در دو قسمت قبلی این مطلب، به مواردی که به صورت ایمیل یا دیدار در ایران یا طرق دیگر از جانب هواداران سابق و فعلی سازمان مجاهدین خلق مطرح گردیده بود اشاره کردم. باید بگویم که بعد از انتشار دو قسمت قبل میزان این ایمیل ها و تماس ها و ارتباطات بیشتر شد و موارد جدیدی عنوان گردید که شایان توجه و در خور تعمق است.
این هوادار نوشته است که برخی زنان عضو سازمان مطرح کرده اند که در درون تشکیلات هیچ کس حق ندارد خارج از ضوابط و شرایط سخت تعیین شده عمل کند ولی در تبلیغات بیرونی از زنان بی حجاب به عنوان نمایندگان سازمان استفاده میشود. آنها مطرح کرده اند که درون سازمان با بیرون آن تفاوت فاحش دارد و آنچه که سازمان در بیرون تجویز میکند در درون خود عمل نمی نماید و آنچه که برای دیگران وعده میدهد برای اعضای خود مجاز نمی شمارد. این هوادار نهایتا سؤال کرده است که: “این برخورد دوگانه را چگونه میتوان توجیه کرد؟”
در پاسخ باید به نوشته خانم سینگر در کتاب “فرقه ها در میان ما” اشاره کنم که “فرقه ها دارای استانداردهای ارزشی دوگانه درون و بیرون هستند”. این از خصوصیات بارز و شاید برجسته ترین خصوصیت یک فرقه است که رفتاری دوگانه دارد. اعضای فرقه ها، از جمله افراد سازمان مجاهدین خلق، آموخته اند که در بیرون از تشکیلات دروغ بگویند و ماهیت اصلی خود را پنهان نگاه دارند. این در فرقه رجوی کاملا نهادینه شده است که دیکتاتوری بسیار شدید داخل مناسبات تشکیلاتی را در بیرون به صورت حد اعلای دموکراسی جلوه بدهند.
در این ایمیل به موضوع دیگری هم اشاره شده و آن اینست که به مریم رجوی عنوان رئیس جمهور برگزیده مقاومت میدهند (یعنی مقاومت که البته نام مستعار مسعود رجوی است او را به عنوان رئیس جمهور ایران برگزیده است – جملات داخل پرانتزها در این متن از من است) که امری کاملا بدیع در میان نیروهای اپوزیسیون ایران یا هر کشور دیگری است که حتی اقدام به معرفی کاندیدای ریاست جمهوری هم نکرده اند چه برسد به اینکه از پیش رئیس جمهور تعیین کرده باشند.
این هوادار از یکی از مسئولین سازمان پرسیده است که: “مگر حکومتی تشکیل شده یا حداقل هائی به لحاظ انتخابات بوجود آمده یا کاندیداهائی معرفی شده اند که رئیس جمهور انتخاب شده است؟” مسئول مربوطه در جواب عنوان نموده است که: “ما برای اینکه در عرصه بین المللی بتوانیم کارمان را پیش ببریم، بالاخره مجبوریم و به یک عنوان احتیاج داریم. این عنوان برای خالی نبودن عریضه و پر کردن جای خالی است وگرنه هیچ ارزش دیگری ندارد.”
باید اشاره کنم که مواردی بوده که مثلا رئیس جمهور منتخب و رسمی یک کشور فرار کرده، نمونه ابوالحسن بنی صدر در سال ۱۳۶۰، و بعدا در خارج از کشور برای اینکه در صحنه باقی بماند خود را برفرض “رئیس جمهور در تبعید” یا “رئیس جمهور منتخب” و غیره خوانده است. اما در رابطه با مریم رجوی او در هیچ انتخاباتی به ریاست جمهوری نرسیده و صرفا در درون شورای ملی مقاومت، که البته مشخص است که اعضای آن تماما گوش به فرمان مسعود رجوی هستند، به چنین درجه ای نایل شده است. حرف این هوادار کاملا درست است که چنین چیزی تابحال در هیچ کجای دنیا سابقه نداشته که یک نفر یک نفر دیگر را آنهم به صورت خیالی بر مسند ریاست جمهوری نشانده باشد.
ایمیل دیگری از عراق داشتم که فرستنده مدعی است که در داخل اردوگاه لیبرتی بسر می برد. قبل از هر چیز برای خودم این ابهام پیش آمد که در عراق و در داخل لیبرتی کسی به غیر از مسئولین بالا و آنهم به صورت دو نفره امکان دسترسی به اینترنت ندارد. لذا باید این احتمال را بدهم که این ایمیل از جانب کسی فرستاده شده است که در رده های بسیار بالا قرار دارد و ریسک زیادی را هم پذیرفته است. همچنین باید به جرأت و شهامت او آفرین گفت که چنین اقدام شجاعانه ای کرده است.
اما این فرد در ایمیل خود عنوان داشته است که بعد از اینکه مطالب رجوی علیه غلام (قربانعلی حسین نژاد از مسئولین سازمان و مترجم عربی رجوی که از این فرقه جدا شد و پس از مدتی اقامت در عراق به فرانسه رفت و دست به افشاگری علیه فرقه زد) مطرح گردید عده ای از فرماندهان رده بالای سازمان علنا سؤال کرده بودند که مگر غلام چه گفته بود که رجوی اینگونه برآشفت و این مطالب سخیف را در خصوص وی عنوان نمود. در این ایمیل آمده است که در ادامه این بحث ها، سؤالات و ذهنیت هائی در بین افراد بالا گرفت که حتی این حرف و حدیث ها به عباس داوری هم کشیده شد. لذا عباس داوری را تحت فشار قرار دادند که موضوع از چه قرار است که مشخص شد خود وی نیز نسبت به این مسئله ذهنیت پیدا کرده و برایش سؤال ایجاد شده است. این فرد نوشته است که بعد از آن بود که مقالاتی از عباس داوری در سایت های سازمان درج گردید که البته ما متوجه نشدیم عباس داوری از کی مقاله نویس شده است.
از این نوشته اینطور استنباط میکنم که افرادی که در درون سازمان مسئله دار میشوند تحت فشار قرار میگیرند و به زور وادار می گردند تا به نوعی ابراز وجود کنند تا کسی بوئی از وضعیت آنان نبرد. این مشابه همان نوع برخوردی است که در برابر خانواده ها میشود که عزیزان آنها وادار میشوند تا در مقابل دوربین سیمای فرقه رجوی به والدین و سایر اعضای خانواده خود توهین نموده و آنها را بی جهت متهم سازند.
شک ندارم که تعداد زیادی از افراد رده بالای سازمان در لیبرتی به شدت نسبت به رفتار و گفتار مسعود رجوی مسئله دار هستند. در ایمیل فوق الذکر آمده است که برخی در درون لیبرتی مطرح کرده اند که رهبران سازمان خودشان فرار را بر قرار ترجیح داده و عده ای بدبخت را در بیابانهای عراق به امان خدا رها کرده اند. بهر صورت من میتوانم شرایط آنها را درک کنم که عمری از آنان گذشته و کاری از دستشان بر نمی آید و آب رفته را نمیتوانند به جوی بازگردانند.
از اینکه افراد رده بالای سازمان مسئله دار باشند نباید تعجب کرد. در مقاطع مختلف افرادی از پرویز یعقوبی، حسن محرابی، علی زرکش، مهدی افتخاری (فرمانده فتح الله)، اسماعیل یغمائی گرفته تا مسعود خدابنده، مسعود بنی صدر، ایرج مصداقی، مسعود دلیلی، قربانعلی حسین نژاد در درون سازمان به شدت مسئله دار بوده اند. در مورد نفر آخر یعنی “غلام مترجم” وی از نفرات رده بالای سازمان و نزدیک به رجوی بود که بعد از یک سال مسئله داری نهایتا از لیبرتی فرار کرد و با هزار مشقت خود را به فرانسه رساند و سپس آماج اتهامات ذهن بیمار رجوی گردید.
در نامه دیگری آمده است که “اما در خصوص آقای… (اجازه بدهید به درخواست نویسنده فعلا اسم نبرم) که مغز متفکر و مشاور ارشد رجوی بوده باید بگویم که چون رجوی خودش آنقدر قدرت تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی را نداشت، نفرات دیگر مثل… او را کمک میکردند و بعد از جدائی…، رجوی دیگر نتوانست تحلیل سیاسی قوی ارائه دهد. درست است که فرد جدا شده بنا به سفارش رجوی مطلب تهیه میکرد، اما با کناره گیری وی رجوی طی سالیانی که او جدا شده است دیگر نتوانست مطلب قابل ملاحظه ای ارائه دهد و بیشتر به تفسیر قران برای توجیه ازدواج با اعضای شورای رهبری یا اینکه پیش بینی کند که سوریه و عراق به دست داعش سقوط میکنند و اشرف مثل کوه سر جایش می ایستد رو آورده که تاکنون هیچ یک جز آبروریزی سود دیگری برایش نداشته است.
ایمیل دیگری داشتم که اینطور نوشته بود: “… مطالب قبلی شما را خواندم و وقتی به خودم نگاه کردم مانند کسی بودم که یخ زده باشد و ناگهان آب جوش بر سرش ریخته باشند و یکباره یخش آب شده باشد. این دقیقا حالت من بود. (من هم وقتی کتاب فرقه ها در میان ما را در زندان خواندم حالت کسی را داشتم که سالیان سال در یک اتاق تاریک نشسته باشد و ناگهان چراغ روشن شود) به هر صورت میخواستم بگویم که تاکنون تعداد زیادی از نفرات رده بالای سازمان در اروپا عملا کناره گیری کرده اند، ولی بعضی از آنها حق السکوت میگیرند تا این مسئله را بیرونی نکنند. سازمان به بعضی از این دسته از افراد میگوید که با آنها کاری ندارد و از آنها هم میخواهد که با سازمان کاری نداشته باشند. بعضی ها کناره گیری کرده اند اما موضعگیری علیه سازمان نداشته اند و مسئولین سازمان هم چیزی بروز نمیدهند چون فکر میکنند به ضررشان است. من میخواستم اینرا بگویم که شما اگر دقت کنید چند وقتی است که از محمد محدثین (بهنام) خبری نیست. آیا فکر نکرده اید چرا؟ بله، ایشان هم مثل بعضی های دیگر تحت برخورد قرار گفته است. البته یقینا به یک شکلی او را به صحنه خواهند آورد تا کسی بوئی نبرد ولی قضیه فراتر از این حرف هاست. البته محدثین هم مثل بقیه مجبور به اطاعت از فرامین است، چرا که اگر اطاعت نکند مثل خیلی از کسان دیگر آلوده اش میکنند و بعد از چند وقت میگویند به دلیل بیماری فوت کرد. مسئولین حداقل در این کار استاد هستند.” (من شخصا، بعد از دریافت این نامه، محدثین را در برنامه همیاری با سیمای آزادی از تلویزیون فرقه رجوی دیدم).
چند مورد هم صرفا نوشته بودند که چرا اسمی از افرادی که نامه میدهند و مطالبی در خصوص سازمان مطرح میکنند نمی آورم. لازم به ذکر است که این کار برای حفظ حق شخصی خود این افراد صورت میگیرد. اگر آنها میخواستند که نامشان برده شود قطعا برای سایت های مختلف موجود نامه میدادند تا به اسم خودشان درج گردد. علت اینکه چرا این کار را نمیکنند و مطلب به صورت علنی نمیدهند هم به خودشان مربوط میشود که البته من تا حدی شرایط آنها و جو روانی که سازمان ایجاد میکند را درک می نمایم.