. مسعود یک دروغگوی کثیف است شوک بعدی زمانی به من وارد شد که دربیمارستان بغداد وقتی دکتر به مسئولین سازمان گفت که من برای درمانم به خارج از کشور عراق منتقل شوم و عراق یک کشور جنگ زده میباشد و در اروپا تکنولوژی و امکانات بهتری برای درمان من وجود دارد متاسفانه مسئولین سازمان نه تنها حرف دکتر را قبول نکردند بلکه بدون اجازه من رضایت داده بودند که دست من قطع شود و ببینید حقوق بشر در آن سازمان این جوری معنا دارد و به حقوق انسانها مسئولین سازمان اعتقاد ندارند. همین الان شما بهتر می دانید بعد از حادثه اول سپتامبر تعدادی از آن بچه ها در لیبرتی مجروح هستند و به گفته خود یونامی سران سازمان در راس آن مسعود آنها را منع می کنند برای درمان به خارج از عراق و به اروپا منتقل شوند. به افراد تاکید می کنند که دکتر نروید و اگر هم به خارج می فرستند آن هم در دقیقه ۹۰ که مطمئن هستند برای شخص امیدی نیست و می میرد. مثل چهار نفری که در آلبانی فوت کردند و این مرگ اعضای مجاهدین سوژه تبلیغاتی برای سران سازمان در خارج از عراق می شود که ما مجروحین و بیمارانمان را میخواستیم درمان کنیم ولی امکانات نبود و واقعا جز رجوی و سران مجاهدین هیچکس قادر نیست این چنین اهداف کثیفش را پیش ببرد.
جا دارد چند مورد هم از آنچه که در خارج از عراق دیدم را برای شما شرح بدهم. به گفته مسولین سازمان که می گفتند ما سردولتها را شیره میمالیم و باید مصوبه حقوق بشر را ما بنویسیم و اینکه میبایستی دولتها از ما یاد بگیرند. به یادم دارم وقتی در پانسیونی در آلمان بودم اغلب افراد در پانسیون بچه های خردسال اعضای مجاهدین در عراق بودند مسئولین مجاهدین از من میخواستند از طرف پدر ومادرهای بچه ها روزانه نامه بنویسم. بچه هایی که بعضا والدینشان مرده بودند و باز مسئولین سازمان به من تاکید می کردند نباید ارتباط احساسی و عاطفی با آنها برقرار بکنم جالب اینکه پولهای این بچه ها با عنوان سازمانهای خودساخته به حساب بانکی مریم رجوی در پاریس ریخته می شد که آقای مسعود خدابنده خوب اشاره کردند خرج چه چیزهایی می شد و یا به عراق برای عیاشی و رقص های رهایی آقای مسعود رجوی حواله می شد و اینکه درماه بچه ها با اینکه نیاز به پول داشتند به آنها درهفته یک مارک می دادند درصورتیکه بابت هر بچه ۳۰۰ مارک از اداره کار و ۲۰۰مارک ازسوسیال می گرفتند واینکه سازمان مجاهدین به ما دستور داده بود نانهای بیات شده که از طرف نانوایی برای باغ وحش برده میشد را بخریم و دستور داده بودند آنها را آب بزنیم و در فر کنیم و به این بچه ها بدهیم. بله این بود معنای انسانیت و این بود معنای جامعه بی طبقه توحیدی مسعود رجوی که به بچه های خردسال اعضای سازمان خودش نیز رحم نکرد و این رفتار به طور حتم خارج از معیارهای حقوق بشری می باشد.
و اینکه به نقل از مسئولین سازمان می گویم من برای اولین بار کلمه و واژه تلکه و شیره مالیدن را از مسئولین سازمان یاد گرفتم چون آنها مارا خوب آموزش داده بودند با عکسهای زندانیها و کشته شده های سازمان چطوری برویم در خیابان های آلمان مظلوم نمایی کنیم و از مردم پول بگیریم حتی به ما آموخته بودند و گفته بودند درقلکی که شهرداری به ما داده بود چطوری پول آن را خارج کنیم دستور اکید داده بودند هر قلک میبایست درحدود ۵مارک داشته باشد در صورتیکه روزانه بالای ۶۰۰ الی ۷۰۰مارک کارمیکردیم. واین یکی از هزاران شیوه ی کثیف مسعود رجوی برای سرکیسه کردن ملت بود و چنین وقیحانه با احساسات مردم اروپا و آلمان بازی می کردند. یادم می اید مسئولین سازمان به ما آموخته بودند چطور جنس بلند کنیم (دزدی کنیم) واسم دزدی را با کد هلندی می گفتند و به پلیس می گفتند زنبور و اینکه اگر میخواستی پروازکنی و از آن کشورخارج بشوی و با پاسپورت تردد داشته باشی کد آن برای خانومها رنگ کت و دامن بود و برای آقایان کت و شلوار… این مجموعه ای ازاسمهای رمز و کد بود که حالا بیشتر آنها را فراموش کرده ام اما زمانیکه من ازسازمان جداشدم و از تشکیلات بیرون آمدم تازه واقعیتهای سازمان بیشتر و بیشتر برایم روشن میشد که در سازمان چه درعراق و چه در اروپا برای انسانها ارزشی قائل نیستند وحتی این انسان دوپا با پوزش ازشما حقوق یک حیوان چهارپا را هم برای مسئولین سازمان و شخص رجوی نداشت؟ درصورتیکه همین حیوان دراین دنیا دارای یک حقوقی است. واقعا برای همه کسانی که فریب مجاهدین را خوردند و در مسیر اهداف پلید مجاهدین و رجوی گام بر داشتند تاسف میخورم که در راهی قدم گذاشتند که نادرست بود.
مسعود رجوی یک فریبکار و کلاش است است او عواطف خانوادگی را در ذهن و قلب اعضای مجاهدی از بین برده است ولی دردنیای بیرون از تشکیلات وانمود می کنند برای انسان ارزش قائل هستند به حقوق انسان احترام می گذارند که فریبی بیش نیست. قضاوت را باید خوانندگان فهیم سایت نیم نگاه بکنند. ناگفته نماند من با توضیحاتی که دادم در واقع در باره عمق فجایع. عملکرد غیرانسانی مسعود رجوی هیج چیزی نگفته ام. جالب است که بالاترین ارگان بین المللی حقوق بشری (دیده بان حقوق بشر) مسعود رجوی را محکوم به نقض حقوق بشر کرده وهمین موضوع نشان دهنده این است که این سازمان سنگ و بنایش در به خدمت گرفتن انسان برای اهداف کثیف و جاه طلبی رهبر آن می باشد.
ادامه دارد …