جواد خراسان (اسماعیل مرتضایی) سرسپرده و کار چاق کن رجوی

جواد خراسان که الان یکی از فرماندهان کمپ آلبانی است یک کار چاق کن و به اصطلاح آچار فرانسه رجوی در فرقه اشرف بود.

وقتی از واژه کار چاق کن استفاده می کنیم می خواهیم یک صفت از کاراکتر این شخص را روشن کنیم البته تا آنجا که حرمت قلم و زبان اجازه دهد زیرا همه هم سن سال های من به خوبی میدانند که به چه کسی می گفتیم کار چاق کن در پایین ترین محلات تهران به مردهای کار چاق کن امورات جنسی کلمه دیگری بکار می بردن و یک کم آبرومندانه از طرف می پرسیدن شغل تو چیست؟ میگفت دلال هستم!!!! کار چاق کن!!

افسوس از دست زمانه ولعنت به شخص مسعود خیانت کار وطن فروش و انسان کش

چرا انسان کش؟؟ برای اینکه امثال جواد خراسان که در دوران دانشجوی زمان شاه از قشر روشنفکر ومبارزه علیه نظام شاه بودن با انگیزه های پاک جذب سازمان شدن وبعد از به قدرت رسیدن رجوی به مرور شخصیت انسانی و مبارزاتی خود را از بین بردن و آلت دست مسعود این خود شیفته قدرت شدن.

یادم هست سالهای آخر که در اشرف بودم برای جلوگیری از جدا شدن افراد بخصوص افراد با سابقه امثال خودم یک طوری سازماندهی می کردن که بطور مستقیم در سلسه مراتب تشکیلاتی در ارتباط با یک زن عضو فرقه باشیم ما هم که از دنیا جنسی و رقص رهایی زنان لخت شده جلوی رجوی ها بی خبر واز تشکیل حرم سرای مسعود بی خبر فکر می کردیم این زنان همان زنان بیست سال پیش یا ده سال پیش هستن محجوب و پاک و سالم!!!!!! و نهایت احترام را هم می گذاشتیم اما به مرور متوجه عشوه گری و طنازی های چندش آور می شدیم که در واقع در دنیای سینما و زندگی معمولی شاهدش بودیم و به طریقی می خواستن این افراد در آستانه خارج شدن ویا اینکه درخواست جدایی داده بودیم را با نیروی زنانه جذب و وابسته کنند تا از فرقه جدا نشویم.

یادم هست با همین شیوه یک سال مرا دست به سر کردن البته باید اعتراف کنم که من و امثال من هم در اثر کمبود عاطفه جنس مخالف در اثر انقلاب مریم کذایی این حس محبت و مهر طلبی که از بین رفته بود نیازمند بودیم و وقتی برای جلوگیری از جداشدن با این شیوه {مسول مستقیم زن } مواجه می شدیم یک مدتی از جدا شدن منصرف می شدیم.

یک خاطره بنویسم تا به زوال کشیده شدن جواد خراسان را هم بدانید

علی.م که الان هم به دلیل وابستگی خانوادگی در لیبرتی هست از نفراتی بود که با همین شیوه او را در فرقه نگه داشته بودن مسول او زنی بود که در دوره های مختلف از طرف تشکلیلات به اروپا رفت و امد کرده بود نام او را ذکر نمی کنم. وقتی به مقر ما آمد ما در محفل های خصوصی که داشتیم گفتیم طرف کهن کار شده و چشم گوشش به اروپا باز شده که اینطوری با علی رابطه دارد و یواشکی در خلوت می روند اما غافل بودیم که چشم و گوش او را خود خاله مریم باز کرده و فرستاده اش اتاق مسعود تا سکس رهایی بکند!!! حال که خودش سود برده دستمال مصرف شده را داده تشکیلات مقرها که فرماندهانی مثل جواد خراسان نیروها را با این طریق نگه دارند.

وقتی من دیدم اوضاع خیلی بی ریخت است و گند کار این دو نفر به زودی بیرون می زند و برای نیروها تازه وارد و جوان خوب نیست اگر متوجه بشوند خواهر مجاهد انقلاب کرد طلاق گرفته از شوهر و در راس همه امور هژمونی دار حالا مثل یک زن عادی رابطه عشقی و عاطفی با یک تحت مسولیت خود دارد چه می شود؟؟؟؟

از روی دل سوزی و جلوگیری از وقایع دیگر و ناباوری که این تک مورد است انشا الله بقیه گربه هستن {بقیه خواهران سالم هستن و انقلاب کرده } موضوع را به جواد خراسان گفتم در کمال ناباوری وشوک دیدم در دفاع کامل برآمده و به من اتهام زد که تو ذهنت خراب است و تشکیلات آگاهانه این سازماندهی را میکند و چرندیات دیگر که به دلیل حفظ حرمت کلمات بکار نمی برم اما در آن اتاق جواد خراسان فهمیدم که مسعود کثافت خود به چه منجلابی افتاده و امثال جواد خراسان روزگاری در سالهای اول ورود به اشرف همه با شوق و شعف به او نگاه می کردیم واز او و حرکات وجدیت اش آموزش می گرفتیم چقدر در منجلاب سکس مسعود غلتیده که با شواهد دلیل های انکار ناپذیر که به او درمورد این زن گفتم باز بی تفاوت بود گویا اشکالی نیست رهبری تصمیم می گیرد ناموس رهبری است هر کار دلش بخواهد می کند وهر سازماندهی که بخواد می کند!!!!!!!!!!!!!

این یک نمونه از کار چاق کردن جواد خراسان بود اما مشت نمونه خروار است.

احمد. م خ. اروپا

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا