طی دو روز گذشته مریم قجرعضدانلو و زهره اخیانی (مسئول اول سازمان مجاهدین) بازی جدیدی را برای سرگرم کردن اعضای فرقه خویش در عراق آغاز نموده اند. در طی این بازی تشکیلاتی، این دو بانوی سرکوبگر پیام هایی را بین خود رد و بدل کرده اند که سرشار از قربان صدقه است. در پیام مریم قجر در روز ۲۶ مهرماه (سالگرد انتخاب خودش توسط مسعود رجوی به عنوان مسئول اول مجاهدین در سال ۱۳۶۸) خطاب به زهره اخیانی صادر شده، ضمن یادآوری قول و قرارهایی که با هم در زمان انتخاب زهره اخیانی گذاشته بودند، وی را مکلف نموده تا برای انتخاب شورای مرکزی مجاهدین متشکل از کلیه زنان بازمانده فرقه که خود به عمد نام “۱۰۰۰ همردیف” بر آن گذاشته است، گام بردارد (در همینجا یادآوری کنم که عدد ۱۰۰۰ برای رجوی یک الگو شده تا هر از مدتی آنرا برای مهم جلوه دادن آنچه مطرح می کند بیان نماید که از جمله می توان به واژه های: “هزار فروغ، هزار شین=شورای رهبری، هزار اشرف و اخیراً هزار همردیف” اشاره نمود).
متقابلاً زهره اخیانی نیز یک روز بعد به تاریخ ۲۷ مهرماه با انتقاد از خود بخاطر کوتاهی در این امر مهم!، به خواسته مریم قجر لبیک گفته و با یک نمایش فروتنانه، استارت اولیه این اقدام را زده و با معرفی صوری مژگان پارسایی به عنوان رئیس و زهرا مریخی به عنوان نایب رئیس این شورا، از اعضای مجاهدین و مریم رجوی درخواست نموده تا آنان را برای پذیرش این مسئولیت ترغیب نمایند!.
البته از اینگونه تعارفات برای اولین بار نیست که در فرقه رجوی انجام می گیرد و بخشی از سناریویی است که طی آن افراد منتصب شده توسط مسعود و مریم، به دیگر نیروها تلقین و تحمیل می شوند و از آن پس همگان موظف هستند تا به دفاع از نفرات منتصب شده رهبری شعار داده و آنان را مورد تمجید و تحسین قرار دهند و در نهایت آنان را در یک نمایش بشدت مضحک انتخاب کنند و یک حرکت دمکراتیک! را از دید مسعود رجوی به انجام و سرانجام برسانند.
در گوشه هایی از پیام مریم آمده است:
(((منظور من از این یادداشت، یادآوری گذشتهها نیست چون همه شما بهخوبی و با جزئیات بحثها، خودتان شاهد بودهاید و احتیاج به یادآوری ندارد. در قدمهای بعد و در جریان پیشرفت و تعمیق انقلاب ایدئولوژیک درونی، زن انقلابی ذیصلاح مجاهد خلق، هژمونی را در بزرگترین سازمان رزمنده تاریخ مبارزاتی ایران بهعهده گرفت که تا امروز ادامه دارد و تاریخ درباره قهرمانیها و حماسههای آنان قضاوت خواهد کرد…
همه شما خواهران و برادرانم بحث ”هزار همردیف“ را در خرداد ۱۳۷۶ که من خواستار آن بودم بیاد دارید. همچنین بیاد دارید که پس از حمله ۱۹ فروردین به اشرف، به داستان هزار زن قهرمان در اشرف اشاره کردم و به آزمایشهای شگفتی که آنها در یک دهه از سرگذراندند….
این موضوع، نتایج خاص خود را دارد که به نظر من تمامی ساختار مجاهدین و ارتش آزادی را در مینوردد. بحث و نتیجهگیری درباره پایداری و عظمت و شکوه و حماسه نبرد آنها در کارزار کبیر فروغ اشرف را هم میگذارم برای بعد و در اینجا فقط این مژدگانی را به مردم ایران و بهویژه زنان میدهم که این هزار زن قهرمان با یک دهه پایداری، نمونه بیهمتایی در تاریخ مبارزه زنان برای آزادی آفریدند و تاریخ زن ایرانی را ورق زدند. در مورد جایگاه آنها بعداً صحبت خواهم کرد…
در قدم بعد در زمان انتخاب خودت بهعنوان مسئول اول در شهریور ۱۳۹۰، قول دادید که تا دوره ۲ ساله بعدی یعنی تا شهریور ۱۳۹۲ شورای مرکزی مرکب از هزار زن قهرمان را که تداعی کننده ”هزار اشرف“ است، یک به یک با رأی صلاحیت و به اتفاق آرا انتخاب و اعلام کنید. به نظر من، قبل از هر چیز، این نیاز ضروری و حیاتی پیشرفت جنبش انقلابی و سرنگونی در داخل ایران است.
این را هم بهخوبی میدانم که در سال ۹۲ همگی درگیر موضوع قتلعام در اشرف و شهادت ۵۲ مجاهد خلق و در رأس همه آنها زهره و گیتی بودید. امسال هم عراق دستخوش تحولات کیفی و اساسی است و بختک مالکی که مجاهدین پیشتاز افشا و مبارزه و پرداخت قیمت در برابر دستنشانده ولیفقیه ارتجاع بودند، کنار زده و سرنگون شده است.
حالا امروز من میخواهم دوباره قولی را که در سال ۹۰ با انتخاب مسئول اول جدید درباره برپا کردن شورای مرکزی، همان هزار زن قهرمان به موازات هزار اشرف را داده بودید از یاد نبرید و شروع به اجرا و انجام آن بکنید. کارتان البته باید دقیق و عمیق باشد و شتابی در کار نیست. دلم میخواست این کار را میتوانستید در آغاز پنجاهمین سال تأسیس سازمان انجام بدهید اما تا پنجاهمین سالگرد در شهریور ۹۴ هم، دیر نیست…)))
و در ادامه به بخشی از پیام زهره اخیانی اشاره می کنم:
(((پیامتان درباره برپایی شورای مرکزی با ”هزار زن قهرمان“ در راستای ”هزار اشرف“ را که از ۳سال و نیم پیش یعنی از فردای ۱۹فروردین درباره آن پیوسته تأکید کردهاید، بهگوش جان شنیدم. خودتان به تعهدات انجام نشده در این باره، سرفصل دو ساله در شهریور ۹۲ و آنچه که در ۹۲ و ۹۳ در اشرف و لیبرتی و عراق در نبرد نابرابر با ارتجاع و استعمار گذشت، اشاره کردهاید و نیازی نمیبینم که بیشتر در این باره عذر تقصیر بخواهم…
در هر حال از همین امروز و از همین لحظه میتوانید بر روی تشکیلات نوین مجاهدین، اعم از خواهران و برادرانمان، با بر پایی شورای مرکزی مرکب از هزار زن ذیصلاح انقلابی مجاهد خلق که آن روی سکة هزار اشرف است، حساب کنید و ما در رزمگاه لیبرتی، بهرغم همه محدودیتها که میدانید، حداکثر تلاش خود را، با همان ”رأی صلاحیت و بهاتفاق آرا“ بهعمل میآوریم.
برای سهولت و سرعت در کار و رسیدن به زمانبندی که در پیامتان گفته بودید، یعنی حداکثر تا پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان، من، مژگان و زهرا را بهعنوان رئیس و نایب رئیس شورای مرکزی معرفی میکنم. به طور مشخص پیشنهاد من به خواهران و برادرانم و خود شما که تقاضا دارم این دو را قانع کنید، این است که:
مژگان (خواهر مجاهد مژگان پارسایی جانشین رهبری مقاومت در اشرف و لیبرتی) علاوه بر همه مسئولیتهایش، از همین امروز ریاست شورای مرکزی مجاهدین را بپذیرد.
زهرا (خواهر مجاهد زهرا مریخی هماهنگکننده دفاتر رئیس جمهور برگزیده مقاومت) هم علاوه بر همه کارهایش، نایب رئیس شورای مرکزی باشد و در این رابطه مسئولیت بپذیرد.)))
این بازی جدید در حالی است که اوضاع عراق روز به روز وخیم تر شده و تروریست های تکفیری داعش و حزب بعث با کمک اربابان عربی-غربی و عثمانی خود هر از گاهی به نزدیکی بغداد رسیده و بعد از مقاومت نیروهای عراقی عقب نشینی می کنند و هم اکنون نیز چندان فاصله ای با بغداد و لیبرتی ندارند. مریم رجوی که طی ماه های اخیر حمایت مفتضحی از تروریست های تکفیری داشت و آنان را قاطعانه عشایر انقلابی می نامید و طی این مدت نیز هرگز یک جمله علیه آنان بر زبان نیاورده و بعکس تا جای ممکن علیه گروه های مقاوم تشکیل شده علیه داعش به تبلیغ پرداخته، در این بحبوحه که چشم انداز چندان مناسبی دیده نمی شود، برای سرگرم کردن نیروها و منحرف کردن اذهان آنان از شرایط سیاسی-اجتماعی عراق، بار دیگر دست به دامان بند جدیدی از انقلاب درونی خود شده و با این کار می خواهد برای چندین ماه دیگر افراد روحیه باخته و متناقض خویش را بازی دهد تا شاید فرج دیگری حاصل شود.
همانطور که در پیام مریم قجر می توان دید، نگاه اصلی در این انتخاب بسوی زنان دربند ساکن لیبرتی است و هدف نهایی انتخاب آنان به عنوان شورای مرکزی می باشد. علت این امر نیز چیزی جز دلداری دادن به زنان اسیر و جلوگیری از جدا شدن این افراد نیست. برای مسعود و مریم رجوی مرز سرخ، جدا شدن زنان از تشکل فرقه ای مجاهدین است و پیش از این نیز برخی از اعضای سابق شورای رهبری افشا کرده بودند که مهوش سپهری که سال ها ریاست شورای رهبری مجاهدین را برعهده داشت، به صراحت اخطار داده بوده که هر زن شورای رهبری که بخواهد جدا شود را کنار باغچه سر خواهد برید… بدین ترتیب می توان حدس زد که جدایی هر زن مجاهد از این فرقه تا چه حد به تشکل مافیایی فرقه رجوی ضربه وارد کرده و آبرو و حیثیت او را در معرض شدیدترین آسیب ها قرار می دهد. اقدام برای انتخاب شورای مرکزی که همه زنان مجاهد را شامل می شود، گامی در راستای روحیه دادن و جلوگیری از ریزش زنان مجاهد و بالتبع آن سرگرم کردن مردان مجاهد به نشست های دوباره انقلاب ایدئولوژیکی در لیبرتی می باشد.
این پیغام و پسغام ها در حالی است که همین امروز آقای حیدر العبادی در رأس هیئتی بلندپایه به ایران سفر کرده تا با مقامات ایرانی در رابطه با مسائل امنیتی و نحوه ی مقابله با تروریست های تکفیری و دیگر مسائل مهم منطقه ای گفتگو کنند، و هنوز مدت زیادی از شعر و شعارهای پیروزمندانه چند ماه قبل رجوی ها که مدعی بودند بخاطر مقاومت و افشاگری فرقه شان دولت مالکی کنار رفته و ساقط شده است نمی گذرد. چندی پس از آن بود که مریم رجوی نابخردانه و از موضع بالا برای آقای حیدرالعبادی شاخ و شانه می کشید و برای دولت جدید عراق خط و نشان تعیین می کرد و رجزخوانی می کرد که این دولت تسلیم خواسته های فرقه شود… امروز دیگر از آن خط و نشان ها خبری نیست و روابط ایران و عراق مجدداً در حال تثبیت شدن و تنگ تر شدن است و نیروهای مورد حمایت فرقه رجوی نیز شکست های پی در پی خورده و نیروهای جدیدی در عراق شکل گرفته که همگی توانسته اند در نقاط مختلف کنترل شهرها را به دست بگیرند و تروریست های تکفیری را عقب بزنند. این اوضاع که به هیچوجه مطابق با میل رجوی ها پیش نرفته، موج اعتراضات را در درون مناسبات شکل داده و ریزش هایی را نیز در پی داشته است. این اعتراضات و ریزش ها به نظر می رسد که اینبار عمدتاً از سوی زنان دربند فرقه بوده باشد که مریم را سراسیمه به فکر انتخابات انداخته است وگرنه کسی نیست که نداند انجام انتخابات نه برعهده زهره اخیانی و امثال او، که دقیقاً به خواست و دستور رهبری فرقه انجام گرفته و برگزار می شود. لذا این بازی انتخاباتی در این بحبوحه چیزی نیست جز یک خطر درونی که مریم و مسعود را بشدت تهدید می کند.
در هرحال، مریم رجوی باید بداند که این بازی جدید نیز درمانی بر درد لاعلاج فروپاشی فرقه نخواهد بود. اوضاع منطقه علارغم تلاش های فرقه برای آشوب در سوریه و عراق، به نفع مجاهدین نخواهد بود و مقاومت گسترده مردم این دو کشور جلوی زیاده خواهی های غرب و عربستان و بازماندگان عثمانی را خواهد گرفت و آنچه می ماند روسیاهی برای بانوی جنگ افروزی است که به جای سرسپاری به ملت ایران، همه روزه دست به دامان صهیونیست ها و دول مرتجع منطقه شده و به طرز بی شرمانه ای از گروه های تروریستی حمایت می کند. نگاهی گذرا به موضعگیری های مریم رجوی طی ۲-۳ سال گذشته نشان می دهد که از اساس تمام حملات وی به سوی گروه های شیعی خاورمیانه بوده که به دفاع از کشور و حقوق قانونی خود مشغول هستند (از حزب الله لبنان گرفته تا اصائب اهل حق و ۹ بدر در عراق، و از انصارالله یمن گرفته تا گروه های مقاوم فلسطینی)، اما در عوض در هرکجا گروهی تروریستی یافت شده باشد در حمایت کامل فرقه قرار گرفته و برای آنان تبلیغات وسیع صورت گرفته است (در این زمینه می توان به تروریست های مختلف در سوریه و عراق و همچنین به ترویست های جیش العدل و جیش النصر اشاره نمود که تحت حمایت عربستان قرار دارند).
هواداران این فرقه باید بدانند که مریم رجوی و دیگر سران فرقه مجاهدین، تا همه افراد ساکن لیبرتی را به کشتن ندهند دست بردار نیستند چرا که حیات هرکدام از این افراد در آینده به زیان رجوی ها خواهد بود. دیر یا زود بقیه افراد نیز مبدل به منتقد و افشا کننده مناسبات مافیایی رجوی خواهند شد و این همان چیزی است که مریم از آن در هراس است. لذا بهتر است هرچه زودتر به خود آمده و گرداگرد این فرقه را خالی کنند و اجازه ندهند حضورشان زمینه را برای کشتار بقیه بازماندگان در عراق فراهم سازد.