در یکی از سایت های فرقه مطلبی با عنوان چراغ خاموش“ اوج“ انتخاب اگاهانه “ و دموکراتیزم انقلابی وتوحیدی به قلم ساسان صمدی درج شده بود نویسنده در این مقاله سعی نمود تا با سفید سازی و به کار گیری سنت خاموش کردن چراغ امام حسین (ع) رجوی را فردی مبارز و ادامه دهند راه وی نشان دهد.
وی در ادامه مقاله سئوالی را مطرح می کند که:
برای چه به مبارزه برخاسته ای؟ چه سودایی درسر می پرورانی؟ سودای تجارت، پست و مقام، اسم و رسم، مال و منال، خانه و خانواده، زندگی راحت، پاسپورت پناهندگی و….. یا سودای نفی ظلم وستم و هرنوع استثمار وبهره کشی انسان از انسان برای خلق محبوبمان درایران؟ دریک کلام، آمده ای که چیزی درمسیر مبارزه و برای منافع فردی خودت بدست بیاوری؟ یا همه چیزت را دراین مسیر بدهی؟ و…
این سئوال بسیار خوبی است که وی می کند ولی او جوابش را به گونه ای که خودش می خواهد می دهد می توانست با این سئوال رجوی را به چالش بکشد و از آنجایی که به کسی جوابگو نیست خودش جوابش را ردیف کرده است.
سئوال اصلی این است که طی این سالیان که رجوی دم از مبارزه و آزادی برای مردم ایران!! می زند چه ثمری تا کنون داشته و چرا به همه نفرات که از فرقه تعریف نمی کنند باید مارکی زده شود و جز مرگ و ترور و خشونت و کشتار و خیانت نسبت به مردم ایران ارمغان دیگری داشته است؟
شعار آزادی برای مردم ایران و مبارزه با امپریالیسم این چیزی بود که وی توانست سالیان گذشته افراد زیادی را فریب داده به سمت فرقه بکشاند ولی نویسنده مقاله این بار اصلا اشاره ای به مسئله امپریالیسم ندارد و کلا این بحث را فراموش نموده است اگر وی در این مورد چیزی می نوشت می بایست جواب می داد که پس چرا اکنون برای رهبران سازمان همنشینی با جنگ طلبان غربی و عجز و لابه برای آنان مشروع شده است و حاضرند در این باره تن به هر خفت و خواری بدهند.
وی در جای دیگری دم از سودای نفی ظلم و ستم و هر نوع استثمار و بهره کشی انسان از انسان می زند ولی یادش رفته قدری به مناسبت فرقه نگاه کند تا متوجه شود که مسئولین زن فرقه چگونه بویی از این شعار نبرده و از افراد در فرقه کار می کشند و دستوری که مریم قجر به فرماندهان داده این بوده که تا می توانید از نفرات کار بکشید تا شب موقع خواب مانند جنازه بیفتند تا کسی قدرت فکر کردن نداشته باشد حال کدام را باید باور کنیم حرف تو نویسنده را یا حرف مریم قجر را؟
او در ادامه به مسئله امام حسین (ع) و تصفیه درونی هم اشاره ای دارد که باید به دقت به این مسئله توجه نمود که چگونه وی با سفسطه بازی سعی دارد رجوی جنایتکار را به امام حسین (ع) بچسباند.
اگر وی در مورد خاموش کردن چراغ و ارزش این سنت می گوید کسانی که در فرقه بودند به خوبی به سنت خاموش کردن چراغ در فرقه آشنایی دارند و می دانند که در مواقع خاموش کردن چراغ این رهبران فرقه بودند که راه فرار در پیش گرفته و رزمندگان!! خود را در صحنه جنگ تنها می گذاشتند البته این حرف من نیست بلکه خود مریم قجر در نشست های درونی به این مسئله اشاره نموده که در زمان جنگ اول خلیج به اصرار من، مسعود را به اردن بردیم تا وی در امان بماند این در حالی بود که وی قبل از حمله آمریکا به عراق نشست صلیب را برگزار نموده گفت: شرایط خطرناک است همه گونه خطر برای ما وجود دارد، هرکس که میخواهد برود، آزاد است. ولی هرکس که میخواهد همراه من بیاید، باید صلیبش را مسیح وار بر دوش بکشد.فرض را براین بگذارید که همه تا آخرین گلوله میجنگیم و بعد همه ما را از لب مرز ایران و عراق تا تهران به سخت ترین شکل، به صلیب میکشند. هرکس که صلیبش را بر دوش نمیگذارد، بهتراست که برود.
حال خودتان قضاوت کنید آیا این است معنی صلیب بر دوش گرفتن. البته این بار اول وی نبوده و سابقه این گونه صلیب بر دوش گرفتن را زیاد دارد.
وی در زمان شاه سابق وقتی دستگیر می شود برای حفظ جان خود با خوش خدمتی به ساواک خودش را از اعدام می رهاند و حتی بنابر مدارک موجود به لو دادن مکان رهبران سازمان اقدام می کند که تعداد زیادی هم در این رابطه دستگیر و اعدام می شوند.
برای اینکه به نویسنده این مقاله یادآور شوم باید اشاره ای به نشست رجوی در سال 81 در اشرف داشته باشم تا برای وی معنی چراغ خاموش کردن های رجوی مشخص شود تا وی اینگونه نتواند سنت امام حسین (ع) را به بازی بگیرد و مخدوش کند.
مسعود در این نشست که قبل از حمله آمریکا به عراق بود با تحلیل های کشکی که همیشه سر کاری بوده عنوان نمود که اصلا آمریکا به عراق حمله نمی کند و وقتی یکی از نفرات تحلیل او را زیر علامت سئوال برد کاری با وی کرد که از عنوان نمودن دو باره پشیمان شده و دیگر حرفی نزد و در آنجا وی عنوان نمود که در کنار ارتش آزادیبخش!! خواهد بود و این عمل را یک اقدام عاشورا گونه نامید ولی بعد از شروع جنگ نه تنها دستور حرکتی داده نشد بلکه وقتی صدام ئمعدوم سرنگون شد با خفت و خواری دستور عقب نشینی صادر نمود و به سوراخی خزیده و از ترس خودش را نشان نمی دهد و از طرف دیگر بعد از نزدیک به چهار ماه وی در فرانسه دستگیر شده و همه متوجه شدند که وی قرار بوده در کنار رزمندگانش باشد چرا به همراه تعداد زیادی از نزدیکان خود به فرانسه گریخته است و خبری هم از رهبری که قرار بود صلیب بر دوش بگیرد نیست و به رسم همیشگی باز این اعضای در بند بودند که باید کشته می شدند تا مریم در فرانسه برایشان مراسم و عکس یادگاری بگیرد.
حال می توان به خوبی دریافت که غرض نویسنده از نوشتن این گونه مطالب چیست؟
نوشتن این گونه مطالب که البته ادامه دار نیز می باشد نشان از این دارد که سران فرقه از فرط درماندگی سعی دارند با نام های مختلف خودشان را مبرا از هر گناهی بدانند در حالی که همه افرادی که از این فرقه جهنمی رهایی یافتند به خوبی به این مسئله اذعان دارند.
اگر چراغ خاموش کردن اوج انتخاب آگاهانه و دموکراتیزم انقلابی و توحیدی است ارزانی خودتان و نیازی نیست که به دیگران انتقال دهید چرا که این اراجیف فقط به درد رجوی و دارو دسته او می خورد.
هادی شبانی