همانطوریکه استحضار دارید یکی از جنایت های بیشماری که فرقه مجاهدین انجام داده و در مجامع ومحافل بین المللی و حقوق بشری قابل پیگیری و طرح دعوی می باشد، ورود به اردوگاههای اسیران جنگی و اقدام به جذب نیرو از بین اسرای ثبت نام شده توسط صلیب سرخ و حتی اسیرانی که ثبت نام نشده بودند و نسبت به سایر اسرا در وضعیت نامناسب و اسفباری بسر می بردند، است.
کاری که سازمان جنایت پیشه مجاهدین بدان دست زد و با دادن وعده و وعید های بسیار عده ای از اسیران را از اردوگاه ها بیرون کشید و دردام پلید و شیطانی خویش گرفتار ساخت تا بتواند ازاین طریق جای نیروهای از دست رفته خویش را درآخرین مسلخ موسوم به فروغ جاویدان پرکرده باشد چونکه در اولین نشست بعد از آن عملیات انتحاری که عده ی زیادی از مجاهدین به هلاکت رسیده بودند بشکل واضحی صندلی های خالی آنان جلب توجه می کرد.
پس بنابراین با آوردن اسیران به قرارگاه حداقل کاری که انجام شده بود این بودکه توانسته بود در برابر چشم نیروهای خود ریزش نیروهای از دست رفته را کمرنگ جلوه دهد.
مطالب فوق مقدمه ی است بر اینکه در تاریخ27 بهمن ماه سال 1392 خانواده عزیزی میزبان اعضای دفتر انجمن نجات یزد هستند که برادرشان از اسرای جنگی بوده در دام فرقه گرفتار شده و قریب به سی سال است که ازآغوش خانواده خویش به دور است.
***
هم اینک درخدمت خانواده آقای سعید پایدار یکی از برادران احمد پایدار هستیم و در ابتدا از اینکه ما را درجمع صمیمی خانواده خویش پذیرفته تشکر می کنیم.
جناب پایدارلطفاً درآغاز شرح حالی از برادرخود برای خوانندگان ما بفرمائید.
به نام خدا
سوال: بفرمائید آیا برادرتان در اثناء خدمت سربازی اسیر شد؟
نخیر همانطوریکه عرض کردم او مدت سربازی خویش را به پایان رسانید و به خانه بازگشت.
سوال:اگر ممکن است نحوه اسارت ایشان را برای خوانندگان توضیح دهید؟
او پنج ماه پس از بازگشت از سربازی مجدداً به صورت داوطلب از شهرستان قم به جبهه اعزام شد تا از میهن اسلامی خویش دفاع کند و در این مقطع بود که اسیر شد.
سوال: بفرمایید برادرتان درچه سالی اسیر شد؟
او درجریان عملیات رمضان درسال 1361 بدست نیروهای عراقی اسیر شد. او از جمله اسیرانی بود که توسط صلیب سرخ جهانی ثبت نام شده بود ونامه هایش بدستمان رسیده بود.
سوال: برادرتان تا چه سالی در اردوگاههای عراق اسیر بوده است؟
تا آخرین ماههای قبل از تبادل اسرا او در اردوگاه بوده و کسانیکه با او دریک اردوگاه بوده اند این مطالب را به ما گفتند.
سوال: ازچه طریق متوجه پیوستن برادرتان به مجاهدین شدید؟
زمانیکه تبادل اسرا شروع شد شور و شوقی وصف ناپذیرهمه ی خانواد ی اسیران و مردم را فرا گرفته بود. مردم به دنبال استقبال عمومی و خانواده ها در پی آذین بندی سردرب منازل،آماده کردن گوسفند برای قربانی و پخت و پز برای پذیرایی از میهمانان خود بودند و خانواده ماهم از این قاعده مستثنی نبود، از همه نظر آماده بودیم با توجه به اینکه پدر و مادرمان در قید حیات نبودند بنابراین تمام کارها را خودم بهمراه همسرم بعهده گرفته بودیم،هرلحظه منتظر بودیم که اعلام کنند امروز نوبت بازگشت برادرم است، ولی خیلی زود همه چیز به یکباره تغییر کرد،امید جای خود را به ناامیدی داده بود، روزهای آزادی اسیران تمام شد و خبری از برادرم نشد. به دیدن دوستانش رفتم تا از او خبری پیدا کنم آنجا بود که متوجه پیوستنش به مجاهدین شدم.
سوال: چطور شد که به مقر اشرف رفت؟
خدا لعنت کند مجاهدین را که جوانان این مرز و بوم را به هر شکل ممکن به دام خود اسیر می کنند. وقتی که جنگ پایان می یابد و مدت آتش بس طولانی می شود و یاس و نا امیدی در دل برخی از اسرا رخنه می کند سردمداران این تشکیلات پلید خود را بعنوان منجی جا زده وارد اردوگاهها می شوند و به بهانه های مختلف اسیران را جذب خود می کنند.
او هم پس تحمل حدود نه سال اسارت در اردوگاههای عراق، فریب مجاهدین را خورده و جذب آنها می شود.و الان نزدیک به 32 سال است که از وطن دور است.
انطوریکه برادرم امیر برایمان تعریف میکند حدود هشت سال قبل این دیدار که توسط انجمن نجات برنامه ریزی شده بود انجام شد. که در این مرحله تعدادی از افراد وخانواده هایی که فرزندان و بستگانشان در پادگان اشرف حضور داشتند برای دیدار با عزیزان خود به این سفر آمده بودند.
اگر خواسته باشیم که از جزئیات کامل آن سخن بگویم بقول معروف یک مثنوی هفتاد منی می شود و این گفته ها را کسان دیگری به ذکر آن پرداخته اند، ازاینکه می بایستی از هفت خان رستم بگذری تا عزیز دربند خود را ببینی،ازاینکه ساعت ها در بیرون از پادگان اشرف بلا تکلیف مانده بودند، و یا از اینکه چند مرتبه آنها را ناامید کرده و قبل از اینکه دیداری داشته باشند مجبور به ترک پادگان اشرف کردند، تعریف کردن این وقایع خود وقت جداگانه ای می خواهد، ولی بهر ترتیب این دیدار پس از تحمل سختی های فراوان صورت گرفت.
ولی مشاهده برادری که سالها رنج اردوگاههای عراق را تحمل کرده وحالا هم سالیان زیادی است که جوانی خود را به پای سران خود کامه مجاهدین تباه کرده،دل برادرم را خون کرده بود.
با اینکه بلحاظ سنی سالها از امیر کوچکتراست ولی به مراتب از او پیرتر و شکسته تر نشان می داد.
سوال: بفرمائید درشرایط کنونی شما چه راهکاری را برای بازگرداندن عزیزان دربند پیشنهاد می کنید؟
شما ببینید با تسهیلاتی که دولت محترم در اختیار خانواده ها و انجمن نجات سراسر کشور قرار داده تقریبا همه ی خانواده ها حداقل برای یکبار به اشرف عزیمت کرده اند وتداوم حضور خانواده ها باعث شد که طومار پادگان اشرف که سردمداران فرقه انرا ناموس مجاهدین می نامیدند برچیده شود و این مقر جهنمی برای همیشه بسته شود. اما حضور خانواده ها در شرایط سخت آب وهوایی و امکانات بسیار کم آنجا و تدام این حضور تا بسته شدن اشرف برای عزیزانمان جای دل گرمی بود و آنها به حضور خانواده ها دلگرم بودند و اگر چه اسیر بودند اما خود را در میان فرقه رجوی ها تنها نمی دیدند.
این مطالب را حتی کسانی که در همین اثنا از اشرف گریخته اند نیز عنوان می کنند. ولی از موقعی که آنها به لیبرتی منتقل شده اند و دیگر بلحاظ شرایط امنیتی حضور خانواده ها در لیبرتی میسر نشد به نظر من شرایط فرق کرده و قطعا همین امر باعث دلسردی و نا امیدی اسیران خواهد شد.
بایستی به نظر من نهضت دیگری راه اندازی شود تا نتیجه آن تعیین تکلیف سرنوشت اسیران برای همیشه باشد و بایستی بهر وسیله ای که ممکن است اعزام خانواده ها به لیبرتی از سر گرفته شود تا بدینوسیله هم دل اسیران به حضور خانواده ها گرم شود و هم اینکه جلوی اراجیف سران فرقه را که اظهار میدارند اینها خانواده ی شما نیستند اگر خانواده شما میبودند چرا حالا به لیبرتی نمی ایند گرفته شود.
به عقیده من چنانچه این شرایط فراهم نشود تلاش خانواده ها در تحصن مقابل اشرف کمرنگ خواهد شد.
به نظر من شرایط فعلی مناسبترین زمان درچندین ساله گذشته می باشد.
هم اینک الحمدلله روابط دو دولت دوست و برادر ایران و عراق پس از سقوط رژیم دیکتاتوری دربهترین سطح ممکن است بارها مسئولین عراقی بر این نکته اصرار دارند که مجاهدین بایستی خاک عراق را ترک کنند و آنها دراین امر هم بسیار جدی هستند اما سران فرقه خواهان ادامه همین وضعیت بلا تکلیفی برای اسیران هستند چرا که آنها با ادامه این وضعیت به حیات ننگین خود ادامه میدهند.
بنابراین می توان ازاین فرصت عالی کمال استفاده را برد و بایستی واقعاً این فرصت راغنیمت شمرد. بایستی از سازمانهای بین المللی از قبیل صلیب سرخ و غیره دراین خصوص کمک گرفت تا درحضور آنها نسبت به باز گرداندن آن دسته که خواهان بازگشت به وطن هستند اقدام شود.
ما خانواده ها تنها کاری که از دستمان بر می آید همین حضور در مقابل لیبرتی و رساندن فریاد دادخواهی خانواده ها به مسئولین یونامی در لیبرتی است و دیگر کاری که از خانواده ها ساخته است مکاتبه با سازمانهای حقوق بشر است ولی ابزارهای اجرایی در دست دو دولت ایران و عراق است.
سوال: نظر جنابعالی درخصوص مواضع دولت عراق درقبال مجاهدین چیست؟
دولت عراق بوضوح ثابت کرده که خواهان اخراج مجاهدین ازخاک خویش است و در این راه نیز تلاشهای فراوانی را انجام داده است اما مشکل ازاینجا ناشی میشود که هیچ کشوری حاضر به پذیرش آنها نیست وهمین امر موجب تاخیر دراخراج آنها شده است.
آنچه که هم اینک دولت عراق درپی آن است مواضع به حقی است که خواست مردم آن کشور است، پناه دادن به عده ای جنایتکار که در زمان صدام صورت گرفت، دیگر با بروی کارآمدن دولتی مردمی درعراق به پایان رسیده، وجنایاتی که این گروه ازخدا بی خبر تنها در حق مردم عراق روا داشته دولت و مردم آن کشور را مصمم به اخراج آنها کرده است. بنابراین برای همین عرض می کنم که درحال حاضر، فرصت پیش آمده بهترین زمان برای خاتمه دادن به حیات ننگین این فرقه ضاله است.
گرچه آنها به آخر خط ننگین وخفت بار خود رسیده اند و بقول معروف دست و پازدن آنها کمکی به نجاتشان نخواهد کرد بلکه آنها را در منجلابی که خود ساخته اند فرو خواهد برد.
سوال: جناب پایدار بفرمایید به عقیده شما انجمن نجات در این برحه از زمان که بنظر شما فرصتی طلایی است چه نقشی می تواند داشته باشد؟
همانطور که درجواب سوال قبلی هم عرض شد، ما خانواده ها تنها کاری که می توانیم انجام دهیم پیگیری وضعیت عزیزانمان از طریق نامه نگاری با مجامع بین المللی وحقوق بشری است.
انجمن نجات بحمدالله علیرغم اینکه یک انجمن غیر دولتی و متشکل از هواداران برگشتی است، تا بحال توانسته خود را بشکلی مطلوب دربین خانواده ها معرفی کند و از طرفی دارای روابط بین الملل است و از این طریق می تواند نقش یک حلقه موثر بین خانواده ها و دیگر محافل حقوق بشری برای رساندن حرف ما به گوش آنها باشد. و از همه مهمتر بعنوان یک هماهنگ کننده ما بین خانواده ها عمل کند.
واگر انشالله فرصتی پیش آید که قرار بر بازگشت آندسته از افرادی که خواهان بازگشت هستند این حق و اولویت با انجمن است که بعنوان یک نیروی اجرایی وارد عمل شود.
آقای پایدار در خاتمه این گفتگوی صمیمی ضمن تشکر مجدد از مهمان نوازی جنابعالی و خانواده محترم که ما را در جمع خود پذیرا بودید، چنانچه مطلبی هست که لازم می دانید بدان اشاره شود بفرمایید.
بنده هم از حضور شما در جمع خانواده کمال تشکر را دارم، امیدوارم که زحمات شما وتمامی همکارانتان در دفتر انجمن نجات بزودی نتیجه داده و غبار غم و محنت دوری خانواده ها با عزیزانشان به همت عالی شما برطرف شود.