اولین و اساسی ترین تناقض و تضاد در شکل و محتوا مربوط می شود به محتوای درون و بیرون خود رهبری فرقه مجاهدین و به دنبال آن اعضا و کادرها. نیاز و ضرورتی که موجب شده استارت این تضاد و دوگانگی در سازمان رجوی زده شود. خشت کج اول در انتخاب استراتژی بود که این همه تناقضات پشت بند آن به نوعی تاکتیک های مربوطه به حساب آمده و توجیه کننده بوده اند که در شعار رجوی آمده است که هدف وسیله را توجیه میکند.
به راستی چه اعتمادی باعث شد صدام دیکتاتور عراق صد تا صد تا تانک و نفر بر زرهی و صد تا صد تا توپ و تجهیزات ذی قیمت در اختیار ما قرار دهد؟
و چه اعتمادی موجب شد تا یک نفر سطح پایین فرقه بتواند آزادانه و بدون هیچ مدرکی در اقصی نقاط عراق تردد کند و فقط کافی بود که بگوید " من از جماعت رجوی هستم "؟
از خود سئوال نکردیم براستی چگونه یک فرمانده فرقه ای رجوی در هر سطحی کما اینکه کافی بود فقط دو روز به فرقه پیوسته باشد اما از سوی رجوی معرفی شده باشد به سری ترین زاغه مهمات های صدام بدون کنترل و بازرسی رفت و آمد داشته باشد؟ و این در حالی بود که بعضأ افسران تا سطح سرهنگ عراقی از آن اعتماد برخوردار نبودند.
و هزاران نمونه فاکت مادی و ملموس دیگر. اما در جواب رجوی افراد مغزشویی شده که همانا ما و گرفتاران کنونی در لیبرتی را این شکلی گول زده بود که ما فکر کنیم صدام از لحاظ استراتژی و قوه ی تصمیم گیری در حد یک عضو تازه وارد فرقه آماتور است و این رجوی است که برایش استراتژی سازی کرده و کمک فکری تزریق می کند و اینگونه سرهمه شیره مالیده شد که این کمک ها اینگونه به دست آمده!
این فریب رهبری باعث شد مجاهدین ناآگاه در زیر اعتمادی که به رجوی کرده بودند چشم خود را روی اصل قضیه که جاسوسی علیه منافع ملی ایران بود ببندند و اصلا شکل و محتوا برای آنها مخدوش گردد.این در اصل قضیه و استراتژی بود اما همین تناقض و تضاد در شکل و محتوا در مناسبات فرقه مجاهدین به دستور رهبری دغل کار در جزئی ترین مسائل روز از ایدئولوژی و عقیدتی گرفته تا مسائل زنان و سانترالیزم تشکیلاتی و… ساری و جاری شد.
به عنوان مثال کارکرد این فرمالیزم در شکل و محتوا در چند مورد مسائل روز بدین شکل قضایا منحرف شده بود.
-رجوی در اذان و اقامه بند (اشهد ان فاطمه سیده نساه العالمین) را وارد کرده بود وقتی این بند را توسط خواننده زن مرضیه در اذان بیرونی کرد برخی متناقض شدند که اولا چرا مرضیه و اذان مجاهدین؟ و ثانیا اذان مگر شوخی است که به آن اضافه و یا کم گردد.(آخر تاکتیک سوء استفاده از مرضیه و معروفیت و شناخته شدگی او وطیف طرفدارانش بود).
رجوی درجواب گفت ما شعار داده ایم که مریم رهایی بالاترین زن جهان است پس بایستی نمود بیرونی و شعار داشته باشد و این را فقط بدین شکل می توانستیم به بیرون منتقل کنیم. وقتی می گوییم فاطمه و کوثر و… منظورمان همان مریم است. اکنون درست است اسم فاطمه را در اذان قرار داده ایم اما فاطمه ی حال حاضر مجاهدین مریم است.
بدین شکل رجوی شیاد با مخدوش کردن همه چیز حتی اذان و قرآن در جهت سوء استفاده تشکیلاتی ایجاد تناقض اساسی در قانونمندی های ایدئولوژی و انسانی کرده است.
-شیادی دیگر رجوی در سوء استفاده از لطافت زنانه برای سرکوب و کنترل مردان در تشکیلات فرقه نمونه دیگری از تضاد و تناقض جدی در شکل و محتوا بود. بدین شکل که رجوی با تولید بند " دال" از انقلاب درونی اعلام هژمونی زنان و آب بندی جنس نر و ماده را علنی کرد.
رجوی با این ترفند گفت هنر مردان این است که با سابقه بالای 20 سال یک زن که تازه وارد است را روی سرخود بپذیرد تا این گونه فردیت خرکی خود را کنترل و رام و مطیع رهبری باشند و از آن طرف هم زنان به اعتماد به نفس خود ایمان آوردند.
البته پشت این تئوری مسخره توهین بزرگ به شخصیت زن و ایضأ مردان شد به گونه ای که رجوی به جمع بندی رسیده بود که مشکل دوران فرقه اش مشکل جنسی مردان و زنان در یک فضای بسته و بدون اکتیویته ی عملیاتی و انقلابی است لذا در یک سازماندهی برای هر چند مرد یک مسئول مستقیم زن قرار داد.آن زنان توسط شورای رهبری تماما زن رجوی انتخاب می شدند واز زیبا ترین زنان فرمانده مردان گذاشته می شد و توسط زنان حرفه ای ش رهبری توجیه می شدند که شما ها مسئول احیاء مردان وارفته جنسی از لحاظ کنترل غریزه آنان هستید ونه فرمانده نظامی با سابقه (یعنی مترسک جنسی) اولویت
شما بردن مداوم مردان تا لبه پرتگاه جنسی و گرفتن گزارشات جنسی شان برای ثبت ضعف جنسی واخلاقی در پرونده تا آنان بطور مکانیکی هم شده رام ومطیع رهبری شوند. و از آن سو هم زنان در این وادی و پروژه رجوی ساخته کجروی های مرتکب می شدند آنها هم مجبور به دادن اعتراف اخلاقی خود می شدند. رجوی با این سناریو خط خود را پیش برده و سالیان شکل و محتوا انسانها را به چالش کشید.خدا لعنتش کند.