پیوندهای مشترک مجاهدین با دیگر خائنین به وطن

در پی اعدام سه تروریست محکوم به قتل دادستان زابل، سازمان مجاهدین خلق بار دیگر مدعی حقوق بشر شد. این در حالی ست که در حدود یک سوم کشورهای جهان کماکان اشد مجازات برای محکومان به جرایم ”خیانت به وطن" و "قتل"، مجازات اعدام است. در بسیاری از کشورهایی که در حال حاضر مجازات اعدام وجود ندارد، سابقاً به صورت قانونی وجود داشته است و به مرور زمان و به صورت گام به گام مجازات اعدام در این کشورها لغو شده است. به هر روی درایران هم مانند بسیاری از کشورهای جهان، حتی بسیاری از کشورهای به اصطلاح متمدن و دمکراتیک جهان مجازات اعدام کماکان اجرا می شود، برای نمونه هنوز در برخی از ایالت های امریکا مجازات اعدام به ویژه برای " خائنین به وطن" اجرا می شود.
سازمان مجاهدین خلق اما همواره حامی خائنین به وطن و جدایی طلبان بوده اند چرا که این گروه های افراط گرای خشونت طلب مانند جند ا… و پیروان فعلی اش جیش العدل اکنون دقیقاً همان راهی را می پیمایند که سازمان مجاهدین خلق چهل سال پیش آغاز کرد. ترور، خشونت و افراط گرایی و آویختن به کشورهای بیگانه وبهره گیری از منابع و حمایت مالی آن ها – که این آخری عیناً مصداق خیانت به وطن است – همه ویژگی های مشترکی هستند که این گروه ها را به مجاهدین خلق پیوند می زنند.
حمایت از گروه های تروریستی و به ویژه جدایی طلبان، یکی از رفتار های برجسته در کارنامه ی مجاهدین است. در سال 2007 برای اولین بار سیمور هرش روزنامه نگار سرشناس امریکایی از منافع مشترک گروه های ضد ایرانی گفت. وی شرح داد که "دولت بوش با حمایت مالی و نظامی از گروه بلوچی جند ا.. و مجاهدین خلق – که هر دوسابقه فعالیت های تروریستی دارند – در پی انجام عملیات های ایذایی در ایران است تا با تهاجمی کردن دولت ایران بهانه ای برای حمله ی نظامی به دست آورد."
بنابراین، عجیب نبود که در پایان سال گذشته که گروه جیش العدل پنج مرزبان ایرانی را به گروگان گرفت و یکی از آن ها را متعاقباً به شهادت رساند، تنها گروه ایرانی و شاید تنها گروه در جهان که از این اقدام غیرانسانی حمایت کرد، سازمان مجاهدین خلق بود  علیرغم آن که در پی اقدام ضد ملی و ضد انسانی این گروه سنی مذهب، همراه و همگام با همه ی اقشار ایرانی، مردم سیستان و بلوچستان که خود اکثراً سنی مذهب هستند، اقدام جیش العدل را شدیداً محکوم کردند. چنانکه امام جمعه ی اهل سنت زاهدان، مولوی عبدالحمید، به عنوان یک شخصیت برجسته ی سنی خود برای مذاکره با جیش العدل وارد عمل شد و تلاش های وی و خشم مردم ایران به ویژه هموطنان بلوچ، جیش العدل را تحت فشار قرار داد تا گروگان ها را آزاد کنند. مولوی عبدالحمید چنانکه خود در مصاحبه ای می گوید، معتقد بود " خشونت خود مولود خشونت دیگری می شود."
حال آنکه ذات خشونت طلب فرقه ی رجوی مانع از درک رفتار خردمندانه ی هموطنان اهل تسنن می شود.
به علاوه، مجاهدین خلق در حالی فریاد حمایت از حقوق بشر سر می دهند که بنابر گزارش های گوناگون بین المللی و به استناد شهادت اعضای سابق، بزرگترین و اساسی ترین موارد نقض حقوق بشر در درون این سازمان انجام می گیرد.
نقض گسترده ی حقوق بشر در درون کمپ های فرقه ی رجوی با توجه به سابقه ی ترور، خشونت و گروگان گیری  در این فرقه – که همه به صورت مستند در اسناد خود سازمان وجود دارد – درک حمایت گسترده ی مجاهدین از دیگر تروریست های افراطی و به ویژه فرقه گرا دشوار نخواهد بود.
این چنین موضع گیری ها از سوی فرقه ی رجوی ضرورت اقدام هرچه سریع تر برای نجات افراد اسیر در کمپ های گروه را روشن تر می کند. نظر به  این که درحال حاضر مجاهدین خلق در درون جامعه ی ایرانی از پایگاه مردمی برخوردار نیستند – جایگاه آن ها حتی شاید از جیش العدل هم منفورتر باشد – آن ها چندان تهدید سیاسی و امنیتی و حتی اجتماعی برای جامعه ی ایرانی محسوب نمی شوند. بدین ترتیب افراد گرفتار در مناسبات فرقه ی مجاهدین خلق بیش از هر فرد دیگری در معرض تهدید نقض حقوق بشر قرار دارند.
مزدا پارسی   
 

خروج از نسخه موبایل