مصاحبه سایت نیم نگاه با آقای علی خاتمی عضو سابق ارتش آزادیبخش و مجاهدین خلق و تحت نظارت کمیساریای عالی امور پناهندگان سازمان ملل ساکن بغداد ـ که در پاییز و زمستان سال ۱۳۹۲ انجام گردید موجب آشفتگی سران مجاهدین شد و فرقه رجوی در سایت های متعلق به خود به جای پاسخ روشن و مستدل به محتوای سخنان و دیدگاه آقای خاتمی متاسفانه طبق روال معمول واکنش تدافعی از خود نشان دادند و با بکارگیری واژه ها و کلمات توهین آمیز و سخیف سعی کردند از مواجه شدن با واقعیت ها فرار کنند. سران مجاهدین در پاسخی که به نقطه نظرات انتقادی آقای علی خاتمی داده اند پارامترها و فاکتورهای بنیادین مطروحه در متن گفتگو و مصاحبه را به چالش نکشیدند و صرفا به ادعاهای تکراری و کلیشه ای بسنده کردند.
پرواضح است که سران مجاهدین هرگز به دیالوگ و گفتگو با کادرهای تشکیلاتی جداشده و منتقدین خط مشی ستیزه جویانه، مناسبات قرون وسطایی و ساختار فرقه گرایانه ی تشکیلات رجوی، نخواهند پرداخت. بررسی سوابق، عملکرد رهبری و سران مجاهدین این امر مشهود را اثبات می کند.
اما ما کادرهای تشکیلاتی منتقد و جداشده ی مجاهدین خلق معتقدیم که آفتاب برای همیشه در پشت ابرهای سیاه باقی نمی ماند و سرانجام حقیقت بر فریب و دروغ و زیبایی بر زشتی چیره خواهد شد. این معنا بیانگر قانونمندی عام حاکم بر تحولات اجتماعی و سیاسی در تاریخ جوامع انسانی است.
گفتگوی دوباره با آقای علی خاتمی درباره مضمون و محتوای موضعگیری سران مجاهدین و چرایی واکنش تدافعی و عصبی سردمداران تشکیلات رجوی است.
تیم مدیریت سایت نیم نگاه
***
آقای علی خاتمی: با سلام خدمت شما و خوانندگان گرامی سایت نیم نگاه، عرض کنم که سوال خوبی طرح کردید. برای روشن شدن موضوع ابتدا باید بگویم که رجوی و سران جنایتکار مجاهدین از این رو عصبی پاسخ می دهند که، اولا در طی این چند سالی که صدام رفت و فشار و اختناقی که رجوی بر تشکیلاتش اعمال می کرد از هم گسست و آگاهی نیروهایش نسبت به نیات پلید فرقه افزایش یافت در نتیجه ریزش افرادش چندین برابر شد با افزایش ریزش نیروها و افشای حقایق درون تشکیلات از سوی جداشده ها، مسائل درون تشکیلاتی فرقه مخوف رجوی بیرونی شد و دنیا فهمید در پشت این بگو و بخند مریم قجر(رجوی) با سیاستمداران بازنشسته غربی چه می گذرد.
البته زمانی که صدام بر مسند قدرت بود و رجوی در طی ۲۴ ساعت حداقل ۶ ساعت با صدام روی طرح های عملیاتی و تبلیغی بر علیه مردم ایران کار می کردند طوری که نیم ساعت از کانال تلوزیونی عراق در اختیار رجوی بود و این را بخشی از مردم که ساکن روستاها و شهرهای هم مرز با عراق بودند بیاد دارند ولی با سرنگونی رژیم صدام از سوی نیروهای ائتلاف بین المللی به رهبری امریکا، رجوی با تشکیلاتش در واقع مرد و نابود شد فقط مترسکی از رجوی و فرقه باقی مانده است که گاهی با باد اربابان مختلف تکانی می خورد.
درنتیجه برای رجوی تحمل بیان حقایق مربوط به تشکیلات مخوفش، تلخ و دشوار است چرا که خودش را در انظار عمومی یک نیروی انقلابی ودمکرات جا انداخته بود و قبول نمی کرد که گروه او یک سکت و سالها ستون پنجم ومزدور صدام بود. اما با ریزش نیروها و فرار آنها از قرارگاه اشرف و لیبرتی که همچنان ادامه دارد و افزایش جداشده ها و افشاگری های آنها، معلوم شد رجوی جنایتکاری است که به مردم خودش و به نیروهای خودش خیانت کرده است، به نفع دشمن شماره یک ایران یعنی رژیم مستبد صدام.
در این شرایط که خیانت ها و جنایت های رجوی آشکار شد معلوم است که او عصبی بشود و چنین هیستریک جواب ما جداشدگان را بدهد. فرقه رجوی زمانی ما جداشدگان را بحساب نمی آورد ولی امروز مجبور است به انواع دروغ ها متوسل شود تا صدای ما را خاموش کند. چون در این روزها صدها جداشده جنایات فرقه را افشا می کنند و حقایق را بیان می کنند و اگر توجه کرده باشید جداشدگان هر کدام گوشه ای از جنایات فرقه رجوی را افشا می کنند و رجوی که می بیند دیگر نمی تواند سنبه سپر کند و چوب بچرخاند و دم از انقلاب مریم بزند انقلابی که ساخته ذهن متوهم رجوی بود تا برای پوشاندن گندکاری های مسئولین رده بالای فرقه اش و خودش این انقلاب یک شبه که مهدی مریم را طلاق داد و رجوی با او ازدواج کرد کاری کرده و توجیهی داشته باشد.
افشاگری های جداشدگان برای سران فرقه رجوی تلخ و عصبانی کننده است چون ما جداشدگان شاهدان عینی و زنده هستیم ما رفتارهای غیرانسانی سران فرقه و رجوی را در تشکیلات از نزدیک دیده ایم پس واقعیت ها را بیان می کنیم چون از بند و اسارت رجوی رها شده ایم. رجوی دوست دارد ما جداشده ها زنده نباشیم تا بلاهایی که بر سر ما و مردم ایران و عراق آورد کمتر بیان شود و آن چهره معصومی که برای خودش درست کرده بود بیش از این خراب نشود. جالب اینجاست که رجوی خودش را مسلمان /صدیق/ معصوم/حامی مردم فقیر هم جا می زند در صورتی که همسر سومش مریم قجر در پاریس روزی یک دست لباس عوض می کند لباس های آن چنانی با رنگ های مختلف می پوشد که ملکه انگیس هم این همه لباس ندارد ولی برای ما که نیروهای خودش بودیم مسئولین فرقه لباس های چینی آن هم سالی یک دست می دادند، خب معلوم است وقتی ما جداشده ها واقعیت ها را افشا می کنیم سران فرقه با عصبانیت جواب بدهند و انواع مارک ها را به ما می زنند. صدها تن از جداشده ها در خارج و داخل ایران که افشاگری می کنند سران مجاهدین به آنها می گویند مزدورند ولی رجوی که با صدام سر یک سفره می نشست و مختصات شهرهای ایران را در دوران جنگ و بمباران شهرهای ایران به صدام می داد تا ارتش صدام هموطنان ایرانی را هدف قرار بدهد و کشتار کند، خود را فردی کامل و قهرمان ملی می بیند در حالی که او با خیانت به کشورش نشان داد در پلیدی و زشتی نظیر ندارد.
ادامه دارد …