که در دو الی سه نوبت برای شما خانواده های محترم به روی کاغذ می آورم باور کنید….
تشریح دوازده سال شکنجه روحی و روانی برایم سخت و زجر آوره ؛ چون باید نبش قبر کرده و خاطرات تلخ و سیاهی را زنده کنم که، مثل یک کابوس وحشتناک در زندگی روزمره ام سایه انداخته اگر چه سعی در گریز از دوران اسارت دارم ولی خواستم بنویسم شاید که بیان، تا حدودی بار این سایه مخوف را کم کند" شاید عده ای گمان کنند که کسی از من خواسته که مقاله بنویسم و در سایت انجمن درج کنم ولی باید بگویم که، مدتها بود که بفکر نوشتن شرح حالم بودم اگر چه تنها گوشه ای از دوازده سال شکنجه روحی وروانی تشکیلات رجوی میباشد. به تصور من غیر از جدا شدگان از سازمان کسی نمی تواند عمق فاجعه روحی روانی که بر سر نفرات اسیر آمده را کاملا درک کند، کسانی که با تمام وجود دوران اسارت را لمس کردن کسانی که در حسرت عمر ازدست رفته و اسیر خود کیفر دادن، کسانی که روزمره خودشان را سرزنش میکنند که چرا فریب خوردن.
متاسفانه تبعات و اختلالات فکری ناشی از فشار تشکیلات پیچیده و مخوف سازمان سالیان باقی میماند. یه نمونه کوچک امروز در رابطه با یک موضوع کاری قدرت تصمیم گیری نداشتم و نمیتوانستم از دو راه حل نزدیک بهم یکی را انتخاب کنم تردید واضطراب و نداشتن قدرت انتخاب یکی از عوارض و اختلالات روانی جداشدگان است چرا که در تئوری ساختگی انقلاب ایدئولوژیک این بود که شما هیچ اختیار و حق انتخابی ندارید.
لحظاتت متعلق به رهبری و… امروز نتونستم دکور خانه ام رو انتخاب کنم البته برایم سخت که بگم عقب ماندگی اجتماعی و فرهنگیم را از جامعه با تمام وجود حس میکنم آنوقت چقدر مضحک و مسخره بود که رجوی میگفت مجاهدین نوک پیکان تکامل هستند البته بازم جای شکرش باقیه که خیلی آلوده ایدئولوژی محصور کننده سازمان نشدم.
شاید بعضی از افراد فکر کنند اینها که از سازمان جدا میشوند کم آوردن و به اصطلاح رجوی ساختن، بریدن اسیر امیال مادی و جنسیشون شدن، ولی باید گفت در فضای که تحت شدیدترین سانسور خبری و پیچیده ترین تفتیش فکری قرار گرفتی پی بردن به بطالت آرمانها و توهمات ساختگی سازمان، کاری دشوار و تصمیم به گسستن زنجیرهای فکری و رهایی از تشکیلات مخوف رجوی کار جسورانه است اگر چه دیر یا زود افرادی که هنوزم اسیر توهمات هستند دیر یا زود پی به بطالت راه برده. جدا خواهند شد…
ادامه دارد…