فروپاشی از درون

طی نیم قرن اخیر که مجاهدین خلق در صحنه سیاسی ایران حضور داشته اند و به ویژه از همان اوایل که افسار به طور اتوماتیک به دست مسعود رجوی افتاده، آنان طی این مدت بارها و در سر فصلهای مشکوک ضربات متعددی از حکومت های شاه و جمهوری اسلامی و آمریکا و غیره، دریافت کرده اند که هیچ کدام از این ضربات بزرگ و خرد کننده، منجر به انحلال و یا فروپاشی تمام عیار تشکیلات شان نشد بلکه بعضاً به نقاط قوت شان بدل شد. زمانه و تغییر اوضاع و احوال سیاسی و دگرگونی ارزشهای انقلابی و سنتی نیز در کار کسانی که از جوامع و ارزش های سنتی متولد شده بودند، تاثیر چندانی نداشت.
اما گو این که در این وسط و در این اواخر، یک عامل و یک ضربه چنان کارساز بوده که رهبران سازمان تا کنون دوایی برای دردش نیافته اند و عنقریب همین عامل و همین زخم که منجر به عفونت خواهد شد، منجر به تعیین تکلیف نهایی نیز خواهد شد.
مسعود رجوی، طی نیم قرن اخیر و بنا بر تجاربی که اندوخته تشکیلاتی و فرقه ای را بنا نهاده که اولاً نوک هرم هر روز بزرگتر و مقدس تر باشد و دوماً فرقه به تناسب بسته بودن و ضدیت کورش با جهان بیرون، از بیرون ضربه نخورد و نشکند.
در این حین او که از یک فرصت تاریخی استفاده کرده و جهت جذب نیرو نیاز به تلاش و تکاپوی زیادی نداشته و همواره از اهرم پنهانکاری و جنگ و استبداد، نیروهای داخل را مهار می کرده هیچگاه متوجه امروز و انباشت خشم و کین و نارضایتی در درون تشکیلاتش نبود تا این که فشارهای بیرون و درون، به نقطه کیفی خود رسیده و امروز بزرگترین و آخرین خطری که فرقه را تهدید می کند، خطر و انفجار داخلی است.
خیل انتقاد و اعتراض اعضای جداشده طی چند دهه اخیر که همواره رو به تصاعد و فزونی بوده و همچنین استبداد و سرکوب قرون وسطایی فرقه در درون، رهبری سازمان را به جایی رسانده که چاره ای جز پذیرش شکست نداشته باشد. البته او همچنان می کوشد که ریشه شکست و فروپاشی درونی را متوجه نیروهای منتقد و معترض بکند و با دلارهایی که کماکان در دست دارد، جمله گناهان خود را ثواب تبلیغ کند.
به هر حال از کسی که از روز اول به ناحق جای دیگران تکیه کرده و به ناحق سکان در دست داشته و طی نیم قرن اخیر و با تلفات و هزینه های سرسام آور جز تباهی و خسران کارنامه و دستاورد دیگری نداشته، جز این انتظار نمی رود.
نگاهی به نوشته اخیر ایرج مصداقی به نام گزارش ۹۳ که مسعود رجوی را در مقابل ۲۷۱ سئوال مخاطب قرار داده، در بخشی از این گزارش و از صفحه ۱۴۳به مورد مسعود دلیلی اشاره شده است.
نویسنده ضمن افشاگری سئوال می کند، با شواهد و قرائنی که وجود دارد اگر مسعود دلیلی توسط مجاهدین سر به نیست شده باشد، این امر پذیرفتنی نیست، حتی اگر به گفته مجاهدین مسعود دلیلی به کمک نیروهای دشمن به قصد انتقامگیری از همرزمانش اقدام کرده و به شکل مینیاتوری کشته شده باشد، این نیز فاجعه و عذر بدتر از گناهست.
آقای مصداقی، نویسنده گزارش ۹۳ شاید از نزدیک مسعود دلیلی را نشناخته باشد که او از حیث لیاقتهای فردی و ایدئولوژیک مثل شهامت و جوانمردی و صداقت و فداکاری و اخلاق و سختکوشی و غیره، صدها بار از مسعود رجوی سرآمدتر بود، همچنین این اولین بار نبوده و نخواهد بود که در داخل مجاهدین عضوی مثل مسعود دلیلی به دلایلی که انباشت اطلاعات و لیاقت هایی که او داشت و رهبری فرقه نداشت، سر به نیست شده و تقصیر و گناه هم کمافی السابق به گردن دشمن انداخته شده است.
دشمن خارجی که یک روز دشمن و روز دیگر دوست بوده و دشمن داخلی مانند مسعود دلیلی که همیشه و حتی زمانی که مراقب اقتدار مسعود رجوی بوده همواره دشمن بوده، این دو دشمن، در کنار ابزار خشونت و جهالت، توجیه ساخت پایه های پر سود فرقه بوده اند.
با تجربه ای که ما اندوختیم، مسعود رجوی برای پیشبرد کار و بار مبارزه ای که تنها خود سودش را برده و دیگران زیان، استاد عبور از دشمنان خارجی است، اما او هرگز در مقابل چالشهای داخلی به جز ابزار خشونت ابزار دیگری در چنته نداشته است.
 

خروج از نسخه موبایل