عصاره رفتارهای فرقه ای، مصاحبه با مرتضی پایه شناس کارگران”فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه”

گروه فرهنگ و هنر: در ایام برگزاری جام جهانی و دقیقا شب هایی که رویکرد رسانه ملی کاملافوتبالی است، در فضای مجازی و از طریق پیامک اخباری منتشر می شد که مستند «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» را حتما تماشا کنید. پخش مستند مورد اشاره از ساعت ۲۳:۴۵ پنجشنبه گذشته آغاز شد اما با استقبال گسترده ای مواجه شد و روز جمعه در ساعت ۱۵ بار دیگر بازپخش شد و پس از تکرار آن در فضای مجازی در سایت های مختلفی قرار داده شد و آمار دانلود آن روند صعودی گرفت. مرتضی پایه شناس، کارگردان فیلم را با مستندی تحت عنوان « ملاقات پشت دیوار اشرف» می شناسیم که سال ۱۳۸۹ از رسانه ملی پخش شد. با پایه شناس به بهانه این اقبال عمومی گفت وگو کردیم و او هم نکات جالبی را با «وطن امروز» در میان گذاشت.
***
در ابتدا می خواهم سوالی کلیشه ای بپرسم که اگر لازم نبود نمی پرسیدم و آن هم چگونگی رسیدن به چنین فیلمی با این ایده بسیار درخشان است.
بنده از بهار ۱۳۸۲ درگیر موضوع کمپ اشرف هستم و جسته گریخته مطالعاتی دارم. همان سال ها قرار بود مجموعه ای کار کنم راجع به این موضوع که منتفی شد اما سال ۸۷ یا ۸۸ بود که به من کاری درباره سازمان مجاهدین خلق داده شد. من به طور جدی این کار را شروع کردم که منتهی شد به فیلم مستندی به نام ملاقات پشت دیوار اشرف که سال ۸۹ از تلویزیون پخش شد. من حین تولید این اثر با آقای مصطفی محمدی (پدر سمیه) آشنا شدم و در واقع از همان زمان تصمیم گرفتم مستندی درباره زندگی ایشان بسازم اما سفارش دهنده ای در کار نبود تا اینکه در سال ۱۳۹۰ سیمافیلم سفارش داد راجع به پادگان اشرف یا اردوگاه اشرف فیلمی ساخته شود. آقای شکیبانیا هم وقتی موضوع تولید چنین مضمونی را با من در میان گذاشت، من گفتم الان راجع به اشرف ذهنیتی ندارم اما راجع به آقای مصطفی محمدی و آنچه بر او گذشته است می خواهم مستندی کار کنم. موافقت های اولیه حاصل شد و کارم را شروع کردم و۲ سالی طول کشید تا ساخت این اثر تمام شود.
یکی از نکات جذاب گفت وگو با افراد بریده از گروه تروریستی رجوی است. با افرادی مثل بتول سلطانی و سایر کسانی که از این سازمان جدا شدند، چگونه آشنا شدید؟ چون اعترافات سلطانی عطف نگرانی های پدر سمیه است.
شما وقتی وارد ساخت موضوعی خاص در حیطه مستند می شوید، می توانید تحقیق کنید و سوژه های مرتبط را از طریق جست وجوی اینترنتی پیدا کنید. بخشی را هم می توانید از طریق تحقیق میدانی و طی یک فرآیند هرمی آشنایی با افراد پیدا کنید. با بتول سلطانی در اینترنت آشنا شدم و اطلاعاتی از ایشان به دست آوردم.
چند نفر از اعضای گروه تروریستی مجاهدین هستند که می خواهند اطلاعاتی را از فعالیت های این سازمان افشا کنند؟
همه کسانی که از سازمان مجاهدین جدا شده اند دل پری دارند. سازمان یک رویه منفی دارد که هر کدام از جداشده ها علیه موجودیت و کنش های سازمان صحبت کنند برچسب مزدوری به آنها اطلاق می شود و زندگی را بر آنان بسیار سخت می کنند. بنا بر این بخشی از آنها امتناع می کنند علیه سازمان صحبت کنند که با این انگ ها و برچسب ها مواجه نشوند اما برخی این مشقت را به جان می خرند و همه اتهامات را می پذیرند اما فعالیت های سیاه سازمان را افشا می کنند. همه درددل دارند.
در این مستند مسائلی مطرح می شود که از خط قرمز های سازمان صدا و سیماست. مثلاافشاگری درباره تجاوز به محمد، برهنه کردن زنان در حضور رجوی، بساط عیش و نوش و طربی که به راه انداخته است و بتول سلطانی بدان اشاره می کند. سابق بر این برای پخش چنین مطالبی در تلویزیون مشکلات عدیده ای وجود داشت، چرا این خط قرمز در دهه ۶۰ و ۷۰ شکسته نشد؟ چون باید در مقطع دهه ۶۰ و ۷۰ نشان می دادیم چه اتفاقی در اشرف می افتد که اقدام به جذب نیرو نکنند.
بله، قطعا باید همینطور می بود. وقتی درباره این موضوعات صحبت می کنید و بخشی از پازل های پنهان را نشان نمی دهید، بر اثر همین نگفتن ها بسیاری از حقایق موجب آسیب می شود. ضمن اینکه بیننده احساس می کند مسائلی را از او مخفی می کنید و به سازنده و رسانه ای که اثر از آن پخش می شود، اعتماد نمی کند. من زمانی که مراحل تولید این فیلم را پشت سر می گذاشتم هیچ وقت هیچ فیلتری را برای خودم متصور نبودم. زمانی که نسخه های اولیه را به دوستانم نشان دادم خیلی ها گفتند عمرا این فیلم از تلویزیون پخش شود. به من می گفتند صحنه هایی در این مستند وجود دارد که صد سال دیگر هم بگذرد این صحنه ها از تلویزیون پخش نمی شود. من هم به این دوستان گفتم مهم نیست که این صحنه ها از تلویزیون پخش می شود یا نمی شود، من کارم را باید بدان شکلی که درست است، انجام بدهم و خدا را شکر این بینایی را مدیران فرهیخته سازمان صدا و سیما داشتند که در واقع دریافتند این کار باید بدون روتوش و به همین شکل پخش شود.
توقع من به عنوان مخاطب از شما که ملاقات پشت دیوار اشرف را ساختید و آخرین اثرتان در حد یک شاهکار است، این است که از لفظ سازمان مجاهدین خلق در اثرتان استفاده نکنید و همان عبارت گروه تروریستی منافقین را به کار می بردید.
سر فیلم «ملاقات پشت دیوار های اشرف» یکی از بزرگ ترین چالش های اساسی که داشتم این بود که در فیلمم بگویم سازمان مجاهدین خلق. چرا؟ شما می دانید سال ها لفظی که در کشور ما به کار می رفت گروه تروریستی منافقین است که خود شما هم از این لفظ استفاده می کنید وبه کار بردن این لفظ باعث می شود کسی کار زشتی را انجام داده و شما به اشتباه شخص دیگری را صدا می زنید. این سازمان تلاش کرده که در دنیا به نام سازمان مجاهدین خلق شناخته شود و من فکر می کنم مسوولیت کارهایشان را باید خودشان برعهده بگیرند. ما با نسلی مواجه هستیم که ماهیت این سازمان را نمی شناسند. ضمن اینکه سازمان بارها و بارها شکل عوض کرده است، یک بار شورای ملی مقاومت را درست کرد، یک بار ارتش آزادی را تشکیل دادند تا با این ترفندها هویت خودشان را در اذهان عمومی دنیا پنهان کنند. ما هم با اسم بردن گروه مجاهدین به آنها کمک می کنیم که اصل موضوع در پشت این نام گم شود. من برای اینکه تکلیفم را روشن کنم که درباره کدام مجموعه دارم مستند می سازم خیلی اصرار داشتم که عنوان «سازمان مجاهدین خلق» را استفاده کنم. وقتی شما می گویید سازمان مجاهدین خلق یعنی اینکه من مستقیما درباره این سازمان تحقیق می کنم و مستند می سازم. من خیلی اصرار دارم از عبارت سازمان استفاده کنیم تا کسانی که کارهای زشتی را انجام داده اند مسوولیت آن را خودشان برعهده بگیرند.
برای همین من اصرار دارم در گفت وگوهایم از همین لفظ استفاده کنم. آن موقع (۸۹ – ۸۸) اجازه پخش این عنوان را از تلویزیون نمی دادند و نمی شد از تلویزیون گفت سازمان مجاهدین خلق حتما باید می گفتی گروه تروریستی منافقین. من خیلی جنگیدم این عبارت از تلویزیون پخش شود. پس از آن دیدم موجی آغاز شده است که حتی شبکه خبر در مجموعه هایی که تولید کرده است همین عبارت را به کار می برد. راجع به این سازمان حرف های بسیاری می توان زد و مستند و فیلم های بیشماری می توان ساخت.
چرا الان؟
همین نیازی که در نسل من وجود دارد که درباره این سازمان فیلم بسازیم، نیازی است که در جامعه وجود دارد. سازمان مجاهدین در طول این سال ها ساکت ننشسته و دارند خودشان را پرزنت می کنند و با ابزارهای رسانه های که در اختیار دارند کار خودشان را پیش می برند. سکوتی که سال ها درباره این سازمان وجود داشت و حرفی راجع به آن زده نمی شد اشتباهی بود که سبب شد آنها کارشان را بیشتر پیش ببرند.
این گروه یا به تعبیر شما سازمان یک شبکه تلویزیونی دارد، برنامه های تولیدی آنچنانی پخش می کند و در دوران کنونی به تطهیرخودش دست زده است بابت جنایت های درون سازمانی و ترور ۱۷۲۰۰ هزار شهید. آیا گفتن حقایق گذشته و پیداکردن ریشه های این گروه ضاله ضرورتی دارد؟
این سازمان از طریق رسانه هایی که در اختیار دارد سعی می کند ویترین جذابی برای عموم داشته باشد. ممکن است حرف های قشنگی بزند، همانطور که در شبکه ای که در اختیار دارند از آزادی و دموکراسی دم می زنند اما در درون سازمان خبری از این چیزها نیست و در واقع آثاری از این دست مثل مستند سمیه درون این سازمان را هویدا می کند.
به ساخت مستندی درباره ترورهای این سازمان فکر نکردید؟ اصلاچرا راجع به این سازمان این همه دغدغه دارید؟
سوژه راجع به سازمان زیاد است، من در اثر قبلی خود «ملاقات پشت دیوار اشرف» بحث ترور ها را پیش کشیدم. چرا من راجع به سازمان مجاهدین خلق کار می کنم؟ چون به نظرم عصاره و چکیده اغلب رفتارهای فرقه ای داخل این سازمان هست و شما می توانید از رفتارهای هرمی گلدکوئیست تا رفتار شخصی را که کعبه ای در بیابان می سازد و جماعتی را به طواف می برد و اعلام می کند من امام زمان هستم، در این سازمان جست وجو کنید، تمام رفتارهای فرقه ای را داخل سازمان مجاهدین خلق می توان جست وجو کرد.
چرا از میان این همه سوژه، روایت مصطفی محمدی و ۲ فرزندش را انتخاب کردید؟

این سوژه خیلی انسانی است. روایت سمیه و خانواده اش کمی به نظرم فراتر از مساله سازمان مجاهدین خلق است. به نظرم هیچ سازمانی، هیچ فردی، هیچ وزارتخانه ای، هیچ نهادی اجازه ندارد یک خانواده را از هم بپاشد و رابطه یک دختر را با خانواده اش قطع کند. این فیلم این مساله را محکوم می کند و هر آن چیزی که به این مساله کمک می کند در مستند وجود دارد. مسیر مستند را از دریچه رابطه انسانی جست وجو کردیم. اصلاقصد داشتیم روی روابط خانوادگی مصطفی محمدی متمرکز باشیم. رنج خانواده محمدی آنقدر گسترده بود که نسخه اولیه فیلم ما ۵ ساعت و نیم بود. سختی بسیاری کشیدم ۵ ساعت و نیم را به ۹۰ دقیقه رساندم البته خیلی از دوستان هم در انتخاب سکانس ها کمک کردند تا به موجزترین شکل ممکن عرضه شود.
در آن بخش هایی که محمد اعتراف می کند در اشرف به او تجاوز شده، پدر محمد چگونه حاضر شد چنین راش هایی از گفته های محمد را در اختیار شما قرار دهد. حالابگذریم که سازمان صدا و سیما با شهامتی مثال زدنی آن را نمایش داد. حداقل برای خانواده آقای محمدی یک جور خودزنی بود. برای پدر محمد که اینقدر فرزندانش را دوست دارد مثل این بود که آنها را سر ببرد.
ببینید! بزرگ ترین فداکاری را خانواده آقای محمدی کردند. من کمتر کسی را سراغ دارم که جرات اعتراف به اشتباه را داشته باشد. مشخصا بر سر استفاده از این راش ها چندین بار خودم با آقای محمدی صحبت کردم و به آقای محمدی گفتم، هر چند این راش ها سند شرافت محمد است اما خیلی ها هستند که در این شرایط قرار می گیرند و به این شرایط تن می دهند. من قصه محمد را در فیلم خلاصه کردم. محمد بشدت سختی کشید تا از سازمان جدا شود. آنقدر هم جدا شدن وی آسان نبود. پدر و خانواده اش بیرون از سازمان تلاش می کردند و محمد در داخل خود کمپ اشرف اذیت می شد تا این جدایی ممکن شود و من این مسائل را عرض کردم چون به هر حال این فیلم دانلود می شود و محمد اذیت خواهد شد. آقای محمدی به من گفت: مرتضی! من، محمد و همه خانواده اگر سر این فیلم آسیب هم ببینیم باز هم با کمال میل این کار را انجام خواهیم داد چرا که نگران سمیه و سمیه ها در داخل اشرف و سمیه هایی که ممکن است روزی به این سازمان و سازمان های مشابه ملحق شوند، هستیم.
من آقای محمدی و خانواده اش را ستایش می کنم به خاطر اینکه شجاعت داشتند این کار را بکنند. من به ایشان گفتم و اصرار کردم این اتفاق نیفتد، چون مستندسازان مسوول سوژه ها و عواملی هستند که پس از پخش آثارشان ممکن است آسیب ببینند. من حتی قبل از گرفتن فیلم اعترافات محمد درباره تجاوز به وی در اردوگاه اشرف گفتم که ممکن است این فیلم پخش گسترده شود و برای خانواده شما یک فشار عظیم روانی را به وجود آورد.
احتمال این مساله وجود دارد که خانواده محمدی آسیب هم ببیند؟
قطعا خانواده محمدی در کانادا بابت انتشار این فیلم تحت فشار قرار خواهد گرفت و ایشان به همراه خانواده این فشارها را پذیرفتند برای روشنگری، تا هر حرفشان را بزنند. خانواده آقای محمدی هر خطری را که تصور کنید پذیرفت با همه مشکلات و تبعات. مشخص است که آقای محمدی از همه داشته های حداقلی خودش برای پخش این مستند، گذشت.
خانواده محمدی قصد مراجعت به ایران ندارد؟
کسانی که از سازمان جدا می شوند بلافاصله برچسب مزدوری به آنها الصاق می شود و در واقع تلاش می کنند برای اینکه حرفشان در دنیا برد داشته باشد تا جایی که ممکن است تماس خود را با ایران محدود کنند. یکی از مشکلاتی که برای ساخت این فیلم وجود داشت این بود که آقای محمدی نمی خواست انگ بخورد. در همان ابتدای آشنایی از ارتباط با من که در ایران زندگی می کنم و نماینده جمهوری اسلامی بودم، پرهیز می کرد اما به تدریج که بیشتر با هم آشنا شدیم و در واقع صحنه های فیلم جلو می رفت، متوجه شد که این فیلم با یک شعار صرف و آن چیزی که در رسانه ها مرسوم است پخش شود، تفاوت بسیار زیادی دارد، چون یک مساله انسانی مطرح است و ما دغدغه های انسانی داریم، بنابراین همکاری ما با یکدیگر جدی تر شد.
پس از برچیده شدن اشرف خبر دارید سمیه کجاست؟
سمیه هم مثل دیگر اعضای سازمان پس از تعطیل شدن اشرف به اردوگاهی نزدیک بغداد با نام لیبرتی منتقل شد که در واقع داخل نعرا نزدیک بغداد است. این پایگاه کوچک تر از اشرف است که سازمان ملل اینها را آنجا منتقل کرده است تا تعیین تکلیف شوند.
سمیه بازهم نمی خواهد پیش پدرش بازگردد؟
هیچ کس نمی داند واقعا سمیه چه می خواهد. آنچه واضح است این است که سمیه در فضای بسته ای زندگی می کند.
هنوز هم چنین است؟
بله، همچنان اعضا را در فضای بسته ای نگاه داشته اند و آنها از اخبار چیزی نمی دانند و از دنیای بیرون مطلع نیستند و آنچه را فرماندهان به آنها می گویند باور می کنند. بنابراین تصمیم گیری در چنین شرایطی، اصلاتصمیم نیست. حرف خانواده محمدی خیلی ساده است. خانواده ایشان می گوید مگر نمی گویید سمیه می خواهد آنجا بماند، شما سمیه را با نظارت یک سازمان بین المللی، سازمان حقوق بشر و هر جایی که شما قبول دارید ۳ روز در اختیار ما بگذارید تا به خانه اش مراجعه کند، اگر بعد از ۳ روز سمیه گفت می خواهم بازگردم داخل سازمان، ما خودمان با هزینه شخصی سمیه را تحویل سازمان می دهیم. به نظرم خواسته بسیار ساده و منطقی است. اگر این اتفاق بیفتد کسی اعتراضی هم نخواهد داشت.
با پخش بخش هایی که مصطفی محمدی به مرگ فرزندانش تهدید می شود تا برای آزادی مریم رجوی خودسوزی کند نکته اصلی این است که امکان دارد جان سمیه هم اکنون در معرض تهدید باشد؟
من بعید می دانم بعد از این اتفاقات اتفاقی برای سمیه بیفتد. الان سمیه برای سازمان تبدیل به یک سمبل شده است، سازمان حاضر است هر کسی را از دست بدهد اما سمیه را از دست ندهد و بعید می دانم بخواهد چنین کاری را انجام دهد.
برخورد جشنواره ای با این فیلم چگونه بود، چرا در فجر زیاد تحویل گرفته نشد؟
فیلم در بخش سیاسی جشنواره مستند سینما حقیقت بود و جایزه بهترین فیلم را در این جشنواره گرفت. در جشنواره فیلم فجر بود که جایزه ای به فیلم تعلق نگرفت. قبول کنید موضوع بسیار حساسی است، با اینکه تمام تلاش خود را به کار بستم تا یک شرایط انسانی را مطرح کنم اما به هر حال کلیت فیلم سیاسی است. چون داریم راجع به مجاهدین خلق مستند می سازیم. حدس من این است که رغبت نکردند فیلم را مطرح کنند.
با اینکه یک مستند سیاسی ساختید اما دائما روی این مساله تاکید دارید که بگویید من سیاسی نیستم، چرا از موضع گیری سیاسی رسمی پرهیز می کنید؟ می ترسید؟
من اثرم را طوری ساختم و تنظیم کردم که در دنیا برد داشته باشد. جهانیان با قضاوت ما درباره سازمان مشکل دارند و به آثار و قضاوت های ما انگ دروغ می زنند. من پیام خودم را در فیلم طوری تنظیم کردم که در دنیا برد داشته باشد. من نگاهم به آن سوی مرزهای ایران است. برد اثر در آن سوی مرزها برایم مهم تر است، دلم می خواهد این مستند تاثیرش را در فرامرزها بگذارد، بنابراین نمی خواهم وارد ماجرایی شوم که روی متن فیلم تاثیر بگذارد. تاکیدم بر دوری از مسائل سیاسی به همین دلیل است. من خیلی از دوستان حرفه ای مستندساز و داوران جشنواره فجر شنیدم که گفتند این فیلم، مستند خوبی است اما کارگردانی به خصوصی ندارد. من این حرف را بارها و بارها شنیدم و شاید مهم ترین دلیلی که به این فیلم در فجر جایزه ندادند، همین سخن باشد. البته چنین نگرشی اصلاناراحت کننده نیست، اتفاقا خوشحال هم شدم، چون من تمام تلاشم در طول دو، سه سالی که روی این فیلم کار می کردم این بود که دست کارگردان در فیلم دیده نشود. چون به نظرم، کارگردان مستند باید به عمق واقعه برود و ردپای کارگردانی اش برجسته نباشد.
روزنامه وطن امروز، شماره ۱۳۵۴ به تاریخ ۱۰/۴/۹۳، صفحه ۹ (فرهنگ و هنر)

خروج از نسخه موبایل