مجاهدین و سابقه حمایت از جنایت کاران

در یک مطلب افشاگرانه خواندم که مجاهدی در سایت رسمی خودشان، درگیری بین سارقین مسلح بانک با نیروهای انتظامی را درگیری مسلحانه انقلابی خوانده اند و با خوشحالی آن را پخش کرده اند.
لینک افشاگری این مطلب:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=15054
و
 http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=15051
 البته اولین مورد نیست که مجاهدین از جنایتکاران حمایت می کنند، حمایت از جنایت کاران، روی دیگر سکه حمایت مجاهدین از گروه های تروریستی مثل داعش است. از قدیم گفته اند، کبوتر با کبوتر باز با باز، ریشه حمایت مجاهدین از جنایتکاران، در فرهنگ و ایدئولوژی مجاهدین است. فرهنگ حاکم در سازمان مجاهدین، یک فرهنگ لومپنی بازاری است.
 روزهای اولی که وارد سازمان مجاهدین شدم، اولین موضوع شوکه کننده ای که با آن روبرو شدم، لحن حرف زدن مجاهدین بود، بخصوص هر چه سابقه افراد زیادتر بود، لحن لومپنی حرف زدن در آنها شدیدتر و غلیظ تر میشد. این فرهنگ، چنان در سازمان مجاهدین قوی بود که حتی افراد تحصیل کرده و یا افرادی که از طبقه متوسط رو به بالا هم به مجاهدین پیوسته بودند، تلاش می کردند فرهنگ لومپنی را یاد بگیرند و شکل حرف زدن خود را هم مثل لومپن ها بکنند و افرادی که هنوز فرهنگ انسانی خود را حفظ کرده بودند، مورد تحقیر این قشر قرار می گرفتند.
 از سال ۱۳۷۲ تا سال ۱۳۸۰ سازمان مجاهدین پروژه ای را به نام راهگشایی شروع کردند، این پروژه ۸ ساله که بسیار خونین و خشن بود، با مضمون عملیاتهای تروریستی در خاک ایران چه در شهرها و چه در مرز ایران و عراق، ایجاد ناامنی بکند. در اولین نشست توجیهی که برای شروع این عملیاتهای تروریستی توسط مسعود رجوی برگذار شد، استدلال این بود که با ضربه زدن و ترور مستمر نیروهای انتظامی و شخصیتهای نظامی و سیاسی ایران و بازگشت همین نیروها به خاک عراق، وضعیت ناامنی را ایجاد بکنند که این الگویی برای جوانان ایران(منظور جنایتکاران و قاتلین و سارقین) باشد که آنها بعد از عمل جنایتکارانه شان به عراق فرار کرده و نزد مجاهدین بیایند. دقیقا از همان روزها بود که مجاهدین شروع به تبلیغ برای اعدامی ها کردند. یکی از این موارد، مربوط به عکس اعدام یک جوان بود که به یک دختر بچه تجاوز کرده و او را به شکل فجیعی به قتل رسانده بود. جامعه ایران، به شدت به این عمل جنایتکارانه واکنش نشان داد. اما مجاهدین این فرد را به عنوان یک قهرمان نشان دادند و بدون این که از جرم او حرفی بزنند، از او حمایت کرده و برایش اشک می ریختند. حتی مریم رجوی(خانم برگزیده) عکسهای این فرد را در کنفرانس ها و سخنرانیهایش، نشان همه میداد تا با آن دولت ایران را محکوم بکند.
 من همیشه اعدام را محکوم کرده و آرزو دارم که حکم اعدام در ایران لغو بشود. اما یک جنایتکار باید در یک دادگاه عادلانه محاکمه و مجازات بشود.
از سال ۱۳۷۲ به بعد، در سازمان مجاهدین، شاهد گسترش ورود افراد معتاد و قاتل و حتی افراد مبتلا به ایدز و هپاتیت بودیم. یکی از همین حمایت ها که در درون سازمان مجاهدین با واکنش بسیار شدیدی روبرو شد، حمایت مجاهدین از چند جنایتکار بود. دقیقا بخاطر ندارم در چه سالی بود، ولی فکر کنم سال ۱۳۸۷ بود. در شهر خرم آباد ۳ یا ۴ نفر را که متهم به تجاوز و قتل چند دختر بودند، اعدام شدند. سازمان مجاهدین با انتشار گسترده این خبر و حمایت از آنها این جنایتکاران را به مانند قهرمانان ملی معرفی می کرد. اما وقتی که اعضای رده پایین مجاهدین، متوجه جنایت این جنایتکاران شدند، موج شدید اعتراضی در درون مجاهدین شکل گرفت. چنانکه مجاهدین مجبور شدند که از حمایت علنی این جنایتکاران دست بردارند.
 مجاهدینی که اینچنین از جنایتکاران حمایت می کنند، در عوض تشنه به خون منتقدین خود هستند. در آخرین پیام مسعود رجوی که در آن دستور قتل و ترور همه منتقدین و در رأس آن جداشدگان، را می داد، نشان می دهد که مجاهدین افرادی دمکرات و آزادیخواه نیستند، بلکه افرادی لومپن و جنایتکار هستند که اموراتشان را با قداره بندی و قتل و ترور پیش میبرند و قطعاً بدیهی است که همین مجاهدین از جنایتکاران و تروریست‌ها به عنوان افراد انقلابی یاد بکنند. بله، از کوزه همان برون تراود که در اوست.
کریم غلامی
 

خروج از نسخه موبایل