گفتگوی بنیاد خانواده سحر با خانم ها بتول سلطانی و میترا یوسفی – قسمت چهاردهم

گفتار چهاردهم: ازدواج رجوی با فیروزه بنی صدر
بنیاد خانواده سحر: خانم سلطانی بعد از توضیحات مبسوطی که خانم یوسفی درباره ازدواج مسعود با اشرف ربیعی دادند،که البته بیشتر جنبه دیدگاهی و تحلیلی داشت، می خواهیم درباره ازدواج دوم مسعود با فیروزه بنی صدر صحبت کنید. آنچه شما مطرح خواهید کرد شنیده های شما از درون مناسبات و آنچه خانم یوسفی بیان خواهند کرد بخشی همین شنیده ها و مشاهدات و در نهایت طرح دیدگاه ها و نقطه نظرات کلی ایشان درباره این ازدواج خواهد بود. طبق معمول با شما خانم سلطانی شروع می کنیم.
خانم سلطانی: اگر در رابطه با ازدواج مسعود با اشرف روی محورها و اشتراکات فکری و قابلیت های فکری و تشکیلاتی اشرف صحبت می شد، در مورد فیروزه تعمد بود که اصلا در این باره صحبت نشود. از قرار آنچه بعضا مطرح می شد اینها هیچ وجه اشتراکی با هم نداشتند. آنچه درباره فیروزه مطرح می کرد تفاوت های کیفی و شخصیتی بین این دو نفر بود. تا جایی که این ازدواج را بیشتر به یک اتفاق تشبیه می کردند. یکبار رجوی گفت اصلا گروه خونی من به فیروزه نمیخورد و هیچ سنخیتی با او نداشتم. یک وصله ناچسب برای من بود. حتی می گفت: در کنار او همیشه احساس ناراحتی می کردم. من مناسبات و رابطه مسعود با فیروزه را هرگز ندیدم، چون در آن مقطع که وارد سازمان شدم از هم جدا شده بودند. اما به کرات از زبان مریم و مسعود شنیده بودم که می گفتند فیروزه همیشه مایه عذاب بوده است. شاید تنها و تنها موردی بود که می دیدم مسعود از زنی بد می گوید. نه اینکه بد بگوید می گفت ازدواجم با فیروزه به خاطر هدف مشخصی بوده ولی قلبا از او خوشم نمی آمد. ولی در عین حال هم نمی خواستم او را طلاق بدهم. اما طلاق به توافق و خواست خودش انجام شد.
 بنیاد خانواده سحر: ازدواج و طلاق با فیروزه از جهات مختلفی قابل بررسی است. یکی از جهت انگیزه های سیاسی و ابزاری رجوی برای این ازدواج و طلاق، و یکی هم از جهات عاطفی و ظاهرا علاقه ای که رجوی به فیروزه داشته است. منتهی این علاقه و تا آن زمان بر اساس ظاهر و سطح قضایا آنقدر نبوده که اهداف و مطامع سیاسی اش را قربانی آن بکند. چون هنوز بطور خیلی شفاف معلوم نیست که چه انگیزه ای پشت طلاق فیروزه بوده است. آیا انگیزه صرفا سیاسی بوده یا اینکه در این میان نقش مریم برجسته شده و رابطه بین آنها شکل گرفته و مسائل سیاسی از جمله مخالفت فیروزه با ملاقات رجوی با طارق عزیز تنها دستاویز و بهانه این جدایی بوده است. چون می بینیم بلافاصله پس از چند روز یک سری اتفاقات می افتد و خیلی سریع بیانیه کوتاه جدایی مسعود و فیروزه منتشر می شود و متعاقب آن بحث همردیفی مریم و بعد هم ازدواج مسعود با مریم علنی می شود. واقعا حل این معمادر این میان کار سختی است. البته شما که در این مقطع در مناسبات و سازمان نیستید. اما بر اساس شنیده ها بفرمائید این موضوع بعدها چگونه برای شما مطرح شد.
خانم سلطانی: من واقعا درباره انگیزه های این ازدواج هیچ چیز نمی دانم. یک بار هم گفتم در سری آموزش های ورودی به تشکیلات اصلا روی این ازدواج و طلاق بحث نشد. اما وقتی به مدارهای بالای تشکیلاتی و بخصوص در سطح شورای رهبری رفتم گاه در این باره بصورت پراکنده صحبت می شد. کلیت این قضیه این بود که مسعود در مقطعی بخاطر اینکه بنی صدر را از نزدیک شدن به جمهوری اسلامی باز بدارد و در واقع تضمینی برای ماندن بنی صدر در شورای ملی مقاومت بگیرد و روابطش را با او نزدیک و صمیمانه بکند، به زور و فشار تشکیلاتی حاضر می شود با فیروزه ازدواج کند. اما بتدریج متوجه می شود فیروزه آن کسی نیست که بتواند در کنار خودش تحمل کند و بخصوص با تشدید اختلافات بین رجوی و بنی صدر این ازدواج هم موضوعیت و انگیزه اولیه اش را از دست می دهد و آنطور که رجوی می گفت علیرغم میل باطنیش و یا به خواست فیروزه با طلاق و جدایی یک طرفه او موافقت می کند. در این میان بعضی حرف های حاشیه ای هم از طرف مریم مطرح می شد که گوشه ای از آن را اشاره کردم.
از جمله اضافه کنم به اینکه مریم می گفت فیروزه آدم بی بته و بی ریشه ای بوده است و به هیچ چیز وصل نبوده است. حتی مثلا به گیرهای اخلاقی بین مسعود و فیروزه اشاره می شد. به اینکه فیروزه اصلا به مذاق مسعود خوش نمی آمده است. یکبار هم مریم خطاب به شورای رهبری گفت فیروزه بعد از مسعود هنوز ازدواج نکرده است. الان هم تنها زندگی می کند و گفته تا آخر عمر هم ازدواج نخواهد کرد. در توضیح این ادعا می گفت برق شخصیت مسعود رجوی است که کسی نمی تواند بعد از او با مرد دیگری رابطه برقرار کند. می گفت برای همین هم فیروزه علی رغم زیبایی و موقعیتی که داشته بعد از مسعود با هیچ کس رابطه برقرار نکرده و ازدواج نکرده است. در واقع قضایا طوری بیان می شد که علیرغم آن انگیزه های سیاسی اما بعد رجوی بخاطر آن نقاط افتراق و اختلافاتی که با فیروزه داشته توانسته او را متحول کند و باز بر خلاف میل باطنیش حاضر شده به فیروزه اجازه بدهد که یک طرفه از او جدا بشود. این آن موارد کلی بود که درباره این ازدواج در سطح شورای رهبری و از زبان مریم شنیده بودم.
بنیاد خانواده سحر: ببخشید خانم سلطانی فیروزه به لحاظ ظاهری چگونه بود، منظورم این است که آن جذابیت ها و زیبایی های زنانه را داشت؟
خانم سلطانی: واقعیت این است که به زیبایی مریم نبود. یک قیافه متوسطی داشت. نمی شد گفت زیبا بود. ولی خوش اندام وخوش قیافه بود.
بنیاد خانواده سحر: او را از نزدیک دیده بودی؟
خانم سلطانی: نه من فقط عکس دو نفره فیروزه و مسعود را دیده بودم. یکبار که داشتم وسایل شخصی مسعود را مرتب می کردم توی وسایل شخصی مسعود دیدم. عکس های دیگر هم بود. عکس سه نفره مسعود و فیروزه و بنی صدر. یا عکس جمعی مراسم ازدواجشان. عکس های دو نفره در حال گردش در باغ. عکسهای مختلفی با هم گرفته بودند.
بنیاد خانواده سحر: خوب حالا بفرمائید نگاه شخصی تان به این ازدواج چیست. نه بر اساس شواهدی که ندارید، بلکه بر اساس چیزهایی که کم و بیش در مناسبات شنیده و بطور کلی احساس تان درباره این موضوع چیست؟
خانم سلطانی: آنچه از قرائن و اظهارات بر می آمد این ازدواج دو جنبه داشته است، یکی همان جنبه ابزاری و سیاسی قضیه است و یکی هم اینکه بالاخره گرایشات جنسی در این ازدواج نقش داشته است. آن هم ازدواجی که کمتر با معیارها و ضوابط تشکیلاتی انجام شده است. حساب سیاست بازی و مصلحت اندیشی های سیاسی رجوی از اینکه ازدواجش تماما رنگ و بوی شخصی و به قولی جنسی نداشته باشد، جدا است. رجوی ته دلش نمی تواند این تمایلات را یکسره نادیده بگیرد. مضافا بر اینکه از کشته شدن اشرف زمان زیادی نگذشته و باید برای این تجدید فراش بهانه هم داشته باشد. آن هم همسری که اصلا تشکیلاتی نباشد و بتواند او را تروخشک کند. این را به این خاطر می گویم که مریم بعدها مدام روی این تروخشک کردن مسعود به عنوان یک نیاز تاکید می کرد. من ازدواج رجوی با فیروزه را در امتداد این دو تمایل می بینم. از یک طرف نمی خواهد بند زندگی و عادی گری خودش را آب بدهد و از طرفی هم نمی تواند یکسره از خیر این امکان و فرصت بگذرد. برای همین هم طوری عمل می کند که نه سیخ بسوزد و نه کباب. ازدواج مسعود با فیروزه را می شود نوعی فرصت محسوب کرد تا او بتواند همسر مورد علاقه خودش را پیدا کند. چون از قرار معلوم صحبت هایی که خود رجوی و بنی صدر هم در زمان این ازدواج می کنند حاکی از این است که علاقه مسعود و فیروزه شرط و مبنای این ازدواج بوده و بکلی حساب و کتاب ها و محاسبات سیاسی را منتفی می کنند. من نمی گویم واقعا اینطور بوده یا نبوده، اما معتقدم بالاخره برای رجوی این ازدواج هم فال بوده و هم تماشا.
بنیاد خانواده سحر: خانم یوسفی در این زمان شما در مناسبات حضور دارید، ممکن است بازتاب این ازدواج را در تشکیلات بازگو کنید؟
خانم یوسفی: ازدواج با فیروزه در همان زمان باعث بهت و تعجب همه شد. ما هنوز در تب و تاب خبر مرگ اشرف و موسی بودیم. در آن زمان رجوی هنوز برای من حامل ارزش ها و جایگاهی در سازمان بود. نمی توانستم تصور کنم ازدواج او با فیروزه از سر هوسرانی و این مسائل باشد. با این حال نسبت به کیفیت این ازدواج دچار تردید بودم. خودم را مثل خیلی وقت ها اغفال کرده و به بیراهه می زدم که مسعود بهتر از ما می تواند مصلحت سازمان، انقلاب و خودش را تشخیص بدهد. چیزی که برای من خیلی مهم بود طبقه و خاستگاه طبقاتی فیروزه بود. او متعلق به یک طبقه بورژوا و با تمایلات شدید لیبرالیستی بود. فیروزه در اروپا و فرانسه بزرگ شده بود. هر چقدر هم از پدرش آموزش دینی و اسلامی گرفته باشد اگر بیشتر از پدرش گرایشات لیبرالی نداشته باشد، کمتر از او نخواهد داشت. قرار گرفتن فیروزه در کنار مسعود برای من فقط از این جهت اهمیت داشت. از اینکه می خواستم در واقعیت امر ببینیم چگونه کسی مثل مسعود با آن درجه و میزان از انضباط و دقت ایدئولوژیکی می تواند در کنار کسی مثل فیروزه زندگی کند. در آن زمان تنها بحث مطرح سازمانی همین بود. طی یادداشت یکی از افراد سازمان در نشریه مجاهد شماره ۱۲۹ بر دو وجه این ازدواج تاکید کرده بود. یکی روی اینکه انقلابی بودن با داشتن زن و زندگی و خانواده مغایرتی ندارد و مسعود هم از این قاعده مستثنی نیست. و حتی اشاره کرده بود که ازدواج نکردن مسعود می تواند به موضوعات حاشیه ای و ترویج شایعاتی در مورد زهدگرایی و تارک دنیایی در سازمان دامن بزند و در واقع ازدواج مسعود می تواند ضمن حفظ چشم اندازهای سیاسی و علاقمندی شخصی رجوی به عنوان انگیزه این ازدواج این قلم های مسموم را بشکند. مقاله جالبی بود از این جهت که بعد از مدت کوتاهی رجوی در نقطه مقابل آن حرف ها و تئوری ها ایستاد و فکر می کنم آن مطلب هم برای همیشه بایگانی شد. چون بطور غیر مستقیم گرایش به ترک ازدواج و زندگی زناشویی را به عنوان یک گرایش و تمایل فرقه ای محکوم کرده و از قول حضرت محمد (ص) به عنوان یک سنت الهی و خدشه ناپذیر از ازدواج تجلیل شده بود. اما یک موضوع در آن زمان جلو بسیاری از انتقادات را گرفت و آن فعالیت های رسانه ای رجوی در اروپا بود. در واقع رجوی توانسته بود با اهرم بنی صدر به این موقعیت دست پیدا کند. والا در آن زمان هنوز کسی رجوی را درست نمی شناخت. بنی صدر که به عنوان رئیس جمهور وقت ایران فرار کرده بود، مورد توجه بود. ازدواج رجوی با فیروزه در چنین فضای ملتهب و می توانم بگویم داغی صورت گرفت. رجوی هنوز خیلی مانده بود تا چهره واقعی خودش را نشان بدهد. برای همین برخوردهای درون تشکیلاتی با این ازدواج کجدار و مریز بود.
 

خروج از نسخه موبایل