پس از سخنان روشنگر مسول جلسه نوبت به آقای رضا رجب زاده رسید تا درفرصت پیش آمده بتواند با خانواده های حاضردرجلسه به گفتگو پرداخته وازمناسبات مافیایی رجوی وهمچنین ازیکایک عزیزانشان برایشان صحبت کند.
آقا رضا که خیلی متاثرشده بود درپاسخ به سوال مادرزاهدی مصیبت دیده گفت " بهتون تسلیت میگم. رجوی خائن باعث شده خیلی ازپدرو مادرها درچشم انتظاری دیدار فرزندانشان فوت کنند وآرزوشونو با خود ببرند. والله این قضیه شامل حال خانواده خود من هم میشه. پدرومادرم نیزبی آنکه منوببینند ازدنیا رفتند ومن وقتی برگشتم ازاین قضیه دردناک خبردارشدم والان همین غم خیلی توی سینه من سنگینی می کنه. امیددارم دیگرازاین اتفاق ها نیفتد وبا نابودی رجوی بچه هاتون نزدتون بازگردند. عبدالرضا هم خوب وسالم است ولی اسیراست وخیلی دلش میخواهد که فرارکند ومن مطمئنم شرایطش پیش بیاد حتما نزدتون خواهد اومد. خواهش میکنم اینقدربیتابی نکنید وخودتونوبیش ازاین عذاب ندین. باید دنبال راه کاررفت وکمکشون کرد که ازآن جهنم رهایی پیداکنن ".
گریه امان این مادررنجدیده ازظلم وجور رجوی را برده بود طوریکه دیگرتوان حرف زدن نداشت که آقا رضا با مهربانی که گویی مادرخودش را دیده بود گفت " مادرمن. من ازدیدن صحنه های اینچنینی خیلی به هم میریزم اصلا نمی توانم ناراحتی وگریه شمایان را ببینم. بازباید اول به خدا توکل کنیم وهمزمان برای نجاتشون کمک کنیم. تا میتونید براشون نامه بنویسین وهم برای کمیساریا ودرخواست استمداد ورهایی آنان ازچنگال رجوی. تاکی باید شاهد پرپرشدن عزیزانتان باشید وسکوت ومماشات نهادهای به اصطلاح حقوق بشری را تحمل کنیم. الان تعادل قوا حرف اول را میزند باید به رجوی ودستگاه دروغ پردازش هجوم برد ونابودش کرد. انشاء الله شرایطی پیش بیاد ومهیا بشه که بتونید برین لیبرتی وازنزدیک وارد این کارزاربشین تا بچه هاتون نجات پیدا کنند."
درادامه جلسه که دوونیم ساعت بطول انجامید آقا رضا با حوصله تمام به سوالات خانواده ها پاسخ گفتند وحول راه کارهای نجات اسرای لیبرتی به تبادل نظرپرداختند وبخاطرثبت درسینه تاریخ یک عکس یادگاری هم انداختند.