آشوب حوادث منطقه بطور عام و سوریه و عراق بطور خاص چنان تلاطمی ایجاد نموده که هرکسی را یارای عرض اندام در این گرداب نیست الا اینکه چنان ثقل و ثباتی داشته باشد تا ضمن حفظ مواضع و ثبات و پایداری بر خط قرمز های خویش حرفی برای گفتن داشته باشد.
با مروری اجمالی بر نقش آفرینی و موضعگیری های برخی طرف های درگیر در این دو سال و اندی که گذشته است میتوان تا حدودی از نیات، اهداف، ثبات سیاسی امنیتی، قدرت عرض اندام و پایبندی به اصول را از هرکدام از دولت ها و جریانها دریافت که البته با درصدی هم خطا در ارزیابی ونتیجه گیری. در این میان بد نیست به اختصار برخی از دولت ها و جریانها را مرور کنیم.
دولت امریکا در صدر ام الفساد و ام القراء ها که خود خالق و بوجود آورنده حوادث و بحران ها بود با ایجاد ناآرامی در سوریه و تولد اپوزسیون حرام زاده اش که نه پدرشان معلوم بود ونه مادرشان، با الگوی لیبی و قذافی بدنبال تعیین تکلیف زود هنگام دولت بشار اسد بود و حمایت همه جانبه اش را از اپوزسیون سوریه اعلام نمود و با گذشت دوسال وقتی فهمید زمین زیر پای آنها سفت است و این بار داستان متفاوت است و از طرفی انتخابات در عراق و پیروزی قاطع شیعیان در عراق دولت امریکا را برآن داشت تا سراسیمه بفکر جایگاه از دست رفته اش باشد که با تولد حرامزاده ای دیگر بعنوان داعش تلاش کرد که اولا بدنیا نشان دهد که اسلام همین است که داعش میگوید ومردمی را که بطور روز افزون به سمت اسلام و تشیع روی آورده اند را روی گردان و متنفر سازد و در عین حال مانع از انسجام مردم عراق و پیروزی رای مردم شود و دیدیم که بحران هرروز پیچیده تر میشد و این حرام لقمه های دست ساز امریکا آنچنان فرزندان خلفی بودند که آخرش به خود امریکا و همپیمانانش رحم نکردند و مستقیم بسمت پایگاهها و منافع امریکا و اسرائیل در کردستان عراق حمله ور شدند که البته این حرکت سریع خود بوته آزمایش خوبی برای خیلی از جریانها نیز بود و بسرعت درونمایه خویش را نشان دادند.
در این میان موضعگیری و واکنش های مجاهدین که همواره بعلت بی وزنی و بی ثباتی در اصول اعتقادی و اهداف سرگردان خود، در این گرداب سرگردان شده و آسمان و ریسمان بهم میبافتند.
از ائتلاف با اپوزسیون سوریه گرفته تا (ارتش آزادیبخش)خواندن دست نشاندگان امریکا و اسرائیل در سوریه، و از عقد خواهر خواندگی مریم با رهبران احزاب ساختگی سوری و درآغوش کشیدن آنها، هزاران بازی عنتر و لوطی درآوردند و منتظر سقوط زود هنگام دولت سوریه بودند تا شاید از این نمد برای خود کلاهی بدوزند، اما همچنانکه برخلاف ادعای انقلابی نمای خودشان که " گذشته چراغ راه آینده است " گذشته و عملکرد خودشان در ایران و عراق و نوکری صدام و امریکا نه اینکه از آن هیچ تجربه ای عایدشان نشد که گذشته حتی چراغ پیه سوزی هم برای راه آینده نشد و دوباره در خصوص بحران داعش در عراق در همان دام چند صد باره گرفتار شدند و در همان هفته آغاز فعالیت داعش وقتی فهمیدند تعدادی از افسران حزب منحله بعث نیز در میان آنان هستند از حول حلیم داخل دیگ افتادند و با شعار های پر طمطراق و عبارات دهن پرکن آنان را انقلابیون عشایر نام نهادند و در 24 ساعت از پخش شبکه موسوم به سیمای آزادی 20 ساعت را به تبلیغ برای داعش و نوچه های عزت الدوری (عزت ابراهیم) اختصاص دادند که(البته بخشی هم ازبی برنامگی خودشان بود که چیزی برای پخش درتلویزیون نداشتند) و روی داعش سرمایه گذاری نموده و منتظر پیروزی سهل الوصول و قریب الوقوع بودند .
که تا حدودی هم حق داشتند زیرا به تعبیرخود داعشی ها که ریختن خون شیعیان مباح است و هرکسی 5 شیعه را بکشد به بهشت میرود، و مجاهدین نیز در اعلام خود را شیعه اعلام نموده بودند لذا ترس داشتند که بنام شیعه جملگی در عراق توسط داعش سر بریده شوند از اینرو با اعلام حمایت از مواضع داعش و بعثیون تحت نام انقلابیون عشایر تلویحا از شیعه بودن خود هم اعلام برائت نمودند.
اما اوضاع چنان بی ثبات بود که تنها مجاهدین نبودند که عنان از کف دادند بلکه بمصداق: خوش بود گر محک تجربه آید بمیان…. تا سیه روی شود هرکه دراو غش باشد.
در این میان موضعگیری آقای مسعود بارزانی رئیس حزب دمکرات کردستان نیز قابل تامل است، در شرایطی که دولت نوری المالکی را در ضعف و در محاصره ایاد علاوی و معاون فراری خود، دولت ترکیه و داعش و بعثی یافت. تغاری بشکند ماستی بریزد… جهان گردد بکام کاسه لیسان.
و با دستپاچگی بفکر استقلال کردستان افتاد و تازه کمی هم قصد کشورگشایی داشت و کوبانی را هم به اقلیم خود ضمیمه نمود اما متاسفانه یا خوشبختانه از آنجا که گفتیم نوزاد آمریکا (داعش) حرامزاده بود به کردها نیز رحم نکرد و در تهاجمی به منطقه کردستان عراق، پیشمرگه ها سراسیمه حتی فرصت نکردند شهرهای خود را تحویل داعش بدهند و فرار را برقرار ترجیح داده و همه سلاح و مهمات و تجهیزات را برجای گذاشته و بیش از 200 هزار تن از مردم کرد را آواره نمودند.
و از این پس روند ماجرا تغییر کیفی کرد. شهر اربیل در آستانه تهاجم داعش قرار گرفت و با به خطر افتادن منافع امریکا و اسرائیل در منطقه کردی، امریکا با منت گذاری برسر مسیحیان و اکراد به اعلام دفاع از آنان پرداخت و بلافاصله داعش یک نفر از افراد امریکایی را سر برید و تخاصم بین امریکا و داعش شروع شد اگرچه هنوز معلوم نیست این جنگ زرگری است یا واقعی!!! اما مجددا برگردیم به وضعیت و موضعگیری مجاهدین. حال که دیدند امریکا و کردها و تاحدود زیادی افکار عمومی و دول اروپایی را در مقابل داعش دارند آنها نیز بلافاصله تغییر موضع دادند و در تلویزیون کذایی خویش با اعلام انزجار از داعش آنان را تروریست های وحشی خطاب نموند.
و حال در این گرداب چندین موضوع لاینحل را روی دست خود دارند که نمی دانند زائیده ها (نوزادهای ناخلف) را چطور بزرگ کنند که :
1- در صدر همه غیبت کبرای رهبری که همواره او را سنبل صدق و فدا نامیده اند و قرار بوده در هر شرایط صلیب را بردوش بگیرد و پیشاپیش نیروهایش به وظائف عاشورا گونه اش عمل کند.
2- از دست دادن اشرف با آنهمه بار استراتژیک که روی آن سوار بود.
3- پناهندگی به کشورهای مختلف و از دست دادن مهار تشکیلات و فروپاشی دیکتاتوری حاکم بر آن.
4- پا سخگویی به بیش از 2500 عضو و نیروهایی که بیش از 30 سال است با دروغ و نیرنگ نگهداری شده اند.
5- هم چوب را خورده و هم پیاز را و ناگزیر است سرنگونی نظام ایران را به تاریخ و نسل های آینده بسپارد و یا اصلا صرف نظر کند شاید تازه بفهمد که گذشته چراغ راه آینده است و پندی بگیرد که یقینا: نرود میخ آهنین به سنگ
نقش دولت های عربی پادوی امریکا و هواداران داعش را با ضرب المثل: تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل خاتمه میدهیم و نقش آفرینی دولت هفت خط ترکیه نیز جای تامل دارد.
علی مرادی