رجوی: ما باختیم رژیم برد

کمپ موقت لیبرتی شاخص شکست فرقه وارفته ای است که روزی داعیه سازمان پرافتخار و نجات دهنده جهان را داشت و این گونه بلف ها را خرج می کردند و رژیم همانی که به ادعای فرقه ثبات نداشت و هرروزی یک بار وعده سرنگونی اش را می دادند اکنون مجاهدین را از آن قدر قدرتی دوران صدام با خاک انداز به بنگالستان و سرویس بهداشتی های امپریالیزم در حوالی بغداد حواله کرده است.
در واقع شاخص اینکه رهبری فرقه مجاهدین دستش را بالا برده و اعلام باخت در مقابل جمهوری اسلامی کرده این است که او گفته ما عده ای زندانی در لیبرتی هستیم و این حرف را در ذهن تمامی کادرهای خود گذاشته تا در یک کر هماهنگ مظلوم نمایی کنند.
وقتی این جایگاه حقارت بار رجوی را با گذشته نه چندان دور او کنار هم می گذاریم" منظور همان روزهایی که ستون های زرهی و انبوهی سلاح و تجهیزات و امکانات جنگ افزاری به ستون می کرد و مانور نهایی انجام می داد و وعده حرکت قریب الوقوع برای ساقط کردن رژیم می داد "اکنون به سادگی به زندانیان مفلوک و فرقه ای مزدور در اختیار امریکا و گدایی یک نگاه مثبت امپریالیزم تبدیل شده اند. شکست استراتژی رجوی عیان و دست بالا شدن رجوی و اذعان به برنده شدن جمهوری اسلامی را می توان دید.
اکنون رجوی ها با ازدست دادن کانون اصلی ترور و استراتژی سازی یعنی اشرف به بچه کوچه تبدیل شده همانی که خودش وعده می داد و هر از گاهی می گفت بروید توی کوچه اگر اشرف نباشد شما مجاهدین باخته اید و توی کوچه هستید. توی کوچه بودن از نگاه استراتژی رجوی یعنی باخت کامل. اینکه در پزهای کنونی مریم قجر روزی 36 اشرف اقصا نقاط جهان ساخته می شود چیزی جز یک بلف بی محتوا برای گول زدن اسیرانش بیش نیست.
وچیزی جز پوشاندن شکست و باخت در مقابل ایران نیست. مریم قجر با سیلی صورت خود را سرخ می کند و به نیروهایش وعده ساخت اشرف های متعدد در قلب اسیران لیبرتی می دهد. اگر این را نگوید چه کند؟ راستی چرا باخت؟ مگر مانور سرنگونی نشده بود؟ مگر رجوی تانک هایش را بارگیری مهمات نکرده بود؟ و مگر همه توپخانه و سایر رسته ها آماده حمله نهایی نبودند؟ مگر پشتیبانی تمام عیار صدام نبود؟  ومگر همه انقلاب نکرده  و در کوره انقلاب خواهر مریم پخته  نشده بودند؟پس چرا زندانی در لیبرتی؟ و چرا مفلوک و بی دفاع؟ و چرا اکنون رجوی صراحتأ اعلام  می کند هیچ راهی غیر از خود سوزی نمانده؟
نتیجه: تحلیل رجوی این بود که 2 ماهه سوریه سقوط می کند و سه ماهه هم عراق به دست بازماندگان صدام می افتد و بعد از اندک زمانی هم مجاهدین به اشرف بازمی گردند و روز از نو روزی از نو – مانور و گرفتن و فتح  هر روزه  ایران به دست ارتش مریم و خلاصه تخیلات انقلابی در بیابان.
اما اینک می بیند در عراق جایی ندارد و اوضاع از هر سمتی بچرخد بایستی رجوی گورش را گم بکند حتی اگر دولت غیر شیعه و نزدیک به بازماندگان صدام هم بیایند رجوی احساس خطر بیشتری می کند.چون اولا اکنون دولت شیعه حاکم است و مسئول حفاظت فرقه تا تعیین تکلیف را به عهده دارد و رجوی امنیت نسبی دارد. خودش خوب می داند یک روز بدون حاکمیت شیعه و حفاظت شیعه از سرش برداشته شود توسط قشر های شیعه و کرد که به آنها ظلم کرده است نفله می شود. به همین دلیل اکنون ته استراتژی رجوی ماندن دولت مالکی تا بستن فلنگ از عراق است.
 

خروج از نسخه موبایل