با هماهنگی قبلی قصد ملاقات با مادری را داشتیم که سالیان در انتظار خبری از دخترش مهین قبادی که اسیر فرقه رجوی در عراق می باشد بود.
حضور نفرات بازگشته در منزلش هر چند یادآور دوری و فراغ فرزندش بود ولی باعث خوشحالی و مسرت وی نیز گشته بود.
خانم قبادی وقتی متوجه شد که آقای محمد رضا گلی اسکاردی اخیرا از چنگال مناسبات فرقه رجوی رها شده است بسیار خوشحال شد و پرسید: آیا دخترم مهین را می شناسی و چرا او نمی تواند مثل شما از دست رجوی فرار کند؟
وقتی دوستان رها شده از فرقه از فشار مضاعف تشکیلات رجوی بر زنان سخن به میان آورند و گفتند رجوی زنان را بیشتر از مردان از دنیای بیرون می ترساند تا آنها را همچنان در اسارت خود نگه دارد , خانم قبادی متاثر شد و گفت لعنت خدا بر رجوی که باعث مرگ و اسارت فرزندانمان شده است.
او همچنین از سنگدلی رهبران و فرماندهان فرقه در اشرف گفت: چندین بار پسرم برای انجام ملاقات با دختر اسیرم به پادگان اشرف مراجعه کرد ولی هر بار با بی رحمی به آنها جواب رد دادند.
وی که از سوی فرقه تروریستی رجوی سختی ها و مصائب زیادی را بعد از انقلاب تحمل کرده است با اندوه گفت: بعد از پیروزی انقلاب همه بچه ها یک دست بودند و همگی برای انقلاب و رهبری آن آقای خمینی کار می کردند ولی یک دفعه سر و کله رجوی پیدا شد و افراد را به بیراه کشید که باعث اعدام و مرگ و آوارگی خیلی ها شد.
آقای اسماعیل قبادی نیز که در کنار مادرش حضور داشت در ادامه گفت رجوی که همیشه خود خارج از گود حضور دارد تلاش می کند تا با به کشتن دادن افراد و مظلوم نمائی خود را سر پا نگه دارد او در طول سی سال به اصطلاح مبارزه مسلحانه خود چه گلی به جز ترور و کشتن افراد بی گناه به سر مردم ایران زده و چه دستاوردی تا به حال داشته است؟
در این ملاقات دوستان بازگشته به افشای هر چه بیشتر چهره پلید رجوی پرداختند و نسبت به کارشکنی و عدم همکاری آنها برای انتقال هر چه سریع تر اعضا به کشور ثالث برای این خانواده روشن گری کردند.
در پایان هم خانم قبادی ضمن آرزوی موفقیت برای دوستان بازگشته از خدا خواست تا با نابودی سران فرقه همه اسرای لیبرتی و از جمله دخترش مهین آزاد و رها شوند.