چندی پیش خبر برگزاری آکسیون افشاگرانه فرقه رجوی توسط انجمن ایران- ستارگان در سوئیس در سایتها منعکس شد.دوستان عزیزی که بعد از سالها اسارت در بند تشکیلات فرقه ای رجوی، با تصمیم گیری درست، خود را رها و زندگی آزاد و موجهی را انتخاب کرده اند. و البته دوستان سابق خود را فراموش نکرده اند و در کنار کارهای روزمره خود، فعالیت های افشاگرانه ای علیه تشکیلات فرقه ای رجوی می کنند.
خانم نسرین ابراهیمی یکی از برگزار کنندگان این آکسیون بودند که سعی می کنیم در گفتگویی که با هم داریم، گزارشی از آکسیون را برای خانواده های انجمن نجات به تصویر بکشانیم.
حسینی: خانم ابراهیمی باسلام و با تشکر از اینکه وقتی برای پاسخگویی به سئوالاتمان در نظر گرفتید. لطفا بفرمایید، هدف از برگزاری این آکسیون چه بود؟ و به چه صورت برگزار گردید؟
خانم ابراهیمی: ضمن سلام و تشکر از شما، هدف از آکسیونی که انجمن ایران ستارگان در زوریخ برگزار کردند افشای ماهیت واقعی فرقه رجوی و کمک برای نجات جان 3000 اسیر توسط فرقه رجوی در عراق (کمپ لیبرتی) بود و همینطور هشدار به مردم سوئیس در مورد وجود یک فرقه خطرناک و مافیایی که در بین آنها می باشد. شما می دانید که فرقه رجوی در اروپا و آمریکا ماهیت اصلی خود را با دروغ و فریبکاری می پوشاند و چیز دیگه ای از آنچه که هست به اروپائیان نشان می دهد. بی خودی به این فرقه، دو رو گفته نمی شود , اینجا فرقه و به طور خاص مریم رجوی پارلمانترها و یا نمایندگان مجلس و یا حتی کسانی که قبلاً کاره ای بودند و حالا بازنشسته شده اند را بهشون اطلاعات دروغ و غلط می دهند و خود را بهترین و تنهاترین آلترناتیو ایران به آنها معرفی می کنند و اینجور وانمود می کنند که گویا مردم ایران این گروه را می خواهند و حامی این گروه هستند , از آزادی و دمکراسی برای آنها حرف می زنند و خود را حامی حقوق زنان جا می زنند و تبلیغ دروغ می کنند و…. از طرفی هم این گروه یک گروه مافیایی است و پولهای کلان دارند , تا زمانی که در عراق بودند و بعداً هم که فیلم هایش لو رفت و افشا شد , در مقابل فروش اطلاعات مردم ایران از صدام پولهای کلان می گرفتند و در اروپا با آنها سرمایه گذاریهای کلان می کردند و حالا هم که همه شاهد هستیم که از اسرائیل و عربستان و… پول می گیرند , خوب اینها با این پولهای کلان خیلی راحت می توانند یکسری را بخرند و از آنها بخواهند که از فرقه چشم بسته حمایت بکنند. ما در آکسیونی که در زوریخ داشتیم ؛ تلاش کردیم که به مردم سوئیس و به دولتمردان سوئیسی , به شهردار زوریخ , به نمایندگان و پارلمانترهای سوئیسی و… ماهیت واقعی این فرقه را نشان بدهیم و بگوییم که این فرقه یک فرقه مافیایی و شیاد است , و این فرقه بی دنباله است , مردم ایران قربانی ترور و خشونت این فرقه بوده و حمایتی از این فرقه ندارند بلکه خواهان محاکمه سران آنها هستند , و همینطور ما خودمان قربانیان این فرقه هستیم و از زندگی خودمان و آنچه که سالیان آنجا دیدیم و چشیدیم برایشان می گفتیم. از مردم زوریخ می خواستیم که هوشیار باشند و گول فریبکاریها و دروغهای این فرقه را نخورند و به آنها اجازه فعالیت در زوریخ را ندهند. ما همزمان یک میز کتاب هم داشتیم که به زبانهای انگلیسی و فرانسه بود که در اختیار مردم و مسئولین زوریخ قرار دادیم و یکسری بروشورهایی داشتیم به زبان فرانسه , آلمانی و انگلیسی که در آن به صورت مختصر تاریخچه این فرقه را توضیح داده بودیم و بعد هم در مورد زندگی خودمان در پادگان بدنام اشرف و اینکه فرقه با اعضای خود چگونه است و چه رفتار ضد انسانی دارد و بعد در اروپا چگونه خود را چیز دیگه ای معرفی می کند و ماهیت ضد انسانی خود را می پوشاند. از زندانهای رجوی در پادگان بدنام اشرف و از ممنوعیت عشق و عاطفه و ممنوعیت ازدواج و طلاق اجباری در این بروشورها نوشته بودیم , همینطور در مورد رهبر فاسد فرقه که چگونه همه چیز را برای خودش می خواست و همگی را از همه چیز محروم کرده بود و پدر و مادرها حق نداشتند که به بچه های خود عاطفه و احساسی داشته باشند و باید از آنها جدا می شدند و عشق و عاطفه و احساس و… همه برای رهبری این فرقه می بایست می بود و…..
جدا از این بروشورها ما خودمان با مردم صحبت می کردیم و می گفتیم که در این فرقه چی کشیدیم و از آنها خواهش می کردیم که به دوستان اسیرمان که در این فرقه در عراق گروگان گرفته شده اند و می خواهد آنها را به کشتن بدهند و از آنها شهید بسازند کمک کنند و نگذارند فرقه بیشتر از این به آنها ظلم کند و با بستن راه فعالیت فرقه در سوئیس فرقه را تحت فشار بگذارند که بیشتر از این برای انتقال این افراد به اروپا سنگ اندازی نکند.
همینطور ما به پلیس زوریخ در مورد انجمنهای قلابی فرقه که با دروغ و فریب از مردم زوریخ پول می گرفتند و کلاهبرداری می کردند اطلاع دادیم که آنها از ما خواستند که در این رابطه با پلیس همکاری بیشتری داشته باشیم و هر گونه اطلاعاتی که راجع به این فرقه هست در اختیار آنها قرار بدهیم.
حسینی : نظر شهروندان سوئیسی دراین رابطه چه بود؟ و چه بازخوردهایی داشتید؟
خانم ابراهیمی: خوشبختانه برخورد شهروندان سوئیسی خیلی خوب و مثبت بود , و همین باعث می شد که ما انگیزه بیشتری برای برگزاری آکسیونهای دیگر در شهرهای مختلف سوئیس بگیریم. آنها سئوالات زیادی مطرح می کردند به طور خاص علاقه مند بودند که بدانند که افراد در پادگان بدنام اشرف چگونه زندگی می کردند , از زندگی الان و ما بعد از آزادی از فرقه می پرسیدند که زندگی را چگونه می بینیم و یا از جدایی مادران از فرزندانشان که برایشان تکان دهنده بود سئوال می کردند و… همینطور از خودسوزیهای 17 ژوئن 2003 خیلی سوال می کردند که چگونه ممکن است که شخصی خود را به آتش بکشد که ما با توجه به تجربه و اطلاعات کاملی که در مورد این فرقه ضد انسانی داشتیم به همه سئوالات آنها پاسخ می دادیم. خوشبختانه خود مردم سوئیس این گروه را یک فرقه تروریستی می دانند , خیلی از افراد بودند که از ماهیت این فرقه به خوبی خبر داشتند و ما را تحسین می کردند برای تلاشی که برای آزادی دیگر دوستان اسیرمان می کنیم.
حسینی : آیا در حاشیه برگزاری آکسیون، امکان دیدار با مقامات سوئیسی را داشتید؟ با چه کسانی دیدار داشتید؟ و نظرآنان نسبت به فرقه رجوی چه بود؟
خانم ابراهیمی: بله , ما با مسئولین شهر زوریخ دیدار داشتیم , ولی از آنجا که وقتی جدا شده ها با نمایندگان و یا پارلمانترها و… ملاقات می کنند , بلافاصله فرقه رجوی به آنها مراجعه می کنند و به اذیت و آزار آنها می پردازند لذا ما ترجیح دادیم با کسانی که ملاقات می کنیم اسامی آنها را در سایت منعکس نکنیم که هم فرقه برای آنها مزاحمت ایجاد نکند و هم خود ما بتوانیم ملاقاتهای بیشتری با آنها داشته باشیم و خوب آنها قول مساعدت و همکاری به ما داده اند و اینطوری بتوانیم از کمک و همکاری آنها در جهت کمک برای آزادی 3000 گروگان و همینطور در جهت فلج کردن فعالیت فرقه در اروپا بهره مند شویم. اینکه آنها چه نظری دارند راجع به فرقه , نگاه کنید کشور سوئیس و مردم سوئیس مقداری با دیگر کشورهای اطرف فرق می کنند , آنها مسائل را خیلی سیاسی نمی کنند , دنبال این نیستند که مثلاً با فرقه ضد انسانی رجوی با دولت ایران بازی سیاسی بکنند , خوب ، هستند کشورهایی که ماهیت مافیایی و ضد انسانی این فرقه برایشان روشن است , ولی عملاً در مقابل فرقه خیلی نمی ایستند و جاهایی در بازیهای سیاسی این فرقه را وارد می کنند ولی در کشور سوئیس اینگونه نیست , آنها حقیقتاً این فرقه را یک فرقه ضد انسانی می دانند و یک فرقه تروریستی و خطرناک که از جداشده ها درخواست کمک و همکاری می کنند برای شناسایی این فرقه و جلوگیری از فعالیت این فرقه در سوئیس و این را به زبان می آوردند و صادقانه مطرح می کنند.
حسینی : خانواده هایی که عزیزانشان کماکان در چنبره تشکیلات فرقه ای رجوی اسیر می باشند، نگاهشان به عملکرهای شما در کشورهای اروپایی است، که صدای آنها را به مجامع حقوق بشری برسانید. شما در مقابل این خواسته، چه پیامی برای آنان دارید؟
خانم ابراهیمی: حقیقتاً یکی از چیزهایی که به ما خیلی انگیزه می دهد که مستمراً در تلاش وکوشش باشیم برای آزادی دوستان اسیرمان , خانواده های این افراد هستند , قبل از هر چیز ما این خانواده ها را بیشتر از هر کس دیگری درک می کنیم و می فهمیم که چگونه تا بن استخوانشان برای گرفتاری فرزندانشان توسط رجوی درد می کشند , آنها چشم امیدشان به همین کارهایی است که ما انجام می دهیم و خوب به طبع خوشحال می شوند و روحیه می گیرند و امیدشان این هست که دولتمردان و مسئولین و مجامع حقوق بشری صدای آنها را بشنوند و قدمی مثبت در جهت آزادی فرزندانشان بردارند. اینکه آنها اینگونه به کارهایی که ما اینجا انجام می دهیم چشم امید دوخته اند این خود یک انگیزه بزرگی است برای ما و از طرفی احساس مسئولیت در قبال این خانواده ها و بچه های اسیرشان داریم. پیام ما برای این خانواده ها این هست که ما تمام تلاش خودمان را خواهیم کرد برای آزادی فرزندان اسیرشان و تا زمان آزادی آنها آرام نخواهیم نشست , همینطور خیلی از خانواده ها شاید از فرزندان خودشان دلخور باشند که چرا زمانی که خانواده ها درخواست ملاقات با آنها را داشتند با برخوردهای تند و خشن از سوی بچه هایشان مواجه می شدند , باید خانواده های عزیز این را متوجه باشند که این خط و خطوط فرقه رجوی است که فرزند را در مقابل خانواده خود قرار می دهد , این همان ماهیت ضد بشری رجوی است , اعضای این فرقه گناهی ندارند , رجوی آنها را مغزشویی کرده و آنها را وادار به این برخوردها می کند ولی خود اعضا عمیقاً متناقض و ناراحت هستند و من دیده بودم خیلی از این بچه ها وقتی که آنها را اجبار می کردند که فلان حرف باید به خانواده خودت بزنی، خوب طرف شاید اون حرف را می زد ولی عمیقاً ناراحت بود و گریه می کردند ولی چاره ای نداشتند , کما اینکه همین اتفاق هم برای خود من افتاد , وادارم کردند که به مادر خودم حرفهای تندی بزنم ولی در درون برای مادرم و برای یک لحظه دیدنش می سوختم و ثانیه به ثانیه آروزی دیدنش را داشتم.
حسینی : چه پیامی برای دوستان سابق، که فکر می کنند افعی کبوتر خواهد زایید، و همچنان تحت سلطه فرقه رجوی به امید روزی که شاید کسی به کمک آنها بیاید، عمر را سپری می کنند، دارید؟
خانم ابراهیمی: بگذارید از خودم برایتان یک خاطره تعریف کنم:
من سال 1375 وارد این فرقه مافیایی شدم که حالا چرا و چگونه، خود داستانی جداگانه هست ولی به هر حال می شه گفت ناخواسته و بر اساس اطلاعات غلط سال 75 وارد این فرقه شدم , در 3 ماهی که در به اصطلاح پذیرش این فرقه بودم , مسئولین اینجوری به ما وانمود می کردند که تا 6 ماهه دیگر همگی دسته جمعی ایران خواهیم رفت!!!! روزی به من گفته شد که درختهای کوچکی که جلوی آسایشگاهمان بود را حرص کنم و تمیز کنم , من به مسئولم که نامش شیرین ادبی بود گفتم مگر ما 6 ماهه دیگه ایران نمی رویم پس مریض هستیم که که باید این همه انرژی برای این درختها صرف کنیم؟ شیرین ادبی برای من جوابی نداشت کما اینکه احتمالاً خودش هم متناقض شد , بعد هم که 6 ماه گذشت و باز خبری از ایران رفتن که نشد هیچ من زندان رفتم حدود یکسال و اندی و بعد هم که بیرون آمدم بحثهای داغ انقلاب و تشکیلاتی و… بود و بعد مجدداً وعده رفتن به ایران داده شد!! رجوی گفت امسال به خاطر وجود آقای خاتمی ختم و پایان جمهوری اسلامی است و صد در صد امسال دیگه ایران هستیم!! دوباره سال گذشت و سال جدید آمد رجوی با پررویی تمام دوباره گفت بله امسال دیگه رفتنی هستیم و سال سال سرنگونی است!!! ولی این مرد عقب مانده ذهنی هرگز نگفت که وعده سال قبل پس چی شد؟ وقتی که متوجه تناقضات اعضا شد و دید که اعضای این فرقه متوجه فریب و دروغ و دغلهای این مرد مریض شده اند، با کمال پرویی تقصیر را گردن اعضاء انداخت که بله شما انقلاب نکردید و به این خاطر نتوانستیم برویم! نتوانستیم سرنگون کنیم و…
من الان حدود 8 سال بیشتر است که از این فرقه خودم را نجات داده ام , فهمیدم که این فرقه یک فرقه مافیایی و دروغگوست و ماندن در آن یعنی کوبیدن آب در هاون , و این یک چاه باطلی است که تمامی ندارد , همه اش وعده و دروغ و وقت کشی برای نگه داشتن اعضاء برای سوء استفاده و… خوب من خودم را نجات دادم و بودند کسانی که قبل از من اعلام کردند دیگه نمی خواهند با این فرقه باشند و خسته اند از دروغهای این فرقه ولی باز می بینم که یکسری از همان افراد هنوز در فرقه مانده اند!! چرا؟ چون هنوز باور دارند که نکند فرقه راست بگوید؟ نکند خبری است؟ نکند… خوب این افراد که رجوی آنها را مغزشویی کرده است متاسفانه قدرت فکر کردن را ندارند , رجوی این قدرت را تقریبا از آنها گرفته است , آنها نمی توانند منطقی فکر کنند! نمی توانند تصمیم بگیرند! از همه چیز می ترسند! خوب این دردناک است که طرف 35 سال است که در این فرقه است و هر روز و هر لحظه شاهد فریبکاری , وعده ها , دروغهای این فرقه بوده ولی باز هنوز فکر می کند که شاید پارسال نشد امسال بشود!!! و این یعنی هدر دادن عمر خود و نابود کردن زندگی خود.
به خوبی به یاد دارم که مسعود رجوی چند تا تانک چیفتن شکسته از صدام هدیه گرفته بود , در یک نشستی وانمود می کرد که دیگه با این 3 یا اگر درست یادم باشد شاید 6 چیفتن ما جمهوری اسلامی را سرنگون می کنیم! و قدرت نظامی اساسی پیدا کرده ایم و وانمود می کرد که جمعیت افراد این فرقه در اشرف بالای 100 هزار نفر است!!!! و بعد هم که خواستیم راهی مرزهای میهن بشویم عراقیها صدها چیفتن در اختیارمان خواهند گذاشت , لذا سرنگونی حتمی است!!!
من آن زمان شاید 20 سال داشتم ولی خوشبختانه فرقه نتوانسته بود در بن و استخوان و در مغز من رسوخ کند و خودم قدرت فکر کردن مستقل و تحلیل و تفسیر مسائل را تقریبا داشتم!!! به اولین چیزی که فکر کردم این بود که اولاً تعداد اعضایی که رجوی می گوید دروغ محض است , چون سالن را نگاه می کردم و می شد صندلیها را شمرد و وقتی صندلیها را می شماردم می دیدم که ماکزیمم ظرفیت در این سالن 3000 نفر است و حالا بگوییم که 3000 نفر هم به دلایلی به این نشست نیامده اند , پس چگونه رجوی می گوید 100 هزار نفر!!! البته مستقیم نمی گفت 100 هزار نفر ولی غیر مستقیم و با شوخی و… اینجور وانمود می کرد.
و بعد هم در یک دو دو تا چهار تای نظامی یک چیزی برای من روشن بود، که گیرم رجوی راست می گوید و 100 هزار نفر با چیفتن و انواع و اقسام تجهیزات نظامی هستیم ولی جمهوری اسلامی کافی بود فقط یک هواپیما برایمان بلند می کرد همگی نیست و نابود بودیم!!!!
لذا این فرقه فریبکار و دو رو و دوگانه که بر پایه دروغ و فریبکاری بنا شده است 35 سال است که دروغ می گوید و باور کردن به این فرقه و ماندن با این فرقه همانطوری که قبلش هم گفتم آب در هاون کوبیدن و بر باد دادن عمر خود است.
در این فرقه هر کسی باید خودش به خودش کمک کند چون یک فرقه بسته ای است که هیچ کسی نمی تواند با اعضای آن در تماس باشد , افراد باید خودشان به خودشان بیایند و از دروغهای رجوی نترسند , افراد می بایست برای خودشان و زندگیشان و آزادیشان که حق هر انسانی است ارزش قائل شوند و اجازه ندهند یک شخص مریض و بیمار و کودنی مثل رجوی با زندگی آنها بازی کرده و آنها را مورد سوء استفاده قرار بدهد.
حسینی : خانم ابراهیمی، همانطور که شما گفتید اسیرانی که همچنان سلطه فرقه ای رجوی را در تشکیلات کذایی اش تجربه می کنند، در قدم اول فقط و فقط یک راه حل دارند و آن این است که قدم اول را خودشان باید بردارند، و باید بدانند که بعد از قدم اول که خروج از تشکلات فرقه ای رجوی است، سیل کمکهایی خواهد بود که برایشان وجود خواهد داشت، از عاطفه خانوادگی که همه چیز و بالاترین انگیزه فرد برای زندگی است تا تجارب گرانبهای دوستان سابق که سالیان خود را از چنبره تشکیلات رجوی خلاص کرده اند. به امید روزیکه تمام خانواده ها چشمشان به سیمای فرزندانشان روشن شده با هم بودن را مجدداً حس کنند.
در پایان از خانم ابراهیمی که وقت خود را در اختیار مان قرار داد، کمال تشکر و برای ایشان و همکاران گرامی انجمن ایران ستارگان آرزوی توفیق روز افزون دارم.