نقد و بررسی استثمار زنان توسط اعضای سابق تشکیلات رجوی ـ قسمت اول

نقد و بررسی استثمار زنان توسط اعضای سابق تشکیلات رجوی و افشای چهره مریم رجوی در روز ۸ مارس ۲۰۱۴ در روز جهانی زن در شهر دوسلدرف آلمان
متن صحبتهای خانم حمیرا محمد نژاد عضو سابق ارتش آزادیبخش و مجاهدین خلق در سمینار
من هم به نوبه خودم روز زن را به تمامی زنان دنیا با هر عقیده و مذهب تبریک می گم من ۹ سال در تشکیلات سازمان مجاهدین بودم که ۷ سال آن در عراق و ۲ سال در اروپا در رابطه با بحث امروز یعنی زن مسعود رجوی از همون ابتدا که زن را بعنوان به اصطلاح همردیف وارد سازمانش کرد با طلاق مریم رجوی و همبستری با مسعود رجوی آمیخت.
نمی دانم کجای دنیا این قانون وجود داره که اگر آقا و خانمی بخواهند کار کنند حتما باید با هم ازدواج هم بکنند من سالیان هست که اینجا کار می کنم و شاهد چنین چیزی نبودم.

بعد اسم این را گذاشتند آزادی و یک سقف ایدئولوژیک واسه اون زدند البته خوب این کار سازمان است واسه همه چیز یک سقف ایدئولوژیک می زنه.
در صحبتهای کتابی اخیر مریم رجوی به مناسبت روز زن از زنان دنیا و به قول خودشان زنان گیتی حرف می زنند و این در حالی است که زنان این سازمان از هیچ آزادی فکری و عملی و انسانی و بیانی برخوردار نیستند، ایشون اشاره به این می کنند که زنان در این سازمان حق انتقاد دارند اما نگفتند که به کی؟ بله انتقاد به خودشان و به همدیگر. اما آیا کسی هم می تونه انتقاد از آنها هم بکنه یا اگر کسی دهان به انتقاد باز کنه یک مارک مزدور و نفوذی به او زده می شه و یا مثل مهری ها  و نسرین احمدی برای همیشه ساکتش می کردید. تا کی می خواهید دنبال شعر و شعار باشید؟
در گفته هایتان اشاره به مرد سالاری و در نتیجه حذف زنان از میدان کردید، گیرم که تمام این حرفها درست باشد شما خودتان تو این زمینه چه کار مثبتی کردید نمونه بارز کار شما مشغول کردن ذهن زنها با رده های قلابی بود. یادم هست یکی از زنان یکبار می گفت که اگر فلان شورای رهبری بمیره من جایش را می گیرم، و حالا شما برای ما که بهترین دوران زندگی مون را بهترین دوران جوانی مان را توی سازمان به سر بردیم و شاید هم تلف کردیم می خواهید از آزادی صحبت کنید.
یکبار تب ۴۰ درجه داشتم و حالم خیلی بد بود یکی از بچه ها به من گفت تو که خیلی حالت بده چرا نمی ری استراحت کنی؟ گفتم: استراحت و جوابش را ندادم. او برگشت و به من گفت آخ… می دونم اگر بری باید فحش بخوری که مشکل ایدئولوژیکی داری … این کار شما بود این یک نمونه کوچک از آزادی های بیشمار است که شما ازش دم می زنید و می دونید (آزادی مورد ادعای شما دروغی بیش نیست) باید به زبون خودتون باهاتون حرف بزنم بجای شعار دادن و قطار کردن اسم کسانی که شهیدشون خطاب می کنید ولی در اصل عامل مرگشون شما بودید.
لطفا ماده بدهید یادتون هست همیشه به ما می گفتید ماده بدهید حالا خودتان ماده بدهید، ماده بدهید یعنی چی؟ یعنی آزادی مطبوعات یعنی همین زنانی که شما پشت آنها پناه می گیرید و از اسم آنها و حتی جسدشون همینطور که خانم بتول سلطانی گفتند حتی از جسدشون سوء استفاده می کنید.
اگر شما واقعا معتقد به حرفهائی که می زنید، هستید؟ حرف منتقدان خودتان را حداقل گوش می کردید و با اونها سر یک میز می نشستید و آنها را قانع می کردید. تا کی می خواهید دنبال شعر و شعار باشید؟ (من در مناسبات مجاهدین) شاهد چنین چیزی (یعنی آزادی) نبودم و بعد اسم این را گذاشتند آزادی و ایدئولوژی …
شما از زخم خیانت به امید و اعتماد مردم حرف می زنید و این در حالی ست که دردستگاه و سیستم خودتون همه آنها را پایمال می کنید. درکجای دنیا شنیدید یا دیدید افرادی که خودشان آزادانه، آگاهانه یا ناآگاهانه اش را می گذارم کنار، افرادی که آزادانه توی این روابط می آیند چرا نباید بتوانند آزادانه هم از آنجا خارج بشوند؟
در یکی از پایگاهها، موقعی که در اروپا بودم موقعی که افراد تصمیم می گرفتند که از تشکیلات بروند بیرون، اول باید خودشان را آماده دشنام ها، توهین ها و کتکها می کردند و بعدا که این آمادگی تمام می شد آنها می رفتند اعلام جدائی می کردند. که البته بعد از اینکه افراد بعدی تجربه شون بیشتر شد دیگر اینکار را هم نمی کردند و به روشهای دیگر جدا می شدند.
این آزادی هست که شما از آن صحبت می کنید، کسی از اعضای مجاهدین که حق بیان ندارد؟ حق اینکه بگه من می خواهم از سازمان جدا شوم را ندارد، حق انتقاد نداره پس این چه آزادی است؟ شما در صحبتهای گذشته تان بحث انتقاد می کنید، ما کی می تونستیم انتقاد کنیم، ما حتی در انتخابات موقعی که داشتید شورای رهبری را شما انتخاب می کردید درسالن باید مسعود می پرسید و ما همه باید دستمان را بلند می کردیم.
کجای دنیا شما دیدید که یک انتخابات اینطوری وجود داشته باشه؟ شما حتی یک پارلمان کوچک تشکیل ندادید همه نیروهای انتخابی خودتون بودند. آیا ما می تونستیم صندوقی بگذاریم بصورتی مخفیانه نظراتمان را بنویسیم و بندازیم اونجا و شما طی اون رفتار کنید؟ خواهش می کنم دیگه این شعارها را تکرار نکنید چون شعارهای سوخته هست.  
در آخر می خواهم بگویم که شما لازم نیست که به فکر مردم کشورهای سوریه و عراق و …. دیگر باشید این حرفها را بگذارید کنار اگر  شما واقعا دلسوز کسی هستید اول دلسوز افرادی باشید که توی لیبرتی تمامی جانشان را و زندگیشان را برای شما گذاشتند البته واسه شما نه، آنها یک هدف دیگر داشتند ولی متأسفاته افتادند گیر شما.
اگر شما مرد عمل هستید بفرمائید به همین مردمی که پیش شما هستند و از همه جا محدودشان کردید اول به اونها رسیدگی کنید شما از آزادی زن دم نزنید از آزادی مردها دم نزنید که از طریق زنها می خواهید به اون برسید. کجای دنیا آزادی مردها از زنها به اونها رسیده، اگر برابری می خواستید بیاورید طرق خیلی خیلی راحت تری وجود داشت به همه چیز سقف ایدئولوژیک نزنید، بسه دیگه، تا کی می خواهید قربانی بگیرید.
روزی که از زندان در فرانسه بعد از یک مدت کوتاه آزاد شدید و دو زن جوان خودشان را به خاطر شما سوزاندند اولین حرفتان چی بود “غذای اونجا خیلی بد بود” یکبار سوال کردید که راستی اونها کی بودند؟ یکبار نشستید فکر کنید که اون دختر جوون که خودش را برای شما سوزاند کی بود؟ بخدا اگر بدانید.
اگر یک ذره انسانیت هنوز توی وجود شما مونده و یا اگر می خواهید حداقل در آینده بیشتر از این لعنتتان نکنند، بگذارید (افراد تحت اسارت فرقه شما آزادانه انتخاب کنند) زندگیشان را بکنند حداقل یک روز بتونند نفس بکشند ولی یادتون باشه اون روز می رسه که همین زنها مثل من و امثال من یک روزی مدعی شما خواهند بود به قول خودتون همیشه به ما می گفتید دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره این حرف بر می گرده به خودتان و به امید آن روز.
 

خروج از نسخه موبایل