س- بازهم مجبور به گرفتن وقت شما شده و خواستیم سئوالاتی را درمورد آخرین شگردهای تبلیغاتی، عملکرد روانی وسایر مسایل مربوط به این گروه منحط و واپسگرای تروریستی، بهر ترتیبی که خودتان مایل هستید و مناسب میدانید، صحبت هایی داشته باشید؟
1- چنانکه میدانید، فرقه رجوی بعد از تبلیغات پرحجم وبی ثمر دراستفاده از مراسم چهارشنبه سوری آخر سال 92، مدتی دچار انفعال و یاس شد و این موضوع که وعده هایش درمورد سرنگونی سال 92 ابدا به بار ننشست، خود سبب پیدا شدن حالت پاسیو دردرون تشکیلات شد. بیاد داریم که مریم رجوی درپیام عید خود به اسیران لیبرتی گفته بود که جدا شدن بمنزله ی پایمال کردن خون شهیدان بوده وبنابراین جدا شدن هرکس از سازمان، غیر قابل بخشایش و حکم خط قرمز ما را دارد. ما عملا دیدیم که تمامی این پیغام و پسغام ها وتهدیدات، هیچ دستآورد مثبتی برای رهبریت سازمان مستبد مجاهدین نداشت.
2- درآستانه ی انتخابات داخلی عراق، رهبری فرقه فعالتر شده وضمن دخالت وسیع و بیشرمانه در امور داخلی کشور میزبان، نمک خورد و نمکدان را بشکست و برای اولین بار اسامی جدا شده ها از این فرقه را انتشار بیرونی داد که مانع افشاگری های این نیروهای جدا شده درمورد خرابکاری های سازمان درامور داخل وخارج کشور گردد. بعبارت دیگر این انتشار اسامی درحکم تهدیدی برای جدا شدگان و بستن دهن آنها و بتبع آن، جلوگیری از ریزش داخلی مجدد نیرو و اعمال نفوذ راحت تر درنتایج انتخابات عراق بوده است. بخاطر داریم که درنشست های درونی سالهای قبل، مسعود رجوی همواره براین موضوع تاکید داشت که درصورت شکست خوردن، ما کاری با جمهوری اسلامی نخواهیم داشت و تکلیف و وظیفه ی هرمجاهد و هوادار صادق درکشورهای اروپایی رسیدن به حساب این جدا شده ها است وبعد از قلع وقمع و کشتن این افراد، خود را معرفی کنید وبدانید که زندان های اروپا درحکم هتل 5 ستاره برای شماست. نوع پیام مریم رجوی، آگاهی ازاین شکستی است که شوهر و رهبرش پیش بینی میکرد واین شکست پیشاپیش درانتخابات عراق، اورا مجبور به گرفتن این موضع کرده است.
نتایج حاصله ازانتخابات عراق نشان داد که فرقه رجوی سرمایه گذاریهای زیادی بر روی پیروزی جناحی که بنظر آنها میتوانستند حامی فرقه باشند، کرده بود. این آرزو برآورده نشد وسازمان را در پاسخگویی دربرابر این تحلیل های غلط دچار مضیقه و فشار بیشتری کرده است که مسلما تاوان آن مسائلی مانند رشد عدم اعتقاد رو بتزاید اعضای دربند وریزش دوباره نیرو خواهد بود.
3 – برای خرابکاری در مراسم سالگرد روزجهانی کارگر، برنامه های وسیعی تدارک دیده شده بود که ابدا ببار ننشست و این بار هم مانند 35 سال گذشته، سازمان ازاین مراسم هیچ سودی نبرد. افراد لیبرتی بوضوح دیدند که هیچ کار مورد رضایت رجوی درداخل انجام نشد وکمترین ثمره ی این شکست فرار وجدا شدن 5 تن ازاسرای لیبرتی بود. پیش بینی ثمره ی این ریزش نیروها بود که مریم رجوی پیشاپیش و بطور عجولانه وبا کمک 45 نفر ازنمایندگان عراقی درحال اتمام ماموریت، درخواست نمود که حصار کشی محکمتری را دراطراف لیبرتی انجام دهند. مسلما این حصار کشی برای تداوم اسارت این نیروها بوده وابدا مشکلات امنیتی مورد ادعای خانم رجوی وشرکا را برآورد نمیکند.
4- مریم رجوی در پیام اخیر خود وبمناسبت درگذشت جانگداز محمد بابایی فرافکنی کرده وگفت که این فرد بهمراه 15 نفر دیگر بدلیل نبودن پزشک متخصص و مرکز درمانی مربوطه، جان خود را ازدست دادند. حال آنکه ما میدانیم، اعزام آنها هم به بیمارستان های بغداد وهم مراکز درمانی اروپا همواره برای سازمان میسر بوده است. دلیل اینکه آنها را دربیمارستان های عراق بستری ومداوا نکردند، این بوده که از احتمال فرار آنها درواهمه بودند و به اروپا بدان جهت اعزام نشدند که بمیرند وبر میزان کشته سازی های سازمان افزوده گردد. من در اینجا با کمال صراحت اعلام میکنم که اعزام بیماران به اروپا کاری بسیار ساده برای سازمان است وحتی میتوان از منابع حقوق بشری وسازمان صلیب سرخ جهانی، این بیماران را که تعداد آنها زیاد است ودر صورت لزوم من میتوانم نام آنها را اعلام کنم، برای نجات جان آنها اقدام کرد که ما عملاً میبینیم که نمیکنند وبعد از فوت کردن بیمار، مریم وارد میدان شده واشک تمساح برای آنها میریزد. من دراینکه قاتل واقعی اینها سران فرقه و از جمله مریم رجوی است، کوچکترین شک وتردیدی ندارم. یادم میآید که روزی مسعود رجوی با کمال وقاحت رودر روی ما گفت که زنده ماندن شما چندان نفعی برایم ندارد،چرا که ممکن است با جدا شدن به دشمن سازمان تبدل شوید ولی با مردن به اعتبار سازمان اضافه میکنید. ما دراینجا میبینیم که مریم همان کاری را باشیادی تمام انجام میدهد که مسعود صراحتا درنشست داخلی بما میگفت.
علاوه براینکه من خود شاهد بوده ام که حتی درزمان صدام، یک بیمار با سه اسکورت به بیمارستان های عراق اعزام میشد و بلافاصله بعد ازانجام اقدامات پزشکی اولی ونصف ونیمه، بیمار را به کمپ اشرف برمیگرداندند. یعنی درآن شرایط سخت- سخت برای فرار- هم اعتمادی به بیماران ازنظر امکان فرار نداشتند ومسلم است که درشرایط فعلی هم جلوی اعزام آنها به بیمارستان های عراق را گرفته و حکومت عراق را متهم به عدم همکاری کرده وبا یک تیر دونشان راهدف قراردهند.
من از سال 70 محمد بابائی را میشناختم. حتی مدتی هم یگان بودیم. ایشان مسئولیت ترابری قرارگاه، من مسئول صنفی قرارگاه، احمدرضا مسئول تاسیسات و محمد رضا رحیمی هم مسئول تسلیحات بود که بدلیل کاری، هرشب نشست نیم ساعته ای با مسئول خود داشتیم. سازمان از زاویه دار بودن محمد بابایی – که فرد آزادیخواهی بود- اطلاع داشت – بطوریکه مسئول مربوطه این موضوع را همواره به او وما میگفت وتاکید داشت که شما با مریم(بعنوان سمبل فرقه گرایی) مشکل دارید وخودتان را با کار زیاد مشغول میکنید و بدلیل معلولیت های جسمی خاص خود طلبکار سازمان هستید واین موضوع نارضایتی تان را با کار زیاد مخفی میکنید ونیز ازبیماری های متعدد او (قلبی، کمر، پا) که مدام دارو مصرف میکرد، آگاهی کافی داشت. پزشکان معالجش نظر داده بودند که سرمنشا تمامی این بیماریهای بابایی بیماری سخت عصبی است. بنابراین بسادگی میتوان نتیجه گرفت که سازمان با اطلاع کامل از وضعیت فکری و جسمی او، اینقدر دست بدست کرد تا اورا نابود کند که متاسفانه موفق هم شد.
س- از روشنگری های خوبتان و صرف وقتی که برای این مصاحبه شد، سپاسگذاریم.
ج- من نیز بنوبه ی خود اززحمات شما درراه تابانیدن چراغ برتاریکی های زندگی اسیران فرقه تشکر کرده و آمادگی خود را برای روشنگری های بیشتر درمورد فرقه ای که جوانی من ودوستان وهموطنانم را گرفت، مجددا اعلام میدارم.
مصاحبه کننده: سعید