به مسائل جنسی فکرنکنید، همینطور که نمی بایست به "روباه" فکرکنید!
در رویه ای که در تشکیلات رجوی دایر به عدم تفکر به مسائل جنسی وتکرار مداوم این ممنوعیت، معمول است، یک فریبکاری روانشناسانه وضد انسانی مستتری وجود دارد که موضوع را به ضد خود تبدیل کرده واین تاکیدات سبب میگردد که افراد به خاطر منع مطلق موضوع جنسی،اتقاقا بیشتر
نقل این تفکرات جنسی در جمع، باعث انتقاد وحمله ی اعضای نشست ها به منتقد ازخود، این فرد را به حالت مسخ شده ای درمی آورد که خود برای دادن بردگی داوطلبانه مزید برعلت میشود!
استفاده ازاین نوع شارلاتانی روانشناسانه، اختراع رجوی نیست و حقه بازی های مشابه درطول تاریخ اتفاق افتاده که ما نمونه ای را در اثبات ادعای خود آورده و گمان میکنیم که موجب تفرج خاطر خواننده هم بشود:
آورده اند که درایام گذشته، مرد حقه بازی با تعدادی چادر وچند راس حیوان بارکش درکنار دهی اردو زده وبا جار زدن، مردم ساده ی روستا را متوجه این موضوع کرد که با کرامات خاصی که دارد، قادر است که هر ظرف مسی و… راتبدیل به طلا کند.
مردم که معامله ای بهتر ازاین سراغ نداشتند، تمام ظروف خود را به چادرهای تعبیه شده ی این حقه باز ما منتقل کرده و وعده های خوبی به معده های شریف واهل وعیال خود دادند!
بعد از فرونشستن هیاهو وجنجال های اولیه، حقه باز رو به مردم کرده وگفت که البته شما هم باید همکاری کوچکی درتبدیل این ظروف مسی به طلا بکنید وآن همکاری بدین ترتیب است که چهل روزی بمن مراجعه نکرده وبه کار خود مشغول میشوید وتنها دراین چهل روز کاری که درکمک به من میکنید این است که ابدا به " روباه" فکر نکنید!
مردم که ابتدا پیشنهاد این شارلاتان را بسیار ساده می دانستند، با کمال رغبت پذیرفتند که این چهل روز را بدون به یاد آوردن " روباه" سپری کرده و آنگاه به چادر این سلف رجوی برگشته وبجای ظروف مسی و…، ظروف طلایی دریافت کنند واجرت ناچیزی هم به او بدهند.
با توجه به نسبیت زمان و عجله واشتیاقی که روستائیان برای رسیدن به مال ومنال مفت ومجانی داشتند، هرروزی به اندازه ی قرنی برای آنها میگذشت و واژه ی مضر " روباه" لحظه ای مغز آنها را آرام نمی گذاشت و بی حوصله ی شان میکرد وحتی تاب نیآورده، مسئله عدم فراموشی " روباه" را هم به یکدیگر میگفتند!
درهرصورت روز موعود مراحعه به چادر این استاد ازلی رجوی سررسید و او با جمع شدن همه ی افراد به پاخاسته وباتوپ تشر زیاد گفت که وفا به عهد ننموده و به " روباه" فکر کرده اند وتلاش های او دراین تبدیل را به هدر داده اند.
روستائیان شرم زده که واقعا هم به " روباه" فکر کرده بودند، سر به زیر انداخته وبا احساس گناه زیاد قول دادند که به خانه های خود برمیگردند وتنها موقعی به چادر مراجعه میکنند که فکر " روباه" را ازذهن خود خارج کرده باشند!
این قول روستائیان قابل تحقق نبود وآنها درطی مدت طولانی هم نتوانستند به " روباه" فکر نکنند و این حقه باز که ابا مسعود ش میخوانیم، فرصت کافی برای دررفتن و بردن تمامی ظروف اهالی یک دهکده به دست آورده وبه نان ونوایی رسید.
ابا مسعود بدین خاطر موفق تر ازخود مسعود است که اهداف دست یافتنی برای خودش درنظر گرفته بود وبه اندازه ی فرزند خلف اش مسعود رجوی، جاه طلب وتمامیت خواه نبود.
اجداد ما به درستی درمورد افرادی مانند رجوی گفته اند:
" طمع کرد درهمه، ضرر کرد درهمه"!
سعید