بعد از گذشت هشت ماه سران فرقه یکباره به یاد خاطرات اشرف افتاده و از زبان یکی از اعضای فرقه علیه افشاگری جدا شدگان موضعگیری کرد.
رجوی فریبکار سعی نمود با قلم وی علیه افراد جدا شده نعره سر دهد که مقصر اصلی حمله به اشرف همین جدا شدگان می باشند و اگر آنان دست به افشاگری نمی زدند وی در اشرف با خیالی راحت در حال فرمانروایی بود.
نکته ای که در این مقاله وجود دارد بخاطر شناختی است که از وی دارم و مدتها در یک ستاد با هم بودیم او همیشه در اشرف در قسمت پشتیبانی بوده و کاری به سازمان و نفراتش نداشته و یک فرد اروپایی بی خیال بوده که بقول معروف در این داستان گیر کرده بود. درج خاطرات اشرف از طرف وی بیشتر به این دلیل است که سازمان سعی دارد از وی سوء استفاده نموده و پلهای پشت سرش را خراب کند.
نویسنده مقاله در همان ابتدا بند را آب داده که به محض شروع درگیری خود را در گوشه ای پنهان کرده تا آب از آسیاب بیفتد و جانش را نجات دهد. البته وی کار درستی انجام داده است چرا که جان دادن برای رجوی امری بیهوده می باشد و او این مسئله را خوب گرفته بود.
چرا بعد از گذشت هشت ماه وی به یاد خاطرات اشرف افتاده است؟ همگان خوب می دانند که اگر سازمان دستش در این جریان باز می بود حتما هزاران بار از افراد باقی مانده استفاده می کرد تا نشان دهد که مقصر دولت عراق می باشد و رجوی را به خاطر خیانتی که کرده مبرا نشان دهد.
چرا سازمان اجازه نمی داد که نفرات باقی مانده با نمایندگان دولت عراق و کمیته تحقیق صحبت کنند و جریان درگیری اشرف را تعریف کنند؟
چرا افراد باقی مانده در درگیری اشرف را به محض رسیدن به کمپ لیبرتی در قرنطینه قرار داده تا مبادا با کسی در مورد اشرف حرف بزنند؟
سئوال اصلی این است چرا رجوی حاضر نبود اشرف را تخلیه کند؟
وی خوب می دانست که تخلیه اشرف برابر با فروپاشی تشکیلات اوست و دیگر مریم نمی تواند در غرب باز از آن بخت برگشتان سوءاستفاده کند و او باید درب شعار اشرف که همه چیز ماست را گل بگیرد و این یعنی فروپاشی فرقه.
ولی بیان این خاطرات تمام قضیه نبوده چرا که وقتی به انتهای مقاله می رسیم به لجن پراکنی علیه جدا شدگان تبدیل می شود نشان از کنیه حیوانی رجوی علیه هر کسی است که دست به افشاگری زده است و حتی از آقای کوبلر که زمان زیادی است از عراق رفته مورد توهین قرار می دهد.
رجوی خیانت کار برای مشروع نشان دادن تهدید علیه جداشدگان از پارتیزانهای اروپایی مثال می آورد و فکر می کند که می تواند با تهدید به مرگ جلوی افشاگری افراد جدا شده را بگیرد.
این جوابیه را برای این نوشتم که اگر آقای علی عباسپور این را بخواند متوجه شود که رجوی چه جنایت کاری است. و این سئوال در ذهن وی نقش ببندد که چرا وقتی فردی از فرقه جدا می شود به ضدیت با سازمان و رهبری آن می پردازد.
آیا همه این افراد مشکل دارند و همه مزدور می باشند؟ اگر اینگونه است پس این سازمان به تربیت مزدور اشتغال ندارد نه فرد انقلابی!!.
در پایان روی سخنم با رجوی جاه طلب می باشد که سعی دارد با نامه های مختلف به تهدید افراد جدا شده بپردازد این شیوه دیگر کارآیی ندارد و هر چقدر روی این مسئله پافشاری کند عزم نفرات جدا شده برای نشان دادن چهره رجوی زنباره استوارتر می شود. رجوی فقط به دنبال رسیدن به قدرت می باشد و در این مسیر هم حاضر است هرگونه خیانتی را علیه مردم ایران و اعضای خود انجام دهد و اکنون هر چقدر که زمان می گذرد نفرات بیشتری علیه این جرثومه فساد دست به افشاگری می زنند. باشد روزی که وی به خاطر جنایتش علیه مردم ایران محاکمه شده و به سزای خیانتش برسد.