فرقه ها معمولا بعد از اینکه افراد را با فریب جذب کردند تمامی تاکتیک ها و ترفندها را بکار می گیرند تا اعضای جذب شده را از فکرکردن درباره ماهیت اصلی فرقه برحذر دارند.
کاراین ستاد هماهنگی تولید کارهای پوشال برای اعضا بود. باتوجه به وسعت محدود کمپ لیبرتی درمقیاس با پادگان اشرف وافزایش روابط محفلی بین اعضا با ترفند و توجیه خلق مثلا یک محیط خوب وسالم وایجاد تغییرات مثبت دراعضا وکمپ این ستاد کارخود را آغاز کرد،اعضای این ستاد توسط مژگان پارسایی جانشین مریم قجردر لیبرتی انتخاب می شدند.کارنفرات این ستاد این بود که روزانه به مقرهای مختلف سرکشی کرده ومحل های کارمقرها را مورد بازدید قرارداده وبدنبال آن طرح هایی را مثلا به منظور یکسان سازی محیط به فرماندهان مقرها ارائه می دادند که می بایست تحت هرشرایطی اجراء می شدند. با عملیاتی شدن طرح اکثراعضا مشغول بکارشده وتمام وقت آنها به اجرای طرح پوشالی معطوف می شد،مثلا می گفتند باید فرم و چیدمان آشپزخانه ویا طرح باغچه مقرها یکسان باشد وطرحی را برای اجرا ارائه می دادند! بعد ازچندین هفته کار برروی طرح ارائه شده،بدنبال بازدید مجدد مسئولین ستادهمسان سازی واشکال گرفتن آنها ازنحوه اجرای طرح مجبور می شدیم دوباره تمامی آنچه را که ساخته بودیم تخریب ومجددا ازنوع وبراساس طرح ونقشه جدید بسازیم، درحالیکه طرح قبلی را خودشان داده بودند!! این موضوع درادامه منجر به اعتراض ومسئله دارشدن اعضا می شد زیرا که برای اجرای یک طرح گاها تا یک ماه و روزی 10ساعت کار وقت گذاشته بودیم. ودرمورد دیگر کارهای محوله وضع به همین منوال بود. بنابراین ازابتدای ورود ما به لیبرتی مسئولین فرقه کارهایی ازقبیل حفرچاه،باغچه سازی،ایجاد گلخانه،جمع کردن سنگ های زمین و جداسازی آنها دراندازه های مختلف، آماده سازی زمین ورزش با ابزارساده (کندن زمین به عمق 50سانتی متروزیر رو کردن خاک های آن)، پرکردن گونی های خاک برای ایجاد سنگر و…را در دستور کار اعضا قرار دادند.که باز همین کارها هم بعد ازتشکیل ستاد همسان سازی مجددا تغییر و طرح های جدیدی در دستور کار قرار می گرفت!!.و از آنجایی که ما با ابزار ساده بیل و کلنگ کار می کردیم فشار زیادی بر روی گردن و کمر وارد می شد که منجر به بروز آسیب های جسمی می شد.
اما برای سرکردگان فرقه به هیچ وجه سلامت جسمی اعضا مهم نبود بلکه آنها می خواستند تحت هرشرایطی وبا بکار گیری هروسیله و نقشه ای وقت اعضا را به هر قیمت پرکنند. تا مبادا اعضا بیکار باشند. و سران فرقه مستمرا این توصیه مریم قجر را به ما گوشزد می کردند که بیکاری و داشتن وقت آزاد سم مهلکی است برای هر عضو فرقه وهمه اعضا باید آنقدرکارکنند که وقتی شب به آسایشگاه می روند مثل یک مرده روی تخت بیفتند تا فرصت فکرکردن نداشته باشند! ومضحک تر این بود که هیچگاه درمورد اجرای کارها همسان سازی ایجاد نمی شد، چون ستاد همسان سازی مستمرا طرح ونقشه جدیدی را ارائه می دادند وما مجبور بودیم طرح قبلی را تخریب ومجددا ازنوع بسازیم!! البته درکنارکارهای فیزیکی خسته کننده مرتب هم نشست های ایدئولوژیکی وتشکیلاتی جهت مغزشویی کامل اعضا برگزارمی شد.
بنابراین ابداع "ستاد همسان سازی " ازسوی سران فرقه رجوی نوعی برده داری عصرنوین دراین فرقه محسوب می شود که درآن اعضای نگون بخت را علیرغم اینکه اکثرا ازبیماریهای مختلف رنج می برند با کار وفعالیت جسمی زیاد مورد استثمار قرارمی دهند تا شاید به این شیوه آنها را از واقعیت های موجود و پی بردن به راز خیانت و جنایت های رجوی دور نگه دارند. اما زهی خیال باطل که دیگر عصر برده داری سالهاست که به پایان رسیده و باند جنایتکار رجوی ازاین اقدمات و روش های جنایتکارانه اش طرفی نخواهند بست و دورنیست که طومار این فرقه خبیث درهم پیچیده شود واسیران نگون بخت این فرقه نجات پیدا کنند.
قربانعلی رفیعی