پرواز تاریخی سرآغاز رذالت و پستی مسعود رجوی

چند روزی است که سیمای نفاق شروع به تطهیر مسعود رجوی نموده و چهره وی را دوباره بر روی آنتن آورده و با آوردن دلایل و تحلیل های آبکی سعی بر بزرگ نمایی و اسطوره نمودن وی در تمام فصول سازمان و چگونه عزیمت او از فرانسه به عراق را دارد.
اینکه آیا این روش و تبلیغ فوق برنامه ای برای آنست که دیگر مسعود رجوی در میان زندگان نمی باشد و می خواهند با بزرگ نمایی و دادن چهره برتر به وی در سازمان او را به اسطوره ای تبدیل و آرام آرام خبر مردن وی را اعلام نمایند و یا نه می خواهند دوباره این نعش متعفن را با عطر و ادکلن فرانسوی اورسورواز نشین ها خوشبو و او را احیاء و راه را برای ظهور این دجال باز نمایند، اما به هر صورت این واقعیت را نمی توان هیچگاه پنهان ساخت که مسعود رجوی با اعمال و رفتار و خودکامگی خودش؛ هم خود و هم فرقه متبوعش را در گنداب و منجلابی فرو برد که تا ابد در نزد مردم ایران منفور بوده و منفور خواهد ماند.
یکی از این اعمال اشتباه و خفت بار مسعود رجوی مربوط به روز 17 خرداد و سالروز پرواز وی از فرانسه به سوی کشور عراق می باشد که از هم اکنون سیمای نفاق با فوق برنامه های خود این روز را گرامی و سعی دارد این پرواز را یک حرکت تاریخی و انقلابی در تاریخ مقاومت ایران نام برده و با دلایل پوچ و واهی آن را بخورد بیننده بدهد و جالب و سوال برانگیز آنست که در این برنامه ها تاکنون هیچ سخن و اطلاعی از میزبان داده نمی شود و اینکه در انتهای این پرواز چه کسانی منتظر آمدن منجی ایران بودند؟ چه کسانی منتظر این بدل قهرمان در بغداد نشسته بودند؟ آیا غیر آن بود که میزبان این ابر مجاهد ژنرال های صدام حسین و وزرای وی بودند که دستشان به خون هزاران نفر از جوانان این مرز و بوم آغشته و در همان زمان نیز مشغول به شکنجه و کشتن سربازان این وطن در زندان های ابوغریب بودند. آیا این سوال پیش نمی آید که بین مسعود رجوی و صدام حسین دیکتاتور چه معامله ای شده بود؟ شرایط انتقال سازمان به عراق و استقرار آن چه بود؟ در ازای این میزبانی عراق چه سودی برای آنان نهفته بود؟ و چرا سازمان هیچگونه صحبت و سخنی در رابطه با این معامله بیان نمی نماید!؟
واقعیت این است که سازمان نمی خواهد این به اصطلاح پروتکل را افشاء و کوس رسوایی آن را سر بدهد؛ مسعود رجوی که به خاطر اعمال جنایتکارانه و ترورهای فراوان سازمان در کشور های اروپایی جایی برای ماندن نداشت و هیچ کشوری حاضر به دادن جا و مکان به وی نبودن و شهره تروریست بودن وی و سازمان منفورش بر عام و خاص اعیان بود از روی ناچاری و خوی منافقانه اش دست بیعت با صدام داده و برای چند صباح زنده ماندن و رهبریت سازمان این خفت و خواری را پذیرا گردیده و در ازای آن خود و سازمان را به ورطه نابودی و رذالت کشاند. بدینگونه بود سازمانی که روزی خود را مدافع مردم و کشور و ضد دیکتاتور و امپریالست معرفی و جامعه بی طبقه توحیدی را ندا میداد با چرخشی 180 درجه به یک سازمان مزدور جاسوس و وطن فروش تبدیل گردید.
آری می توان در سرفصل های این قرارداد ننگین و در ازای زمین و ادوات نظامی که صدام به رجوی داد به بندهایی برخوریم که مو را بر تن هر انسان آزاده سیخ نموده و عرق شرمساری بر جبین می نشاند؛ بندهایی مانند جاسوسی برای ارتش عراق؛ خبزچینی در مناطق بمب باران شده توسط هواپیماهای عراقی؛ استفاده از افراد سازمان در زندان های عراق برای شکنجه و به حرف در آوردن سربازان و پاسدارن ایرانی؛ استفاده از سازمان بعنوان بازوی دوم نظامی ارتش بعثی صدام؛ استفاده از سازمان برای سرکوب شیعیان عراق؛ استفاده از سازمان برای سرکوب اکراد عراق؛ استفاده از سازمان برای حمله به مرزهای ایران و دادن نقاط مرزی به سازمان برای تردد آنان و اینان نمونه های از این قرارداد پر افتخار بین مسعود رجوی و صدام بود که به عیان در طول جنگ ایران و عراق دیده شد و جایی برای کتمان وجود ندارد. آری مسعود با این پرواز تاریخی در حقیقت تاریخ مصرف خود و سازمان را رقم زده و نقطه عطفی شد برای اضمحلال و فروپاشی سازمان مجاهدین خلق ایران و صد البته نابودی خودش.
 

خروج از نسخه موبایل