خزان آرزوهایی که رجوی مسبب آن است

این روزها، در بسیاری از محافل، تشکلها، موسسات و ارگانها، مناسبت تشکیل بسیج در آذر سال 1358 پاس داشته می شود و خاطرات روزهای سپری شده مرور می شود.
با نگاهی به گذشته – آذر سال 1358 – " نشریه سازمان مجاهدین همزمان با شکل گیری بسیج و فرمان امام خمینی، خبر تاسیس تشکیلاتی به نام میلیشیا را اعلام  کرد ".(نقل به مضمون از نشریه مجاهد آذر 1358)
هفته گذشته، تلویزیون فرقه رجوی در این رابطه  برنامه ای تدارک دیده بود. برخی از اعضایش مثل حمید ادهم و وحید دانشور و اکرم و..  به عنوان کسانیکه در بدو تاسیس میلیشیا حاضر بودند، صحبت کرده و خاطراتی را یاد آوری میکردند. با مسامحه بگویم!…  گویش ها و چهره های آنها علیرغم اینکه دغدغه تکرار مطالب دیکته شده تشکیلات رجوی  را داشت، تمنای خاطرات آن موقع و غم آرزوهای از دست رفته را فریاد می زد.
تشکیل میلیشیا در هفته اول آذر قبل از همه پرسی قانون اساسی بود، بسیاری از آنانیکه جذب سازمان مجاهدین و عضو میلیشا می شدند، به هیچ وجه به ذهنشان هم خطور نمی کرد مسیری به جز فرمان رهبر اتقلاب امام خمینی باشد، شاید در آن موقع که  ناخالصی ها برنتابیده  بود، موضوع تشکیل میلیشیا بیشتر جنبه اجتماعی و سازندگی می نمود و بسیاری از جوانانیکه پس از انقلاب ضد سلطنتی شور و سودای وطن در اعماق وجودشان به هیجان افتاده بود، برای کمک به مردم و میهن، خود را در آن صفوف قرار دادند.
همه پرسی قانون اساسی در تاریخ 11 و 12 آذر 1358 برگزار شد و مسعود رجوی با عدم شرکت در آن، اولین زاویه انحراف خود را با نظام جمهوری اسلامی ایران که پیش از آن در همه پرسی 12 فروردین 1358 شرکت کرده و به آن رای مثبت داده بود، را ایجاد کرد. و مصداق این شعر معروف شد:
خشت اول چون نهد معمار کج…… تا ثریا می رود دیوار کج
و بدین سان مسعود رجوی قسمتی از جامعه جوان آن روزگار را در گردآب اوهام برتری جویانه اش به خزان تبدیل کرد.
و بی دلیل نیست که حمید و  وحید و اکرم و.. درتمنای آرزوهایی که برایشان خزان شد، درهای پس و پیشی که توسط تشکیلات رجوی به رویشان بسته شد، سلاحی که به سمت هم وطن به دستشان داده شد، اندیشه مغزشویی شده تشکیلات فرقه ای رجوی که بالاجبار حامل آن هستند، دوری از اصل و نسب  و خانواده خود، می سوزند و از اینکه یارای ناسازگاری ندارند با شرم نهفته در چشمانشان  می سازند.
موضوع، مناسبت تاسیس میلیشیا بود. با نگاهی مجدد به گذشته…
علی محمد تشید یکی از فرماندهان وسازماندهان میلیشیا بود که مسعود رجوی به دفعات از او در نشست هایش یاد می کرد و در مناسبت هایی از او می خواست صحبت کرده و خاطرات بگوید.
علی محمد تشید از اعضای قدیمی سازمان در زمان شاه است. به گفته خودش سال 1348 به عضویت سازمان درآمده بود و درسال 1350 دستگیر می شود. وی دانشجوی سال سوم مکانیک  دانشگاه علم و صنعت بود.
علی محمد تشید از سال 70 به بعد که در عراق و در قرارگاه اشرف بود به هیچ وجه در هیچ موقعیت جدی سازمانی سازمان دهی نشده است. وی در مشاغلی از جمله ترابری، تدارکاتی، نفر همراه در ماموریت های سیاسی و… سازماندهی شده است.
سئوال: چرا فردی با سابقه ای نزدیک به نفرات اولیه سازمان، که سابقه زندان شاه را نیز در پرونده خود دارد و یکی از اصلی ترین سازماندهان صفوف میلیشیا در تهران بوده است. در تشکیلات  و بعد از حضور در عراق السویه است.
چهره غم آلود علی محمد تشید که در برنامه ای در تلویزیون فرقه مورد بهره برداری تبلیغاتی قرار می گیرد نیز خزان دیگری از آرزوی هایی که روزی برای مردم و خانواده اش داشت،  ولی به بازی گرفته شد را تداعی می کند.
نمونه ها زیادند و متنوع…
به جرات می توان گفت: اصلی ترین خیانت رجوی در حق اعضایش بود و تاوان آن را پس خواهد داد.
حسینی
 

خروج از نسخه موبایل