اگر داستان های حماسی را خوانده و یا فیلم های تاریخی را دیده باشید، پهلوانان در میدان نبرد پا پیش می گذارند و در یک مبارزه رودررو و عادلانه، سرنوشت یک جنگ را رقم می زنند تا سربازان و مردم عادی، صدمه ای نبینند. و در فرهنگ لغت، مبارز به کسی گفته می شود که در یک نبرد تن به تن از صف خارج می شود. حال در دنیای امروز کسانی که نام خودشان را مبارز و کارشان را مبارزه آن هم از نوع مسلحانه، می گذارند چه کسانی هستند. اینان افراد ترسوئی هستند که توان و شجاعت یک نبرد رودررو را ندارند و با بمب گذاری در کوچه و بازار و یا گروگان گرفتن افراد بیگناه، کارشان را پیش میبرند.
اگر نفرت مردم ایران از گروگان گرفته شدن ۵ تن از فرزندان شان این چنین است، چه نفرتی از مسعود و مریم رجوی دارند که سه هزار تن از فرزندان شان را به گروگان گرفته اند. آقایان و خانم های مجاهدین، چشمان تان را باز کنید تا جایگاه خود در میان مردم ایران را بیابید.
یک نگاه کلی به تاریخچه و وضعیت کشورهایی که از اشکال مختلف مبارزه مسلحانه، به قدرت رسیده اند بکنیم، خواهیم دید که از پایه و بنیاد، این راه غلط و مخبر است. کشورهایی مثل ویتنام و کوبا و “اتحاد جماهیر شوری سابق” و عراق و سوریه و تا حدودی ایران و بسیاری از کشورهای دیگر که تماماً دارای اقتصادی ضعیف و مردمی فقیر و گرسنه، و تنها در این کشورها است که هر صدای مخالف را زندانی و شکنجه و اعدام می کنند. اتحاد جماهیر شوروی سابق، سنبل بسیار خوبی از این روند است. یک حکومت دیکتاتوری نظامی که صدای هر مخالفی را می برند. تمام ثروت و منابع و توانمندی های این کشور بزرگ و ثروتمند را خرج سرکوب مردم و رشد تسلیحات می کنند و حاصل آن مردمی گرسنه و ناراضی و فقیر بوده که در نهایت به شکلی باور نکردنی از هم پاشید.
جالب اینجاست که همه این “مبارز” ها و “نیروهای انقلابی” و “مردمی” با عملکرد و محتوای ضد مردمی و ضد انسانی و ضد ملی، لقب هایی به خود می دهند که آدمی در عجب می ماند، مثل “جیش العدل” و یا “سازمان مجاهدین خلق” که اولین قربانیان آنها همین مردم و به اصطلاح “خلق قهرمان” هستند. شعارهائی که می دهند مثل “آزادی” و “استقلال” و “عدالت اجتماعی”، همین که به قدرت می رسند، کار جزء دزدی و غارت و برباد دادن ثروت کشور، نیست و نخواهد بود. همین آقایان “جیش العدل” (متاسفم که به این موجودات وحشی آقایان می گویم) جوانانی که از مرزهای کشور دفاع می کنند را گروگان گرفته و می کشند و مرزهای کشورمان را برای ورود دشمن باز می کنند. آیا اینان ایرانی اند یا دشمن ایران. و از همه فاجعه بارتر، شعار “رهایی و آزادی زن” است که اینان بیشترین ستم و ظلم و تجاوز و بی حرمتی را به زنان می کنند.
در دنیای امروز که دنیای پیشرفت و ترقی و آگاهی است، در دنیای ارتباطات “مبارزه مسلحانه” چیزی جزء تروریسم و وحشیگری نیست. و همین به اصطلاح “مبارزین” آتش سرکوب حکومت های دیکتاتوری را قویتر می کنند تا جایی که حتی نیروهایی که خواهان اصلاح کشور به شکل مسالمت آمیز هستند را نیز می سوزانند.
خانمها و آقایان مجاهدین، نام سازمان مجاهدین در ایران بدنام و ننگ آلود است و اگر نمی خواهید، بیشتر از این مورد لعن و نفرت مردم ایران قرار بگیرید، سه هزار گروگان اسیر در فرقه بدنام را آزاد کنید. داستان گروگان گیری “جیش العدل” و سپس اعتراض مردمی علیه گروگان گیری را برای خود عبرتی قرار دهید.
کریم غلامی