سردرگمی و گیجی رجوی

بعد از خلع سلاح شدن، رجوی به بحث کشافی بنام راه حل سوم روی آورد، آخرش هم کسی نفهمید راه حل سوم یعنی چه؟ خودش هم در این رابطه هرگز پاسخ نداد. او برای این که از روی این موضوع بپرد می گفت راه حل سوم راه حل مریم!!
رجوی عادت داشت در بحثهای سیاسی تابلو نویسی کند سپس از اعضاء می خواست روی فرضیه ها فکر کنند و هر کس تابلویی را انتخاب کند، در ادامه روی هر تابلو بحث می شد. سال 85 یا 86 بود که رجوی یک بحثی آورده بود که برخلاف دوره های قبل گفت "در بحث های سیاسی تابلو نویسی نداریم". استدلالش هم این بود که تابلو نویسی "نه جنگ" را تقویت می کند!!، در صورتی که همیشه وی در ظاهر مشوق اصلی تابلو نویسی بود و افراد را وادار می کرد تابلویی را انتخاب کنند.
اما واقعیت چیست؟ در دورانی که رجوی آنرا"دوران گذار می نامید" وی و فرماندهان فرقه از جانب اعضا سئوال باران شده بودند و از طرف دیگر هواداران خارج کشور هم به دلیل شرایط سئوالاتی می کردند که در مجموع این پرسش ها رجوی را در شرایط بسیار سختی قرار داده بود که نهایتا مجبور شد برای این که از زیر سئوالات در برود زیر آب تابلو نویسی که خودش همیشه بر آن اصرا داشته بود را بزند.
با این نمونه فاکتها قصد داشتم سردرگمی و کیجی رجوی را نشان دهم، اما در رابطه با راه حل سوم گرچه رجوی هرگز شفاف جوابی به افراد نداد، به تجربه ثابت شد راه حل سوم همانا متوسل شدن به آمریکائیها بود. ما در اشرف شاهد بودیم به ناگهان تمام سرود های ضد آمریکایی و ایضا کتابهای فرقه که در آن مطلبی بر علیه آمریکا نوشته شده بود، مثل تبیین جهان، جمع آوری شود و در ادامه در اشرف از نزدیک شاهد بودیم برای آمریکائیها ضیافت های بسیار مجلل برگزار می کردند که در آنها غذاهای رنگارنگ از همه نوعش مهیا می شد که واقعا هیچ چیز کم نداشت و چه خوش خدمتی هایی که برای افسران و سربازان امریکائی به عمل نمی آوردند. هر کسی که صحنه را می دید سرش صوت می‌کشید!!
در آن ضیافت ها بود که ما راه حل سوم را قدری فهم کردیم! یعنی نوکری برای یانکیها.
تاریخ سی و اندی ساله به ما نشان داد رجوی هیچ گاه به صراطی مستقیم نبود و دنبال تعادل قوا بوده است. هر جا که تشخیص می داد سمبه طرف مقابل پرزور است از مواضعش کوتاه می آمد. از موضوع تسلیم شدن در مقابل آمریکائیها و پرچم سفید بالا بردن در برابر آنها تا تقدیم دو دستی سلاح به آنها (همان سلاحی که روزی رجوی می گفت ناموس مجاهد خلق است و تنها راه مبارزه است!!) و… نتیجه این که رجوی، هم در رابطه با از بین بردن افراد اسیری که اکنون در لیبرتی گرفتار تشکیلات فرقه هستند و هم در رابطه با هموطنان مان که در عملیاتهای فرقه قربانی شدند و چه در ارتباط با خطوط استراتژیک، در هر دوره ای رنگ عوض می کند. رجوی همانند آفتاب پرستی است که خودش را هر بار به رنگی در می آورد.
محمدرضا گلی اسکاردی
 

خروج از نسخه موبایل