چرا این ضوابط استعفا بعد از سی و اندی سال امروز در آیین نامۀ شورا گنجانده می شود؟ آیا این به معنی اعتراف علنی رجوی به سرکوب و اجبار و عدم حق استعفا و خروج از تشکیلاتش نیست؟
چرا مهوش سپهری و فاطمه رضایی (از خانوادۀ رضایی ها و معروفترین چهرۀ زن مجاهدین در ایران) از اعضای قدیمی شورا و نیز حمید رضا طاهر زاده و مرجان از هنرمندان عضو شورا در این اجلاس حضور نداشتند؟
به دنبال اعلام استعفای آقای شاپور باستان سیر از عضویت “شورا” ی دست ساز رجوی و صحبت از استعفای دو نفر دیگر که هنوز اعلام نشده است دبیر خانۀ این به اصطلاح شورا که در حقیقت همان بیت ولایت یا رهبری عقیدتی رجوی است اطلاعیه ای به تاریخ ۱۵مهر ۹۳ صادر کرده که در آن خبر از یک اجلاس میاندوره ای یعنی اجلاس فوری و فوق العاده این “شورا” داده است و همزمان فیلمی نیز از این اجلاس در سایتهای فرقه گذاشته شده است که مخلوطی از برخی صحنه های تبلیغاتی و در عین حال قابل دقت و توجه می باشد.
قبل از اینکه وارد بحث در مورد مطالب این اطلاعیۀ شورای رجوی ساخته بشوم ابتدا با دیدن فیلم این اجلاس فوق العادۀ شورا که با عجله و فوریت به علت استعفاهای پیاپی و پیامدهای افشاگریهای مستعفیان و جداشدگان از شورای مذکور و خود فرقۀ رجوی برگزار شده است متوجه برخی نکات مهمی شدم که به شکل سؤالاتی عمومی مطرح می کنم:
– چرا محمد اقبال از اعضای اولیه و قدیمی شورا را که از کمپ لیبرتی در بغداد به پاریس آورده اند در جلسۀ شورا شرکت نداده اند؟ آیا می خواسته اند دیگر اعضای شورا مخصوصا آنها که عضوی از خانواده شان در لیبرتی است و دیگر خانواده ها مسأله دار نشوند که پس چرا می گویید «زندان لیبرتی»؟!! وقتی فردی مثل محمد اقبال را هم می توان از لیبرتی به فرانسه آورد پس می توان بقیه را هم از خطر کشته شدن در نتیجۀ ماندن در دوزخ عراق نجات داد و به اروپا آورد؟
– چرا حسن نایب آقا از مسئولین تشکیلات فرقه در آلبانی را برای شرکت در این اجلاس فوق العاده فرانخوانده اند؟ آیا این به معنی حساسیت و شکنندگی وضعیت تشکیلات فرقه در آلبانی و ضرورت کنترل دائمی جداشدگان از آن که بیش از نیمی از منتقل شده ها از لیبرتی به آلبانی می باشند نیست؟
– چرا مهوش سپهری و فاطمه رضایی (از خانوادۀ رضایی ها و معروفترین چهرۀ زن مجاهدین در ایران) از اعضای قدیمی شورا و نیز حمید رضا طاهر زاده و مرجان از هنرمندان عضو شورا در این جلسه حضور نداشتند؟ مگر آنها در پارس و در دسترس نبوده اند؟ چطور از آمریکا و دیگر کشورها اعضا را آورده اند ولی این اعضا در پاریس و برخی نیز در همان اور دم دستشان بوده اند ولی در اجلاس شرکت نکرده اند یا آورده نشده اند؟ آیا آن دو نفر دیگر که در خبر استعفای علنی آقای شاپور باستان سیر گفته شده که استعفا داده اند ولی هنوز اعلام نمی کنند در میان این افراد نیستند؟
– چرا در آرم شورا و نیز بالای سر مریم رجوی در این اجلاس همچنان آیۀ قرآنی «وشاورهم فی الأمر» علیرغم ادعاهای فرقۀ رجوی از قدیم مبنی بر لائیک بودن شورا و دولت آینده اش به عنوان تنها آلترناتیو و حضور بسیاری شخصیتهای غیر مسلمان در شورا و ادعای جدایی دین از دولت در حاکمیت آیندۀ این شورا نقش بسته است؟ گیرم که این آیه در مجلس مشروطیت بوده ولی ادعاهای فرقه و ویترینش به نام شورا تحت شعارهای دروغین ایران و ایرانیت کجا و این آیه کجا؟
– چرا حتی در اجلاس «شورا» ی دست ساز رجوی هم با همۀ ادعای لائیسیته و وجود شخصیتهای غیر مذهبی و غیر مسلمان باز هم مانند همۀ مقرها و مراسم و نشستهای فرقه در عراق جداسازی زن و مرد در نشستن وجود دارد و حتی شخصیتهای زن و شوهر اجازۀ نشستن پیش همدیگر را نداشته اند و تنها فرق مختصری که هست پراکنده کردن گروه گروه زنان آن هم با فاصله از مردان در چند جای سالن می باشد؟ آیا اینگونه چیدن سالن برای این نیست که هم تابوی فرقه ای رجوی که در دیگر نشستهای خاص آن در عراق و خارجه مبنی بر جداسازی کامل حاکم است رعایت شده باشد و هم جدا سازی به صورت کامل در اجلاس و در عکسها و فیلمها به چشم نیاید تا «شوراییهای بورژوا زده و لغز خوان و مفت خور» به تعبیر رجوی بیش از پیش مسأله دار نشوند؟ آیا این پارلمان در تبعید ایران به عنوان آلترناتیو انقلابی و پیشرو می باشد در حالیکه در هیچ پارلمانی و حتی پارلمان رژیم اینگونه جداسازی زن و مرد وجود ندارد؟
– چرا دلیل برگزاری اجلاس میان دوره ای یعنی فوق العاده که در موارد استثنایی و اقتضای ضرورت برگزار می شود گفته نشده است؟ و اینکه چرا مشخصا این موقع برگزار می شود؟
– چرا بر خلاف همۀ احزاب و پارلمانها که بدون حضور دو سوم اعضا جلسه ای تشکیل نمی دهند جلسۀ شورای دست ساز رجوی با همۀ ادعاهایش به عنوان «پارلمان در تبعید» تنها با کمتر از یک دهم تعداد کل اعضای ادعائیش که اکثریت مطلقش اعضا و مسئولین خود فرقه و اغلب هم در عراق می باشند تشکیل جلسه می دهد؟ و سالن هم به شکلی چیده شده که فقط همین تعداد باشند و حتی یک صندلی هم خالی نباشد که مبادا در عکس و فیلم بیفتد و غیبتها برجسته شده و به چشم بیایند؟!!
– و مهمترین چرا و سؤال اینکه چرا هیچگونه حتی اشاره ای در این اجلاس به سرنوشت رئیس شورا یعنی مسعود رجوی که طبق آیین نامه و ضوابط و مصوبات داخلی شورا باید ریاست جلسات آن را بر عهده بگیرد نمی شود؟ و هرگز اعلام نشده که از کی و بر اساس کدام ضابطه یا بند آیین نامه و یا اعلام جانشینی و نمایندگی دادن از سوی مسعود رجوی به عنوان رئیس شورا مریم رجوی ریاست جلسات آن را برعهده می گیرد؟ آیا این شکلی بودن و بی پایه و اساس بودن این نمایش و همۀ ادعاهای دست اندرکاران این نیرنگ و فریبکاری را نمی رساند و دلیلی بر این نیست که خود رهبری فرقه نیز به بی بتگی و جدی نبودن و بی پایگی کل دستگاه و اینگونه نمایشهایش که هدفی جز نگهداری اندک نیروها در خارجه و عراق ندارد به خوبی واقف است؟
– چرا مریم رجوی در این اجلاس و همۀ سخنرانیهایش موقع مطرح کردن شعار «شکست بزرگ و تمام عیار رژیم در همۀ عرصه ها و به بن رسیدن و قرار گرفتنش در آستانۀ فروپاشی و سرنگونی»!! که ظاهرا باید موضوعی جدی باشد و نه طنز، مستمرا خنده اش می گیرد و رو به چپ و راست می خندد؟!! آیا این نشان نمی دهد که حضرت ایشان خودش به حرفهای خودش یا کسانیکه آنها را نوشته و جلویش گذاشته اند تا بخواند ایمان و اعتقاد ندارد و می داند که یک جوک و طنزی بیش نیست آن هم طنزی صدها بار و همه روزه و همه ساله و در هر مناسبتی تکرار و تکرار شده؟!
– چرا وقتی صحبت از علت آزاد کردن مریم رجوی و نوچه هایش از زندان توسط دولت فرانسه می رود در این فیلم صحنه هایی از خودسوزی بعضی افرادشان در خیابانهای پاریس نشان داده می شود؟ آیا این خود اعترافی به درست بودن اتهامات دادگستری فرانسه علیه مریم رجوی است که یکی از آنها نیز وادار کردن افراد به خود سوزی آن هم جلوی چشم شهروندان فرانسوی نیست؟
– و چرا… و چرا….؟ هایی دیگر…
اما در مورد سخنان مریم رجوی و متن اطلاعیه باید گفت:
۱- در سطر اول اطلاعیه بدون اشاره به علت برگزاری اجلاس میاندوره ای می نویسد: “با حضور رئیس جمهور برگزیدۀ شورا” در حالیکه پیش از این همیشه می گفتند: “رئیس جمهور برگزیدۀ مقاومت” و این یعنی که آش دست پخت خان یا امام غایب (مسعود رجوی) آن قدر شور شده که هم خودش و هم علیا حضرتش به خوبی فهمیده اند که دیگر مثل گذشته نمی توان مقاومت مقاومت مقاومت گفت و آن را از عراق و خارجه به داخل گسترش داد که بله ایشان «رئیس جمهور کل مقاومت» تشریف دارند تا به داخل وصل شود و «مریم مهر تابان می بریمش به تهران» و… لذا اکنون دیگر به برگزیدۀ شورا بودن اکتفا کرده اند.
۲- علیا حضرت رئیس جمهور شورا!! بستن پروندۀ پولشویی و تروریستی شان توسط دولت فرانسه را به دروغ «کامل» توصیف کرده و اینقدر ابراز خوشحالی می کند که نگو!! در حالیکه هیچگونه سندی از حکم دادگاه به زبان فرانسه را نه فرقه اش در رسانه هایش نشان داده و نه خودش در حین سخنرانیش نشان می دهد، چرا؟ برای اینکه خود علیا مخدره را تبرئه نکرده اند و این امر تبرئۀ چند نفر دیگر آن قدر از لحاظ حقوقی و خبری بی اهمیت است که هیچ رسانۀ فرانسوی آن را منعکس نکردند بلکه مهمترین مطبوعات فرانسه تنها گلدزدی و گلدان ربایی درباریان حضرت بانو رئیس جمهور!! از قبرستان محل اقامتش را به تفصیل منتشر کردند.
۳- مریم رجوی در سخنرانیش این به اصطلاح بستن کامل پرونده را «یک پیروزی تاریخی برای ملت ایران در مصاف با ارتجاع و استعمار»!! توصیف می کند. واقعا فکر کنم حتی مرغهای پختۀ سر سفرۀ رنگین این علیا حضرت رجوی و درباریانش در اور سور واز فرانسه هم از این حرف او به خنده می افتند!! آخر حتی اگر این موضوع آن گونه که رهبران فرقۀ رجوی در فرانسه ادعا میکنند واقعیت داشته باشد هم باید به حضرت ایشان که شوهرش با تأیید خود او لقبهای مضحک «مهر تابان ملت ایران» و «سیمرغ رهایی» و «کوثر» و«جوهر بهار»!!!! و صدها لقب دیگر به او داده است گفت: «از این حرفهایت چنین بر می آید که لقبهای کشکی تقدیمی شوهرت را باور کرده ای و هوا برت داشته که دستگیری و آزادی خودت را به تاریخ ایران و به مردم ایران می چسبانی و زد و بندهای خودت و شوهرت با استعمار و جهانخواران را که روزی ادعای مصاف با آنها را داشتید مصاف مردم ایران با استعمار می خوانی!! زد و بندی که خود جنابعالی در همین سخنرانیت با تعبیر «تلاش بسیار دشوار و پیچیده» آشکارا به آن اعتراف و اذعان می کنی!! بنازم به این منطق و زبان و بلغور کردن نوشته های هم خانه هایت قاسم آقا و فرید خان که می گذاری جلوت پشت تریبون راحت می خوانی و حد اقل انسجام فکری را هم ندارد بطوریکه حتما کودک را هم وا می دارد بپرسد آخر یعنی چه معامله تان با استعمار را مصاف مردم ایران با ارتجاع و استعمار می نامید؟؟!». اینجا باید یادآور بشوم که سخنرانیهای مریم رجوی تماما از قبل توسط محمد علی انصاری (قاسم) و محمد علی توحیدی (فرید) و عباس داوری (رحمان) نوشته می شود. من خودم در اشرف که بودم در تجمعات سالهای قبلشان در اور سور اواز و یا سالنهای پاریس برای عربها و مسلمانان پولی!! در ماه رمضان یک ماه قبل از برگزاری گردهمایی هم سخنرانی مریم رجوی و هم سخنرانیهای سخنرانان عرب را رحمان (عباس داوری) در همان اشرف به فارسی می نوشت و می داد به من و من نیز آنها را به عربی ترجمه می کردم که سخنرانی مریم رجوی را همراه با فارسی آن که بایستی از روی آن می خواند و ترجمۀ عربی سخنرانان عرب را به پاریس می فرستادند تا موقع خواندن متن سخنرانی توسط مریم رجوی ترجمۀ عربی آن هم پخش شود و عربها نیز متنهای سخنرانی داده شده به آنها را که من ترجمه کرده بودم می خواندند!!.
می گویند یکی می خواسته داستان یوسف و برادرانش را تعریف کند می گفته: «دختران ایوب را در بصره خواهرشان برد بالای مناره و آنجا کفتارها او را خوردند»!! به او گفتند: «حضرت آقا!… دختران نبودند بلکه یک پسر بود ایوب نبود یعقوب بود بصره نبود کنعان بود خواهرش نبود بلکه برادرانش بودند بالای مناره نبود ته چاه بود کفتارها نبودند بلکه صحبت یک گرگ بود که گرگ هم اصلا او را نخورده بود»!! حالا به این خانم صد القابه هم باید گفت: «حضرت خانم! پیروزی نبوده بلکه مرحله ای از یک شکست و رسوایی تان بود تاریخی نبوده بلکه فقط به شخص خود جنابعالی مربوط بوده و ملت ایران هم اصلا حتی خبر اولش در ۱۱ سال قبل مبنی بر «سربریدن تنها جایگزین دموکراتیک»!! را نشنیدند تا چه رسد به این موضوع کنونی که شما به آن بال و پر داده اید چون اصلا مسأله شان شماها نبوده و نیستید در مصاف نبوده بلکه زد و بند خود شماها بوده آن هم نه با ارتجاع و استعمار (که امروزه نزدیک یک قرن است که در جهان به پایان رسیده) بلکه با امپریالیستها یا به فارسی و به اصطلاح سابق خودتان با جهانخواران»!!.
۴- در این اطلاعیۀ سازمان آمده است که: «خانم رجوی همچنین در ابتدا، خاطرۀ مجاهد خلق تقی عباسیان را، که در اثر محاصره ضد انسانی در زندان لیبرتی جان باخت، گرامی داشت». باید به این خانم گفت: مجاهد خلق تقی عباسیان و دیگر مجاهدان را اگر جهادی هنوز در کار است که نیست وقتی در کشوری که می گویی تحت سلطۀ دشمن خونی مان است نگه می داری و مدعی جهاد هم همانجا با آن دشمن که دم درتان نگهبانی می دهد هستی چگونه توقع داری آن دشمن که می گویی با او می جنگیم آنجا را زندانتان نسازد و محاصره تان نکند پس یا جهادی در کار نیست که نیست و یا دشمن دشمن نیست که از اینکه شما را زندانی و محاصره کرده است شکایت و توقع دست گل هم ازش داری!!!
۵- اطلاعیۀ فرقۀ رجوی می گوید: «احکام صادر شده ازسوی دادگستری فرانسه درباره بطلان برچسب تروریستی و بطلان انواع اتهامات و شیطان سازیهای دیگر توسط گواهان و مزدوران به خدمت گرفته شده از سوی اطلاعات رژیم ولایت فقیه، که به دستگیری رئیس جمهور برگزیده شورا و شماری از مسئولان کمیسیونها و اعضای شورا و مجاهدین منجر شده بود، نه فقط حقانیت و پاکدامنی، بلکه ظرفیت و توانمندی جنبش رهاییبخش مقاومت را به اثبات رساند». بازهم به سیاق مثل یا داستان طنز مثل گونه ای که در بالا آوردم باید گفت: اولا کدام احکام صادر شده؟!! شما که علیه مخالفان و ما جدا شدگان هر سندی یا نامه ای و لو جعلی را در سایتهایتان منتشر می کنید تا ادعاهایتان علیه آنها را مستند کرده و با سند و مدرک ثابت کنید اگر دادگستری فرانسه برای تک تک دستگیر شدگان حکم تبرئه صادر کرده اقلا متن فرانسۀ یکی از این احکام را در سایتهایتان منتشر کنید این که اگر وجود داشته باشد به نفع خودتان است!!
۶- در اطلاعیۀ شورای دست ساز رجوی آمده است: «رژیم و عوامل آن با سرمایه گذاری و هزینه های کلان در پوششهای گوناگون، هزاران صفحه در مورد منابع مالی، مناسبات و قتلهای مشکوک درون گروهی، نقض حقوق و تحت فشار قراردادن اعضا و پشتیبانان مجاهدین و شورا و حتی ارعاب شهروندان فرانسوی، افترا و یاوه سرهم بندی کرده بودند که اکنون تمامی آنها سوخته و برباد رفته است». به رجوی که با امضای دبیر خانۀ شورا این جمله را نوشته باید گفت: صح النوم سید مسعود!! یعنی صحت خواب آقا مسعود (خطاب اصطلاحی سران رژیم بعث عراق در زمان صدام حسین به رجوی) برای اینکه منابع مالی سازمان شما را قبل از همه و برای اولین بار فرستادۀ سازمان ملل به عراق به دنبال سقوط رژیم صدام حسین و اشغال عراق توسط آمریکا و کشف و انتشار اسناد به دست آمده از ارگانهای دولتی رژیم سابق از جمله سازمان اطلاعات عراق و خیلی قبل از حملۀ پلیس به مقر کنونی همسر شما در اور سور اوایز فرانسه در گزارش خود که آن زمان در روزنامۀ نیویورک تایمز منتشر شد افشا کرد که نوشت: طبق اسناد به دست آمده از ادارات دولتی عراق رژیم صدام حسین ملیونها بشکه نفت را به صورت کوپنهای قابل فروش در بازار نفت جهانی به سازمان مجاهدین خلق ایران (P.M.O.I) می داده است و بعد از او هم رئیس دادگاه عالی جنایی عراق که سران رژیم سابق را محاکمه می کرد در تلویزیون دولتی عراق اسناد و رسیدهای گرفتن کوپنهای نفتی از رژیم صدام حسین را با امضای او و رئیس اطلاعاتش فریق طاهر و امضای مسعود رجوی نشان داد که به دنبال آن رهبران فرقۀ رجوی اطلاعیه ای صادر کرده و بدون تکذیب اظهارات رئیس دادگاه عالی جنائی عراق او را مورد حمله و اعتراض قرار دادند که چرا قبل از تشکیل دادگاه اتهام متهم را در یک رسانۀ علنی اعلام کرده است!!! (آن گزارش فرستادۀ سازمان ملل در روزنامۀ نیویورک تایمز را که مطبوعات عراق در سال ۲۰۰۳ منتشرش کردند و نیز اظهارات رئیس دادگاه عالی جنائی عراق در تلویزیون این کشور را از عربی به فارسی و اطلاعیۀ سازمان علیه آن اظهارات را از فارسی به عربی خود اینجانب همانموقع به عنوان مترجم ارشد بخش روابط خارجی سازمان ترجمه کردم). مناسبات سرکوبگرانه و قتلهای مشکوک درون گروهی هم بارها توسط بسیاری از جدا شدگان در ۲۰ سال اخیر با اسناد و جزئیات کامل و مستند و بسیار قبل از حملۀ پلیس فرانسه به مقر مریم رجوی و تشکیل پروندۀتروریستی و پولشویی افشا شده بود. از آن گذشته مناسبات سرکوبگرانه و نقض حقوق و تحت فشار قراردادن اعضا و پشتیبانان مجاهدین و شورا نیز نه تنها بارها در دو دهۀ اخیر توسط جدا شدگان و منتقدین فرقه و شورایش افشا و منتشر شده بلکه در همین سال جاری رسما و علنا در گزارش نیمه سالانۀ نمایندۀ دبیر کل ملل متحد در عراق به شورای امنیت مربوط به حوادث سال ۲۰۱۳ در عراق وارد شد که دستگاه رجوی آن را به طور کامل مسکوت گذاشت و هیچ موضعی در قبال آن اتخاذ نکرد چرا که نمی توانست به سازمان ملل نیز انگ مزدوری وزارت اطلاعات!! بزند و طبعا همین سکوتش نیز علامت رضایت و اعتراف بود. باید گفت حضرت سید مسعود اگر اینها به قول تو «افترا و یاوه سرایی» و «اراجیف ساختۀ رژیم» هستند چرا آن موقع این را به دبیر کل ملل متحد و نماینده اش در عراق نگفتی؟!! مگر گزارش نمایندۀ دبیر کل متحد که بعدا به صورت گزارش شخص دبیر کل به شورای امنیت تسلیم شد با رأی دادگاه یک کشور «سوخته و برباد» می رود و «اراجیف» می شود؟!
خبر و متن گزارش نمایندۀ دبیر کل متحد در مورد مناسبات سرکوبگرانه و نقض حقوق بشر در تشکیلات فرقۀ رجوی را که در سال جاری صادر شد در لینگ زیر بخوانید:
http://mohamadkarami.wordpress.com/2014/01/25 /
7- اطلاعیۀ شورای رجوی می گوید: « این احکام از سوی حقوقدانان برجسته بین المللی یک ”انقلاب حقوقی وقضایی“ توصیف شد و برای مقاومت رهاییبخش همه ملتهای تحت ستم رویة قضایی و ارمغانهای ذیقیمتی به همراه آورد»!! بدون اینکه متن و سند اصلی حتی یکی از این احکام و اظهارات یا بیانیۀ مستقل یکی از این به اصطلاح «حقوقدانان برجستۀ بین المللی» و اطلاعیه یا اظهار نظر رسمی یکی از این جنبشهای مقاومت ملتهای تحت ستم جهان مبنی بر توصیفات و ارزیابیهای فوق را نشان بدهد یا نقل کند!.
۸- در این اطلاعیه آمده است: « شورای ملی مقاومت، نیل به این افتخارات بزرگ تاریخی را شایان تبریک به ملت بزرگ و سرفراز ایران می داند». خوب فرض کنیم که تبرئه شده اید آیا یک متهم بعد از تبرئه شدنش به اینکه متهم شده وبعد تبرئه شده افتخار می کند؟! و اصلا آیا این موضوع جای افتخار و تبریک آن هم به ملت ایران دارد؟ و آن هم نه یک افتخار بلکه افتخارات بزرگ تاریخی؟؟!!! آی ملت بزرگ ایران افتخار بر شما که به ما می گفتند تروریست هستید و پولشویی کرده اید و اخیرا هم دزدی کرده اید حالا آن هم بعد از ده سال می گویند همه اش کار مریم رجوی بوده و بقیه بی گناه هستند!!! افتخار و تبریک بر شما مردم ایران؟؟!! به این فقط می شود گفت هذیان گویی ها و پریشان سرایی های آخر عمر و سر پیری رهبری که آلزایمر گرفته و فروپاشی سازمان و شورایش را نظاره می کند.
۹- در اطلاعیه آمده است: «درسوریه نیز ائتلاف گسترده بین المللی علیه داعش و افراط گرایی تحت نام اسلام، موقعیت بشار اسد، حاکم خون آشام سوریه و متحد استراتژیک خامنه ای را به خطر انداخته و تخت و عمامه خلیفه ارتجاع در تهران را به لرزه در آورده است». ماشاء الله به این تحلیل که واقعا دست همۀ تحلیلگران شرق و غرب عالم را از پشت محکم بسته است زیرا هیچکدامشان تا کنون نگفته اند که حملات ائتلاف علیه داعش دولت بشار اسد را در خطر انداخته بلکه همه می گویند به نفع بشار اسد است زیرا قدرتمندترین نیروی فعال ضد اسد در سوریه همین داعش می باشد.
۱۰- اطلاعیۀ شورای فرقه گروه تروریستی داعش را « جرثومه های توحش و ترور» توصیف می کند در حالیکه هنوز چند ماه بیشتر نگذشته و همگان به یاد دارند که سایتهای فرقۀ رجوی مقالات متعدد در توصیف داعش به عنوان انقلابیون عراق و عشایر انقلابی و مردم عراق منتشر کردند.
۱۱- اما جان کلام اطلاعیۀ اخیر شورای رجوی و حرف اصلی آن که بقیۀ حرفها و کلا نشست اخیر شورا برای توجیه و طرح مقدمات برای تصویب و اجرای بوده پاراگرافهای زیر می باشد:
«اجلاس میاندوره یی به منظور تحکیم ”مبانی وحدت و انسجام شورا و پیشبرد اهداف آن“ که در آئین نامه داخلی مورد تاکید قرارگرفته است، درتکمیل اطلاعیه ۱۷ خرداد ۹۲ و بیانیه تفصیلی ۷ تیر ۹۲ به خاطر حداکثر شفافیت در مناسبات درونی خود و تمایز استعفای طبیعی و شرافتمندانه از چنگ انداختن رژیم ولایت فقیه بر متشکل ترین مقاومت تاریخی سازمان یافته ایران و تنها جایگزین دموکراتیک، یک ماده افزوده به آیین نامة داخلی شورا به شرح زیر تصویب کرد:
مادة افزوده به آئین نامه داخلی شورا دربارة استعفا
«ترتیبات اجرایی استعفا از عضویت در شورا، به شرح زیر است:
الف-اگر علت استعفا شخصی است، طبق مادة ۷ آئین نامه با دبیر ارشد حل و فصل می شود.
ب-اگر استعفا انگیزه و داعیه سیاسی دارد، عضو مستعفی در اجلاس شورا شرکت و دلایل خود را توضیح میدهد.گفتگوها ثبت و جهت اطلاع عموم منتشر می شود. فرد ذیربط همچنین می تواند طبق ماده ۷ آیین نامه داخلی متقاضی جلسات محدود شود.
ج-همزمان عضو مستعفی مسئولیتها و وظایفی را که به عهده داشت به دبیرخانة شورا تحویل میدهد و طبق مادة ۱۰ اساسنامه تسویه حساب مالی می کند».
خوب هر کس می تواند بپرسد آقایان و دقیقتر حضرت رهبر معظم عقیدتی و انقلاب ایدئولوژیک چرا بعد از سی سال حالا به یاد تحکیم ”مبانی وحدت و انسجام شورا و پیشبرد اهداف آن“ افتادید؟ آیا عبارت «تمایز استعفای طبیعی و شرافتمندانه از چنگ انداختن رژیم ولایت فقیه بر متشکل ترین مقاومت تاریخی سازمان یافته ایران و تنها جایگزین دموکراتیک»!! به این معنی نیست که یا استعفا را اعلام نکن و یا به تو خواهیم گفت مزدور رژیم ولایت فقیه زیرا ما تنها جایگزین دموکراتیک هستیم!! یعنی دمار از روزگار هر کسی در می آورم که برود و بگوید بنده دموکرات نیستم!!!
اما ترتیبات اجرایی استعفا. خوب حضرات محترم شما این ترتیبات را چرا بعد از سی و اندی سال که از تشکیل شورا می گذرد حالا اعلام و تصویب می کنید؟ آیا این اعتراف رسمی و علنی به بسته بودن این تشکیلات فرقه ای و حتی ویترینهای پیرامونش نیست؟ و آیا به معنی حاکمیت سرکوب و خفقان و عدم حق خروج و استعفا چه در تشکیلات اصلی فرقه و چه در ویترینهایش نیست؟ از همینجا برای هر ایرانی معلوم می شود که بر ما جدا شدگان و همۀ افراد زندان فرقه ای رجوی در این سالیان چه گذشته است و چرا ما نمی توانستیم از آن دوزخ هفت حصار خورده (به اصطلاح بسیار دقیق دوست عزیزمان آقای اسماعیل یغمایی) بیرون بیاییم؟ وقتی در این سالیان به اعتراف خود سرکردۀ فرقه افراد شورای دست ساز ویترینی اش که افرادش مجاهد نیستند و اعضا و افراد تشکیلات سازمان رجوی نبوده اند حق استعفا نداشته اند ببینید در داخل خود تشکیلات اصلی فرقه که همه در مشت این رهبری بودند چه زور و اجباری در کار بوده است؟!!
اصلا اگر قرار باشد استعفا فقط درگوشی و محرمانه ولو به علت شخصی بیان شود دیگر چه استعفایی؟ این که می شود بازنشستگی نه استعفا. وانگهی چرا فرد حق ندارد استعفایش را ولو به علل شخصی اعلام کند؟ آیا این حق اولیۀ دموکراتیک هر شخص آزاد نیست؟ عجب «آلترناتیو دموکراتیکی»!!!
بنابراین تصویب یا به واژۀ بهتر و دقیق تر فتوای ممنوعیت هر گونه افشاگری و صحبت و انتقاد علیه رهبری عقیدتی و امام غایب عصر جدید!! در صورت استعفا، به خوبی ماهیت ضد دموکراتیک و ضد حقوق بشر فرقۀ رجوی بویژه رهبر عقیدتی و امام آن مسعود رجوی را که حرف به حرف این مواد و این اطلاعیه را شخص خودش نوشته است نشان می دهد.
بعد هم می گوید: «اگر استعفا انگیزه و داعیه سیاسی دارد، عضو مستعفی در اجلاس شورا شرکت و دلایل خود را توضیح میدهد. گفتگوها ثبت و جهت اطلاع عموم منتشر می شود» شما یک نمونه بیاورید که در گذشته چه در داخل فرقه و چه در داخل شورایش با کسانی که اینگونه استعفا داده اند یا بیرون رفته اند اینگونه برخورد و رفتار شده باشد و یک خط هم از حرفهای آنها را شما علنا و برای «اطلاع عموم»!! منتشر کرده باشید؟ و یا اصلا گذاشته باشید که او استعفا بدهد و او را مجبور و ناچار به بازگشت به داخل تشکیلات نکرده باشید مگر اینکه بعدا فرار کرده و یا به طریقی خودش بیرون رفته و رابطه اش را با تشکیلات قطع کرده است؟. آیا شما خبری و کوچکترین مطلبی از آنچه در نشستهای مسعود رجوی و عربده کشانش با عضو معترض و منتقد که بعدا بیرون رفت یعنی پرویز یعقوبی در سال ۶۲ برای «اطلاع عموم» منتشر کردید؟ یا نوار آن نشستها را فقط برای ما در داخل تشکیلات گذاشتید؟ آیا تا کنون خبری و مطلبی از دهها نشست که در آنها معترضین و منتقدین که برخی بیرون آمده اند کار ممنوعه یا جرم نابخشودنی یعنی جواب گفتن جلوی جمع را مرتکب شده اند منتشر شده است؟
و بند آخری اینکه: « همزمان عضو مستعفی مسئولیتها و وظایفی را که به عهده داشت به دبیرخانة شورا تحویل میدهد و طبق مادة ۱۰ اساسنامه تسویه حساب مالی می کند».
این هم چماق تهدید قطع هر گونه مستمری و جیره و مواجب عضو شورای فرقه و بلکه باز پس گرفتن تمام امکانات و پولهای داده شده به او درصورت استعفا. باید از امام و معصوم پانزدهم!! پرسید حضرت آقا که این شرط را برای مستعفی نوشته ای آیا این یک تهدید برای افراد نیست که اگر از تشکیلات بنده خارج بشوید باید همۀ آنچه را که تا حالا اعم از پول و امکانات مادی و مالی گرفته اید پس بدهید؟ از این هم روشن تر می شود مستعفیان آینده را تهدید به مصادرۀ تمام اموالش کرد؟ شما که می گفتید ما شرکت سهامی نیستیم بلکه یک سازمان ایدئولوژیک هستیم بفرمایید کدام شرکت تجارتی چنین شرطی را برای استعفای کارکنانش می گذارد؟
۱۲- و در پایان، اطلاعیۀ مذکور می گوید: «این ترتیبات، استعفای طبیعی و شرافتمندانه را از ندامت، خیانت، خودفروشی سیاسی و خنجر زدن از پشت که مصداق چنگ انداختن رژیم ولایت فقیه به تنها جایگزین دموکراتیک است، متمایز می کند».
از قدیم گفته اند که حرف آخر را باید اول زد. بالاخره رئیس غایب شورای کذایی ویترین فرقۀ رجوی یعنی پرده نشین غیبت کبرای جاودانه حرف اول و اصلی خود و هدف واقعی اش از برگزاری این اجلاس میان دوره ای را در پایان اطلاعیه اش به اصطلاح خودش بالا آورده و به روشن ترین زبان و صریحا گفته است که در صورتی که استعفا طبیعی و شرافتمندانه نباشد یعنی طبق مواد فوق فقط یواشکی و در گوشی برای رهبر معظم عقیدتی با تلفن یا نامۀ خصوصی و فوق محرمانه گفته نشود و یا مراحل پیچیدۀ جدول لگاریتم تشکیلاتی را که از انواع نشستهای دیگ و فحش و فحاشی یا فشارهای سنگین روحی و به اصطلاح فرقه ای خودشان از ریختن جمع به سرش عبور می کند پشت سر نگذارد آنوقت وای به حالش چرا که محکوم به اعدام است و دست رهبر معظم عقیدتی است که عفوش کند یانه زیرا چه کسی نمی داند که در این فرقه مجازات خائن و خودفروش و همصدایی با رژیم ولایت فقیه اعدام است؟ اینجانب که ۱۴ سال پیش در قرارگاه باقرزاده در حالیکه داخل تشکیلات بودم به جرم اعتراض به فحش وفحاشی های نشستهای شکنجه موسوم به دیگ با حضور مسعود و مریم رجوی در برابر هزاران نفر که به اجبار به نشست آورده شده بودند محاکمه و محکوم به اعدام شده و بعد مورد عفو قرار گرفتم!! تا چه رسد به کسی که از دستگاه و تشکیلات رجوی بیرون بیاید و آن حرفها را بزند.
و در آخر باز هم باید پرسید: چرا این ضوابط استعفا بعد از سی و اندی سال امروز در آیین نامۀ شورا گنجانده می شود؟ آیا این به معنی اعتراف علنی رجوی به سرکوب و اجبار و عدم حق استعفا و خروج از تشکیلاتش نیست؟