از مبارزه تا قهوه خانه – پایان عمر دیکتاتورچه کمیک مسعود رجوی

بنظر میرسد اقدامات بویژه دو سال اخیربا تمام سنگ اندازیهایی که رجوی سر راه جامعه بین المللی برای ماندن در عراق کرد لاجرم برای انتقال افراد لیبرتی به خارج از عراق در حال به نتیجه رسیدن است.
اصل و اساس این اقدامات قبل از هر عامل دیگری، خواست دولت عراق، فعالیتهای سازمان ملل و اقدامات عملی است که آمریکا انجام داده؛ یعنی عواملی کاملا مستقل از خواست عوامل «داخلی» ذیمدخل در ماجرا، اعم از تاکید بر انتقال افراد یا نگهداشتن آنها در مسلخ. بعبارت دیگر شازده شاهد این است که دم و دستگاه زیر دستش که حیات انگلی اش به آن وابسته بود، کاملا خارج از اراده و خواست او در حال از هم پاشیدگی است.
او دیگر هیچ کنترلی بر آن ندارد، دیگر حتی توان شعار دادن مبنی بر نگهداشتن افراد را نیز ندارد. لذاست که درست در زمان انتقال حدود ۲۵۰ نفر از لیبرتی در حالی که کاملا در جریان ماجرا قرار دارد، هیچ اقدامی برای ممانعت بعمل نمی آورد و برای پوشاندن و تحت تاثیر قرار دادن خبر واقعه، به آن سخنرانی کذایی دست می یازد. سخنرانی که باید آنرا تماما«خالی بندی»نام نهاد. او باز هم بخاطر همان غیر واقعی بودن همه چیز، آن شهامت خودزنی را ندارد و بشکلی مسخره و تهوع آور(از شدت بی پرنسیپی) شروع به تهدید دیگران میکند و دم از خاموش کردن چراغ میزند. در جنگ های ایران و روس، روسها تکه تکه ایران را می بلعیدند و پادشاه قاجار میگفت اگر عصبانی شوم دستور میدهم از همینجا پترزبورگ را به توپ ببندند!… این است حقانیت خداوند وقتیکه میبیند یک شیاد سیاسی بنام رجوی ادعای حجت بودنش روی زمین را دارد.
این همه عجز و ذلت و زبونی را واقعا چه میشود نام نهاد؟؟
این اوج ذلت یک دیکتاتورچه کمیک است که از نهانگاهی تاریک و از فاصله ای بسیار دور، زوزه مرگ میکشد و کف بر دهان می آورد. این یاوه ها نقطه جنون این فرد است. او شرم انسانیت است و رجوی تبدیل به یک ولگرد سیاسی و عقیدتی شده البته که چوب خدا صدا ندارد.
در مورد چنین کسان و موجوداتی و در مورد حرفها و سخنرانیهایشان نباید بدنبال تحلیل و بررسی رفت. نباید در لابلای کلمات و جملات، تهدیدات و خالی بندیها، و سوت زدن در تاریکی بدنبال نکته سنجی رفت و تلاش کرد تا انسجامی از آن استخراج شود. باید دید که چه دروغ بزرگی پشت آن خوابیده است، چه ترس بزرگی وجود او را فراگرفته و تعادل روانی اش چگونه بهم ریخته است.
او که می بیند آب رفته به جوی باز نمیگردد هر رطب و یابسی را بهم می بافد. او که شهامت خودزنی را ندارد بصورتی کاملا صوری شعار پایداری و ماندن در لیبرتی را میدهد تا لااقل دکور ماجرا را بقول خودش خوب بچیند. او که واهمه ای از تناقض گویی در حرف و عمل ندارد چرا که قرار نیست به کسی حسابی پس دهد…
این مردک جرأت نمیکند بزبان بیاورد که افراد لیبرتی در حال انتقال هستند. در حالیکه طی این دهسال بیش از هزار و دویست نفر جدا شده اند او آمار شش نفر را مطرح میکند و تازه میگوید با کمک خودمان آنها را فرستادیم و رفتند و تا کنون از فرارهای صدها کادر خودش چیزی بزبان نیاورده و میگوید آنها مبارزه را نکشیدند و ما هم فرستادیمشان دنبال زندگیشان ؛ او معنای واقعی شارلاتان و شیادیست.
این هم از کادرهای ذوب شده در رهبری در تشکیلات رجوی که به آلبانی رفته اند!!!
 
رها آذری زاده
 

خروج از نسخه موبایل