امروز بیست و چهارم آبان ماه ۹۳ دستگاه فرومایه و زبون مسعود رجوی در یک نمایش وارونه در سیمای به غایت ضد آزادی خواستند هنر درک دیالکتیکی خود از مبارزه با مردم فهیم کشورمان را به تصویر بیاورند. حقیر از آنجاییکه بعد از مراجعت ام به ایران نخواسته ام در سطحی نازل پا به پای لجاجت و حماقت های این گروه تروریستی، مخوف و فرقه ای به تقابل فکر کنم ولی از طریق دوستان از محتوای برنامه ای تلویزیونی متعلق به فرقه رجوی مطلع شدم که به اینجانب و دوست صدیق ام آقای سیروس غضنفری در خصوص جدایی از مناسبات در سال ۸۳ لجن پراکنی شده و با الفاظ غیراخلاقی و ضدانسانی هردوی ما را خائن، بریده مزدور، اطلاعاتی و رذل خطاب نموده اند و…….
باید گفت حرف و حساب این است:
۱- سازمان به واقع در مسیری فریبکارانه در ابتدای انقلاب تا تحولات سال ۶۰ و شروع فاز نظامی اقشار کم سن و سال ولی صادق دانش آموزی و بی تجربه دانشجویی را با ترفندهای سیاسی و میهنی به وادی ابهام و تباهی هدایت و پتانسیل عظیمی از انرژی خروشان مردمی را رودرروی انقلاب شتابنده قرارداده و به کج راهه نابودی سوق داد.
۲- زمانیکه سربازان و پاسداران شرف و میهن پرستی در مصاف با دشمن خارجی تحت الحمایه قدرت های استعماری با مزدوران عراقی می جنگیدند شما رذیلانه و در واقعه ای تاریخی و زشت در کنار دشمنان مردم و انقلاب قرار گرفتید واقعا سوختید شاید بتوان گفت حتی نداشته هایتان نیز تمام شد و ناپدید. همان چیزی که حتی الان در فضای مجازی هم بخوبی آن را در می یابید که حتی آنجا هم هوا خواهی ندارید و….. در سرتاسر مرز با عراق به شنود بیسیم های نیروهای ایرانی پرداختید و اخبار آن را بی صبرانه!!! به فرماندهان ستمکار عراقی برای ارتقای شان پاچه خواری گزارش دادید. یا ستاد داخله تان بعد از یکساعت از بمباران شهرها در تماس با خانه هواداران خواست محل اصابت را گزارش و برای اصلاح گرای سایت پرتاب موشک به استخبارات عراقی ارائه نماید. در اقدام های ضدملی، گروههای ترور را در ماهیتی ستون پنجمی برای ترور کاسب و معلم به شهرها فرستادید تا به گمان خود بزدلانه آتش زنید خرمن میهن را، ولی شکر خدا با سیلی مردم مواجه و توطئه تان آشکار و به حرکتی مناسب ولی ضد خودتان رقم خورد.
۳- واقعیت این است با بساط انقلاب فرقه ای و به زعم ایدئولوژیک فرقه ای تان در صدد برآمدید نیروهای مستاصل و درمانده خود را که در سرخوردگی سیاسی در خیابانهای کشورهای اروپایی به دور از هر شان و منزلتی به گدایی و لاابالی مشغول بودند و یا در عراق به تناقضات ضد میهنی سازمان در هم پیمان شدن با نیروهای صدام حسین اشراف پیدا کرده بودند را به سخره گرفته و همانند خناسی شیطان صفت آخرین ستون های ارزشی آنان را که خانواده باشد نیست و نابود کرده تا در فروپاشی ذهنی بیشتر آنان قدم های هولناک بیشتری را برداشته باشید.
اغلب افراد تحت سیطره فرقه مجاهدین در کمپ لیبرتی دچار بیماریهایی روحی و جسمی شده اند
۴ – یادم هست زمانیکه در قرارگاه اشرف بودم از خاله ام اشرف آوری که از مسئولین ارشد شورای رهبری است شنیدم که چگونه همسر ایشان مرحوم میریعقوب حقیقی فرد که شخصیتی متمایز از سازمان داشت در اعتراض به اقدام جنایتکارانه مسعود رجوی در نشست های انقلاب زمانیکه او پدر یعقوب را پای میکروفون فرا می خواند وی با عصبانیت و عجله و با سرعت سالن را ترک می نماید همان فردی که قبل از انقلاب مدیر مدرسه در این مرزو بوم بوده شعر می سرود به باغبانی و گل و گیاه علاقه داشت و.. چنان بلایی سازمان تحت اختیار مسعود رجوی بر سر آن می آورد که دو ماه بعد ایشان به سیگار در سن شصت و پنج سالگی رو می آورند!!! آنگاه تا ماهها او را وادار می کنند فقط در سالن نشسته سیگار سومر بکشد و به فضاحات فیلم انقلاب ایدئولوژیک رجوی تماشا کند.!!! در کدام آموزه دینی برای فتح المبین های مکتبی پیشوایان دینی و تشیع ما چنین اعمالی را مرتکب و یا به انسانها توصیه نموده اند.
۵- حرف این است زمانیکه دوگانگی و خیانت سرتاپای سازمان مخوف رجوی را درهم نوردیده چگونه سازمانیکه برای پمپ بنزین قرارگاه اشرف ایام زوج را برای زنان و فرد را برای مردان تنظیم و برنامه ریزی کرده، در همان حال شرایط مجزای زنان و مردان در اتوبوس های شهری در ایران را به تمسخر بگیرد. آیا این افکار قرون وسطایی نمی تواند تلقی گردد؟ سربسته و به نقل از اعضای زن جدا شده باید بگویم که خیلی از دختران فعلی حاضر در لیبرتی به دلیل اینکه از سنین خیلی کم یا وارد سازمان شده اند و یا سازمان آنها را قاچاق کرده است هرگز ازدواج نکرده اند و تمام زندگی که در اشرف دارند درگیر مسائل جنسی هستند و متاسفانه از آنجا که در فرقه رجوی جز خود رجوی کسی حق ازدواج ندارد و این حق طبیعی هر انسان از او گرفته شده است در نتیجه رجوی این زنان را به یک مشت زنانی که فقط به دنبال خودارضایی هستند تبدیل کرده است. با کمال تاسف باید بگویم در مقر زنان قبلا در اشرف، همگی اینها گویا به همدیگر گیر می دادند و تا آنجایی که حتی یکسری از شورای رهبری آنها هم اینکاره شده بودند!!! و تمام زمان و وقت زنان تنها به موضوعاتی مثل مسائل جنسی و خود ارضایی، آرزوی بچه و زندگی، آرزوی لباسی خارج از آن لباس تحقیر کننده، آرزوی یک آرایش، آروزی یک بار دیدن و صحبت کردن با یک مرد، آرزوی دیدن یک فیلم بدون سانسور، آرزوی یک روز صحبت کردن با خانواده، آرزوی یک محبت از خانواده و هزاران آرزوی دیگر می گذشت و همگی غرق در رویاهایشان می شدند و شاید کسی باور نکند که در مقر زنان، کسی دیگر رژیم ایران را نمی شناخت و از بس که همگی دنبال این موضوعات بودند رژیم ایران به کلی فراموش شده بود و به عبارتی همگی با هم یادشان رفته بود که برای چی آمده بودند و چی می خواستند و …. و اگر هم بحثی به اسم نظام ایران می شد حوصله ها سر می رفت چون دیگه موضوع روز چیز دیگری بود و بحث در مورد ایران موضوعیتی نداشت.
پس هزار زن اشرفی که مریم رجوی از آنها صحبت می کند این بود و نه چیز دیگری. اگر انرژی یک خواهر مسئول شورای رهبری این باشد که از خواهر زاده اش ردیابی کند که دامادش که در عملیات فروغ جاویدان کشته نشده است اکنون در چه وضعی است یا همسر مرحوم اش چقدر خاطرات نیک برای او گذاشته!!!؟؟ پس مسعود رجوی بمال ماست بی لیاقتی را بر سر و صورت خود… به گفته او؟؟ او هم هزاران تضاد حل نشدنی از خیلی وقتها با سازمان داشته ولی بخاطر یاد فرزندانش اکنون در مناسبات حضور دارد… می بینید از سازمان و از عضو ارشد شورای رهبری اینک این نتیجه حاصل شده است پس پذیرفتنی است که ریزش مستمر اعضای شورای رهبری تحقق داشته باشد و هواداران فعلی اروپایی برای اعضای ارشد جداشده ایمیل بفرستند و برای جدایی خود راهنمایی بطلبند و….
۶- مگر میتوان به دروغ شعار آزادی و دمکراسی سازمان را باور نمود. در ورودی سازمان انبوه نفرات فریب خورده پروژه کاریابی سازمان در سال ۸۱ وجود داشت. آقای رجوی برای فریبرز آن بچه مشهدی که بیماری سخت دیابت داشت و برای مراجعت اش به ترکیه هر روز به التماس می افتد آیا رگ غیرت و آزادی تان باد کرد اصلا محلی به حرف هایش گذاشتید. بعد از یکماه بخاطر تنبیه ندادن قرص “گلی بن کلامید” مرد. آنگاه در مزار قرارگاه اشرف سنگ نبشته مجاهد …. را بر سر قبر اش گذاشتید. یادتان هست فرشته شجاعی آن زن سرکوبگر در پذیرش ۸۳ ودر زمان حضور خواننده مرضیه در آنجا به من چی گفت، خواهش کرد از خاطرات زندان برای مرضیه و جاری ساختن ترانه های او در سلول زندان برایش به دروغ بگویم. من به فرشته گفتم زشت نخواهد بود که یک موقع او بفهمد من اصلا ترانه ای از او بلد نیستم او گفت تو همینطوری فقط این ها را به مرضیه بگو و بس. زمانیکه به چشم های فریب خورده مرضیه نگاه می کردم حس کردم مسعود و مریم در چه سطوحی این پیرزن مفلوک را اینگونه به سرای هرز و ناکجا آباد کشانده اند. آیا در مسیر آزادی اینها مصداق دارد.
۷- مگر میشود مسعود رجوی از طریق مریدان و مزدورانش در تبادلات اخبار جاسوسی در هتل های عراق کارتن کارتن دینارهای عراقی را در زمان صدام حسین تحویل بگیرد و برای فلان اقوام ایرانی دل بسوزاند یا مسئله صنفی دانشجویی جزو وظایف سیاسی بشمار آید و فعالیت های صلح آمیز هسته ای برایش نگران کننده باشد. چگونه میشود فهمید که نفرات بیمار ساکن لیبرتی را از مدتها پیش که تمام نهاد های حقوق بشری جهانی بدون هر قید شرطی برای اسکان در یک کشور ثالث وعده می دادند نادیده گرفته ولی بعد مرگ آنها همان ها را در یک حرکت شهید سازی ملعبه افکار و سیاست های ننگین مریم رجوی ساخت. حیف به این سادگی همانهایی که دیرتر برای درک واقعی نیات شوم مسعود رجوی رهنمون خواهند شد.
۸- واقعیت این است سازمان تروریستی رجوی از آنجا که دست از سابقه خشونت بار خودش بر نداشته و سابقه کشتار و ترور ۱۶۰۰۰ مرد و زن و پیر و جوان و کودک را در سابقه خفت بار خود دارد و هرسال سالگردهای کشتارهای مختلفش را بیشرمانه جشن می گیرد و هنوزهم به تهدید و ارعاب علیه مخالفین خود در سراسر دنیا اقدام می کند و هر انتقادی را با شدیدترین وجه سرکوب می کند چه در داخل خودش و چه خارج از محوطه فرقه ای خودش و همینطور به برده داری و سوء استفاده از اعضای داخل لیبرتی پایان نداده است و به راحتی با جان آنها بازی می کند و آنها را قربانی خواسته های شوم رهبریش می کند و از آنها برای باج خواهی در دولت عراق استفاده می کنند، پس عملکرد این سازمان به خوبی نشان می دهد که فقط ظاهری فریبنده پیدا کرده است و فقط به دلیل خلع سلاح و در اختیار نداشتن سلاح در حال حاضر دست به اقدامات تروریستی به صورت موقت نمی زند و در آینده از هر فرصتی برای ایجاد خشونت و ترورهای کوراش استفاده خواهد کرد. همانطوری که خود رجوی می گفت سلاح به دست آوردن برای این سازمان بسیار ساده خواهد بود و فقط منتظر هستند که از لیست سیاه تروریستی خارج شوند تا دستشان برای کشت و کشتار بیشتر باز شود و………..
۹ – با جرات به قوای بی چیز مسعود رجوی می گویم هیچ ملاء اجتماعی اکنون در جامعه ایران نداشته و اکنون نیز ندارید. همه اقشار اجتماع ماهیت پلید و ضد انسانی و ضد ایرانی شما را واقفند. دیگر دست تان به هیچ امکان و سازو کار داخل کشور بند نیست و نخواهد بود. حال تا آنجا که می توانید با پول های حاصل از مواجب اهدایی صدام و پولشویی های بعدی نمایندگان اندک اروپایی را با خود همنوا کنید. عزت و سربلندی ایران زمین و مردم اش بالاتر از این حرفهاست.
۱۰- حقیر این اقدامات فرار به جلوی مناسبات رجوی را نسبت بخود در برنامه تلویزیونی فرقه مسلما به فال نیک می گیرم احساسی دارم خوب و بنظر میرسد روزهای پرهیاهوی فعلی تشکیلات، خبر از شکستن طلسم سرسپاری اعضای لیبرتی باشد که مدام خبرهای مخالفت و فرار آنها بیشتر و بیشتر میشود. بلاشک روزهای آتی لحظه های شادی برای خانواده های اعضای گرفتار در لیبرتی خواهد بود.
مسعود تقی پوریان