مسعود رجوی هنگامی که شکست خورده است , هنگامی که همگان او را تحت فشار قرار داده اند تا او را به پاسخگویی وادار کنند و هنگامی که می خواهد اشتباهات سیاسی و استراتژیکش را ماست مالی کند اقدام به شلوغکاری , فریبکاری و تهدید منتقدین خود می کند و همه تقصیرها را گردن دیگران می اندازد و خود را بی گناه و مظلوم جلوه می دهد.
سالیان سال است که منتقدان مختلفی انتقادهای مختلفی را به رهبر خود شیفته فرقه داشته اند و از رهبر این فرقه می خواهند که جوابگو باشد ولی در این سالیانی که مسعود رجوی رهبری این فرقه را بر عهده دارد حتی یکبار هم به این انتقادها نه تنها جواب نداده است بلکه تمامی آنها را با شلوغکاری و خاک به پا کردن و تهدید و تهمت رد کرده و منتقدین را مزدوران جمهوری اسلامی خوانده است تا اینگونه آنها را وادار به سکوت بکند. مسعود رجوی که خود را رهبر عقیدتی می خواند معتقد است که او جانشین خداست و کسی حق انتقاد را به او ندارد و برای همین نسبت به کسانی که اعمال او را زیر علامت سوال می برند به شدت کینه می گیرد و تا جایی که حتی مراعات سیاسی را کنار گذاشته و حکم مرگ آنها را رسما صادر می کند.
ولی سوال اینجاست که آقای رجوی مگر منتقدین شما (که در سخنرانی اخیر عکسهای جدا شده ها را نشان می دادید و تهدید به مرگ می کردید) مگر آنها به سمت شما سلاح گرفته اند که می گویید مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ می دهید؟ مگر ما به جز انتقاد و استفاده از قلم علیه شما چکار کرده ایم؟ این شما بودید که به افرادتان فرمان می دادید که به جدا شده ها حمله کنند و آنها را زیر مشت و لگد بگیرند ولی آیا ندید که جدا شده ها حتی برای دفاع از خودشان هم حتی یکی سیلی به افراد مزدور شما نزدند؟ پس کدام گلوله و کدام مشت؟ مگر نه این است که زبان قلم , زبان افشاگری , زبان حقیقت بیشتر از هر زبان دیگری به شما فشار می آورد؟ مگر نه این است که با شلوغ کردن و با حسین حسین گفتن می خواهی با احساسات آن افراد نگون بخت بازی کنی و آنها را مجبور به ماندن در لیبرتی بکنی و بعد هم آنها را به کشتن بدهی؟ مگر نه این است که با تهدید جدا شده هایی که فقط حقایق درون فرقه شما را افشا کرده اند می خواهید به آن افراد داخل لیبرتی بگویید که هر کسی که جدا بشود حکمش مرگ است , پس چگونه اول حکم مرگ را صادر می کنی و بعد چراغ خاموش می دهی تا اگر کسی خواست برود!!!
داستان چراغ خاموش در فرقه رجوی اولین و آخرین بار نیست , رجوی هر ساله برای اینکه مثلا نشان بدهد که در فرقه آزادی وجود دارد داستانی به نام چراغ خاموش به راه می اندازد ولی داستان این است که قبل از این چراغ خاموش , رجوی و به اصطلاح فرماندهان بالای فرقه چند ماه تمام نشستهایی را راه می اندازند که افراد را همه جوره تهدید می کنند , مغز شویی می کنند و … تا به هیچ عنوان فکر رفتن از فرقه را نکنند و بعد هم در آخر می گویند حالا چراغها خاموش و اگر کسی جرات دارد از ما جدا بشود!!
مسعود رجوی در این چند ساعت سخنرای که برای افراد اسیر در لیبرتی داشت به هیچ عنوان به انتقاد هایی که منتقدان از او می کنند اشاره نکرد تا حداقل افرادش بدانند که انتقادها چه چیزهایی هستند که آنچنان رجوی را عصبانی کرده که حکم مرگ صادر می کند! فقط همه را مزدور , ظالم و … می خواند و خود را یک رهبر صادق و پاک و مظلوم!!! آقای رجوی شما خیلی علاقه دارید که منتقدین شما به سمت شما اسلحه بگیرند چرا که زبان اسلحه برای شما خیلی ساده است و از جیب اعضایت قیمت می دهید و بعد هم شروع به مظلوم نمایی می کنی , کاری که تا الان کردید! منتقدین شما سلاحی جز قلمشان نداشته و ندارند , هر گونه خشونت را رد کرده و می کنند و آنها به فکر نجات افرادی هستند که توسط شما زندانی شده و مورد سوء استفاده قرار می گیرند. آیا بهتر نبود که برای یکبار هم که شده صادقانه تعدادی از اون انتقادهایی که منتقدین شما مطرح می کنند را به افرادت در لیبرتی می گفتید تا واکنش آنها را هم می دیدید؟ آیا بهتر نبود که می گفتید که این افراد در مورد رفتن من به عراق , همکاری من با صدام حسین , خیانت من به ایران و ایرانی و کشتن سربازهای ایرانی به خاطر خوش رقصی برای صدام انتقاد دارند و از من پاسخ می خواهند؟ آیا بهتر نبود می گفتید که این افراد به من انتقاد دارند که حکومت دیکتاتوری به راه انداخته و به زور افراد را مجبور به طلاق کردم از همه خواستم به خاطر من از همه چیزشان بگذرند؟ باید به افراد می گفتید که یکی از انتقادهای ما جدا کردن مادران از فرزندانشان بود و بعد هم ول کردن بچه ها در خیابانهای اروپا , زندانی کردن و شکنجه افراد به خاطر انتقاد در درون تشکیلات , جدا کردن زن و مرد , حرام کردن خانواده از پدر و مادر گرفته تا هر گونه فامیلی , حجاب اجباری , سر به نیست کردن منتقدین , اجبار کردن افراد به ماندن با فرقه و آنها را به زور فرستادن زیر تانکهای عراقیها و جلوی گلوله های سربازان عراق و به کشتن دادن آنها …
آیا بهتر نبود به جای احساسی کردن افراد و وادار کردن آنها به ایستادن در لیبرتی تا آخرین لحظه و مردن برای هیچی و تحویل دادن یک مشت دروغ به آنها و حسین حسین گفتن تا اینگونه خودت را مظلوم جلوه بدهی بهتر نبود صادقانه کمی از انتقادهای ما را هم همراه با عکسهایمان نشان می دادید و بعد حکم مرگ ما را صادر می کردید که حداقل اعضایت بدانند دلیل عصبانیت و حکم مرگ صادر کردن تو برای چیست!
رجوی در قسمت دیگری از همین سخنرانی اخیرش می گوید مدتهاست که مریم دنبال تشکیل شورای مرکزی سازمان بود و حالا شورای مرکزی تشکیل داده ایم!!!
آقای رجوی مگر شورای رهبری مرز سرخ نبود؟ مگر شورای رهبری آبندی این سازمان محسوب نمی شد؟ مگر نگفتید که فقط با داشتن شورای رهبری است که سرنگونی محقق می شود؟ مگر نگفتید که سازمان بدون شورای رهبری معنی ندارد؟ مگر نمی گفتید که پایه های اصلی این سازمان شورای رهبری هستند که همگی از زنان هستند و حتی یک مرد هم در داخل آنها نیست؟ پس انقلاب خواهر مریم چی شد؟ مگر داستان انقلاب مریم چی بود , مگر قرار نبود که زنان و مردان از هم جدا بشوند , فرزندان از مادران جدا بشوند و همه مردها زیر دست زنان کار کنند و زنان همگی مسول بشوند و بعد هم به درجه شورای رهبری برسند و بعد هم جمهوری اسلامی به دست همین زنان و به فرماندهی همین زنان شورای رهبری سرنگون بشود. مگر نمی گفتید که انقلاب خواهر مریم گلش و میوه اش شورای رهبری هستند؟ پس چی شد که شما برگشتید به عقب به ۲۰ سال پیش؟ یعنی انقلاب یک دروغ بزرگ بود؟ یعنی الان سرنگونی با شورای رهبری جواب ندارد و با شورای مرکزی جواب دارد؟
حقیقت این است که از شورای رهبری فرقه رجوی زنان خیلی زیادی جدا شده و فرار کردند و خیلیها هم به افشاگری بر علیه رهبران فرقه پرداختند این همان چیزی بود که رجوی را به لرزه در آورد و او را وادار کرد که شورای رهبری را منحل کند , در داخل فرقه زنانی که الان در حال حاضر در آنجا هستند همگی به لحاظ سابقه سابقه های طولانی دارند که رجوی مجبور است در مورد آنها تصمیم بگیرد و به آنها به اصطلاح رده تشکیلاتی بدهد و اغلب آنها به خاطر سابقه هایی که دارند باید شورای رهبری بشوند! رجوی از این به شدت می ترسد , از زمان سرنگونی صدام همگی شاهد فرار اعضای شورای رهبری فرقه هستیم که این شکست بسیار بزرگی برای رهبری فرقه بود و تنها راه حال رجوی برای جمع کردن این داستان این بود که شورای رهبری را منحل کند. این همان شکست انقلاب درونی فرقه است که رجوی سالیان سال است که با این انقلاب دیکتاتوری به راه انداخته است و قول داده بود که اگر افراد انقلاب کنند یعنی طلاق بدهند , و مردان زیر دست زنان کار کنند سرنگونی حتمی است!!! حالا آقای رجوی پس همگی که انقلاب کردند , مردان هم زیر دست زنان کار کردند , پس سرنگونی که وعده داده بودید چی شد؟ این انقلاب دروغین همان چیزی است که منتقدین به شما انتقادش را دارند و می خواهند که جواب این انقلاب دروغ را بدهی؟
حقیقت این است که رجوی اگر بویی از انسانیت برده بود می بایست دست از این فیلم بازی کردنها و طرفندها و … بر می داشت و افراد را به خارج از عراق منتقل می کرد. رجوی اگر هزار بار دیگر هم انقلاب خواهر مریم راه بندازد , شورای رهبری راه بندازد و منحل کند و بعد شورای مرکزی راه بندازد و … دردی از این سازمان دوا نخواهد شد , فرقه رجوی شکست خورده است و شعار ارتش آزادی و سرنگونی با توپ و تانک و … شعاری است بسیار مضحک و مزخرف و بهتر است که رجوی با این شعارها افراد را وادار به ماندن در عراق نکند تا آنها را این بار با داعش در بیندازد و آنها را به کشتن بدهد و بهتر است که به فکر انتقالشان به آلبانی یا هر کشور دیگری باشد.
نسرین ابراهیمی