وقتی رجوی را توهم و خیال فرا می گیرد؟!

بارها رجوی سردار بزرگ توهم و خود بزرگ پندار این شعار را سر داده است که  آدمها یا با ما هستند یا علیه ما.  رجوی مدعی است افراد یا در جبهه من هستند و یا علیه من و به عبارتی می گوید بین ما و رژیم ایران خط مستقیمی وجود دارد که یک طرف آن من و طرف دیگر ایران قرار دارد و خط وسطی وجود ندارد. یعنی خودش را در تعادل قوا با ایران در یک طرف طیف می پندارد و ایران را در طرف دیگر. البته  این هم از همان توهمات اوست و به تعبیری وقتی  آب سر بالا می رود قورباغه هم ابوعطا می خواند.
البته جملات و تکه های کلامی طنزگونه دیگری هم از رجوی وجود دارد از جمله اینکه می گفت: کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من- و همواره می گوید من بین سلاح و شما،  شما را انتخاب می کنم –  و اینکه جایزه را در مسابقه اسب دوانی به اسب سوار باید داد نه به اسب – ایشان برای هر کدام از این واژه ها کلی هم افاضات دارند.  
وی در بحث تعادل قوا، اینگونه هندوانه زیر بغل نیروهایش می گذاشت و می گفت در رویاروئی هر کدام از شما برابر با بیست نفرید و در سازمان در آرایش نظامی  هم هر چهار الی پنج نفر را یک دسته اعلام می نمود در حالی که هر دسته در آرایش نظامی 35 الی 40 نفر می باشد. رجوی را هم وقتی جو می گرفت می گفت هر یک نیرو را  بیشتر نیز حساب کنی؟  وی تازه می گفت این بدون بحث انقلاب و اکسیر رهائی است. یعنی =mc2 eانرژی آزاد شده.  البته در بحث بیگاری کشیدن از افراد این واژه ها درست بود.  
حال باید از آقای رجوی پرسید چگونه می شود تا زمانی که فردی در مناسبات شما هست این گونه گوهر بی بدلیل و انبوهی القاب های پوشالی می شود  ولی به محض اینکه صحبت از جدا شدن از رجوی می شود هزار مارک و افترا و انگ و تهمت به وی زده می شود.  رجوی در کلاشی و به نفع تفسیر کردن مطالب  لنگه ندارد.
در بحران جنگ آمریکا و عراق که فرقه رجوی در مظان اتهام و همکاری با صدام بود و تا قبل از آن شعارهای ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی می داد وقتی دید سمبه آمریکا پر زور است رجوی پرچم صلح با آمریکا را برافراشت و تمام اسناد و مدارک ضد آمریکایی اش را از بین برد و با آمریکا انواع همکاری را نمود انگار نه انگار که تا دیروز شعارهای ضدامپریالیستی می داده و ایران را متهم به ارتباط با آمریکا می کرد.  اما در عین حال رجوی با پررویی و دریدگی که خاص اوست  توپ را به زمین اعضای فرقه انداخت و گفت من بخاطر شما با آمریکا صلح کردم و گرنه با آمریکا مخالف بودم. رجوی هیچ گاه حاضر به پذیرش شکست نبوده و در صورت شکست، کم کاری اعضا را دلیل شکست می دانست. رجوی همیشه می گفت ما چند گام از ایران عقب تر هستیم با این وجود هیچگاه به شکست هایش اذعان نمی کرد. علی رغم ادعاهای رجوی و مقصر دانستن اعضا در شکست ها،  همه افراد در مناسبات واقعیات را  می دانستند ولی بدلیل ماهیت مستبد و دیکتاتورمآب رجوی و ترس از برخورد بعدی، کسی جرات مطرح کردن آن را نداشت. او فکر می کرد  آدمها په په و احمق  هستند در حالی که اعضای دربند او واقعیات را  می فهمیدند و کسی که نمی فهمید و سبب شد سازمان با سیاست های غلطش به وضعیت اسف بار امروز برسد خود رجوی بوده است.  
نکته قابل اهمیت دیگری که رجوی از آن استفاده می کند ادعای اسلام و تفسیر به نفع  آیه های قرآنی است که مطابق بحث خودش، قرآن می خواند و شرایط و حال و روز خودش را با آن می سنجد. رجوی دقیقا مثل معاویه و عمر و عاص که با حیله گری و تفسیر به رای آیات قرآن  حق و حقیقت را وارونه جلوه می دهند این گونه عمل می کند  و برای خود کلاه شرعی درست می کند. اما دیری نخواهد گذشت  که این حیله گری ها و مکاری ها برملا شده و پایان زندگی نکبت بار او را شاهد خواهیم بود.   
 

خروج از نسخه موبایل