شاید تاکنون بارها اصطلاح جنگ زرگری را شنیده باشید. جنگ زرگری جنگی ساختگی میان دو تن برای فریفتن شخص سوم است. این جنگ در ایام قدیم از حیله های زرگرها برای فریفتن مشتری بود و دو طرف کذایی دعوا در دو سوی شکارشان قرار می گرفتنند تا وی را طعمه ی هدف حیله گرانه ی خود کنند.
در پیام کذایی مریم رجوی که در 26 مهرماه منتشر شد بار دیگر شاهد به راه افتادن مناسکی در مناسبات فرقه ی رجوی هستیم. وی که در آستانه ی سی مهر و سالگرد اعلام رسمی ریاست جمهوری اش درشورای به اصطلاح ملی مقاومت سعی دارد خودنمایی تازه ای کرده باشد، به زهره ی اخیانی مسئول اول سازمان در کمپ لیبرتی دستور می دهد که شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق مرکب از " هزار زن قهرمان " را تشکیل دهد.
پرسش این است که زهره ی اخیانی با چه ظرفیت نیروی انسانی قادر خواهد بود یک شورای مرکزی هزارنفره را گزینش کند و تشکیل دهد. بر اساس گزارش های گوناگون شمار زنان ساکن در لیبرتی و پیش از آن اشرف، به نهصد نفر می رسد. این رقم البته مربوط به سال های گذشته است یعنی پیش از آن که عده ی زیادی از زنان عضو سازمان و حتی شورای رهبری از کمپ اشرف یا لیبرتی فرار کنند. چنان چه می دانیم طی یه دهه ی گذشته ده ها زن از فرقه ی رجوی گریختند و بسیاری از ان ها هم اکنون برای افشای ماهیت کثیف فرقه فعالیت می کنند. صرف نظر از زنان جدا شده، در سال های اخیر چندین عضو زن سازمان هم فوت کردند یا در درگیری ها با نیروهای عراقی کشته شده اند.
بر فرض آن که شمار زنان اشرف همان هزار نفر مورد نظر مریم رجوی باشد، پرسش دیگری مطرح می شود. چگونه اعضای " شورای مرکزی هزار زنان قهرمان " بر اساس اظهارات مریم رجوی و زهره اخیانی " با رأی صلاحیت و به اتفاق آرا" قرار است گزینش شوند. ماهیت " رأی " دادن در این مورد چه معنایی دارد؟ آیا بحث گزینش بر اساس صلاحیت و اتفاق آراء برای انتخاب هزار نفر از میان هزارنفر به نظر مضحک نمی آید؟
بازهم فرض را بر آن می گیریم که انتخاباتی برگزار شود و این هزار نفر کذایی انتخاب شوند و این نهاد فرمایشی نوین در فرقه ی رجوی برپا شود و شورای مرکزی هزارنفره تشکیل شود، تفاوت این شورا با شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق چیست؟
به شهادت زنان جداشده از مجاهدین خلق " شورای رهبری" سازمان نیز تنها متشکل از زنان عضو فرقه است و همه زنان با گذراندن سلسله مراتب فرقه ای به مرور به عضویت این شورا در می آیند. چنانچه خانم بتول سلطانی از زنان جدا شده از فرقه ی رجوی و منتقدین و افشاگران سرسخت فعلی که خود روزگاری عضو شورای رهبری بوده و مورد سوءاستفاده ی جنسی شخص مسعود رجوی قرار گرفته است می گوید، در زمان گریختن وی از سازمان یعنی نزدیک به یک دهه پیش شمار زنان عضو شورای رهبری به ششصد تن می رسید! که حتما در سال های گذشته به این تعداد افزوده شده است.
ششصد عضو شورای رهبری برای سازمانی که تعداد کل اعضای آن به زحمت به چهارهزار نفر می رسد! اکنون شورای مرکزی هزار زن قهرمان که کارکردش همانند شورای رهبری نامشخص است و در سراسر نامه های مریم رجوی و زهره ی اخیانی کارکرد و چشم اندازی برای آن تعریف نمی شود و تنها بازی با واژه ها و ادبیات فحاشانه خصمانه ی همیشگی درباره ی جمهوری اسلامی مشاهده می شود.
ذهن نه چندان خلاق رجوی، در بحبوحه ی حوادث اسیدپاشی در ایران که از سوی عوامل نامشخص و با انگیزه های نامشخص صورت گرفته است، در پی ساختن کلاهی است از نمد آن چه خود " زن ستیزی رژیم " می خواند تا به اصطلاح خود را حامی حقوق زنان و با عناوین " جواهرات بی همتا و گنجینه فناناپذیر " و " تضمین پیروزی" نشان دهد.
این نمایش جدید فرقه ی رجوی که تنها کارکرد درونی دارد و برای سرگرم نگه داشتن زنان دربند در کمپ لیبرتی و تحقیر مردان دربند به کار می رود، از بیرون نه تنها توجهی را جلب نمی کند بلکه انزجار آور به نظر می رسد.
واقعیتی که امروز جهان درباره ی مناسبات درونی فرقه ی رجوی به ویژه درباره ی وضعیت زنان گرفتار در این فرقه می داند چیزی نیست جز نقض اساسی حقوق زنان. " هزار زن قهرمان " اگر همه به " رأی صلاحیت " عضو شورای مرکزی شوند و رجوی روزی هزاربار به آن ها درود فرستد، باز هم از کوچکترین حقوق یک زن عادی در یک جامعه ی عادی – و نه حتی دموکراتیک – محروم هستند. زنان عضو فرقه ی رجوی حق ازدواج ندارند، حق زندگی با فرزندانشان را ندارند، حق داشتن ساده ترین رابطه ی انسانی با جنس مخالف خود ندارند، پوشش و حجابشان اجباری است، ساعات کار و خواب و استراحت و.. اجباری است، روزانه مجبور به ارائه ی گزارش از اعمال و رفتار و حتی افکار خود به مافوقشان هستند، برای بریده شدن ازحداقل عواطف موجود در وجودشان مجبور به انجام عمل در آوردن رحم شدند و دست آخر به عنوان عضو شورای رهبری به عقد مسعود رجوی در آمده و مورد سوءاستفاده ی جنسی از سوی وی قرار می گیرند.
این است سرگذشت " هزار زن قهرمان " لیبرتی!
مزدا پارسی