سازمان مجاهدین خلق مجددا تشکیل ارگانی با نام “شورای مرکزی” را اعلام نموده و مسعود رجوی در یک حرکت نمایشی به مناسبت ۳۰ مهر، سالروز انتصاب مریم رجوی به سمت ریاست جمهوری مادام العمر ایران، این موضوع را تبریک گفته و جالب اینجاست که عنوان نموده که خودش هم از دیدن این اطلاعیه شوکه شده است. رجوی گفته که هرچه باشد مریم حتما همه جوانب را سنجیده و اظهار امیدواری نموده که این شورا چیز خوبی از آب در خواهد آمد.
اینکه در ظاهر مسعود رجوی خودش هم بعد از مشاهده اطلاعیه پی به این موضوع برده و حتی شوکه شده از آن ترفند های فرقه ایست که قطعا مقصود و منظوری در کار است. خودم و دیگران شاهد بوده ایم که مریم رجوی بارها و بارها اظهار داشته که بدون اجازه مسعود آب هم نمیخورد چه برسد به اینکه چنین تصمیم بزرگی را بدون اطلاع مسعود اعلام نماید. سؤالی که مطرح میشود اینست که چرا مسعود در این رابطه سعی داشته نقش خود را کمرنگ جلوه دهد.
اما موضوع اصلی اینست که بعد از افشاگری های مربوط به برنامه های رقص رهائی و فراموشخانه ای که رجوی با عنوان شورای رهبری که تماما زنان هستند تشکیل داده بود، سؤالات بسیاری حتی از جانب حامیان خارجی سازمان مطرح شد و سازمان برای پاسخگوئی به شدت تحت فشار قرار گرفت. رجوی و مسئولین فرقه اش تاکنون هیچ موضعی نسبت به تکذیب این افشاگری ها که روزبروز آثار آن ابعاد گسترده تری به خود میگیرد اتخاذ نکرده اند.
ادعاهای سازمان در خصوص آزادی و برابری زنان از یک سو و بهره کشی جنسی به شکلی که مطرح شده است از سوی دیگر مسعود رجوی را در بن بست مهلکی قرار داده که راه برون رفت از آنرا اعلام پایان مأموریت شورای رهبری (تماما زنان) و اعلام تشکیل شورای مرکزی (مرکب از زنان و مردان)، البته بدون دخالت مستقیم خودش، دانسته است. واقعیت این است که موضوع افشاگری های زنان شورای رهبری رجوی را به یک چالش جدی کشانده بود.
در درون فرقه رجوی هیچگونه انتخابات آزاد و حق انتقاد و حتی پرسیدن سؤال وجود ندارد و ارگان هائی مانند شورای رهبری یا شورای مرکزی تماما صوری هستند و تصمیمات تنها از جانب شخص مسعود رجوی اتخاذ میشود و حتی مریم خود بارها اذعان داشته که هنرش تنها این بوده که بیش از بقیه سرسپرده فرامین مسعود رجوی بوده است.
آنچه مسلم است اینست که با این ترفندها نمیتوان بن بست ها و چالش های پیش روی فرقه رجوی را چاره نمود و سازمان مجاهدین خلق باید به فکر راه حل های اساسی تری باشد. اگر بقای سازمان و ادامه کار آن مد نظر است باید دست به اقدامات بسیار ریشه ای تری زده شود که این کار از بررسی بنیادین عملکرد سازمان در سالهای بعد از انقلاب اسلامی و کنار رفتن شخص مسعود رجوی از رهبری سازمان، به صورت واقعی و نه کمرنگ کردن نمایشی نقش او، شروع میشود. همگان میدانند که این گونه رفرم ها قطعا دردی از دردهای بی درمان سازمان مجاهدین خلق را دوا نمیکند.