در فرقه رجوی شکل و محتوای همه مسائل نه تنها هیچ هم خوانی با همدیگر ندارند بلکه صد و هشتاد درجه عکس و متناقض هم هستند بطور مثال در حرکت تروریستی که در پاریس صورت گرفت رجوی اقدام به محکوم کردن آن کرد. در حالیکه رجوی مدعی مبارزه با تروریسم هست و حملات تروریستی را محکوم می کند و در همین رابطه خانم مریم رجوی اخیراً حمله تروریستی به دفتر روزنامه عربی در پاریس را محکوم کرده است ولی گروه فرقه گرای تحت رهبری خودش یکی از خطرناک ترین گروههای تروریستی هست و تحت عنوان عشایر انقلابی عراق از گروه تروریستی داعش در عراق حمایت می کند و همچنین از گروههای تروریستی در کشور سوریه تحت عنوان ارتش آزاد سوریه حمایت می کند و تا کنون هزاران عملیات تروریستی علیه مردم ایران و عراق مرتکب شده است و اخیراً هم تحت عنوان سخنگوی سازمان مجاهدین در اسلو خواستار برگرداندن ده درصد از سلاحهای انفرادی و گروهی خود شده است تا بدین وسیله کما فی سابق به اقدامات تروریستی اش ادامه دهد در این رابطه برای روشنتر شدن ماهیت این گروه تروریستی و فرقه گرا به چند نمونه از این گونه تناقضات شکل و محتوا در این رابطه فرقه اشاره می کنم.
نمونه های بسیار دیگری از تناقضات در گفتار و کردار رجوی وجود دارد از جمله در حالیکه رجوی خودش را رهبر عقیدتی یا همان ولایت مطلقه فقیه و خلیفه مسلمین جهان می داند ولی در محتوا نه تنها یک رهبر سیاسی نیست بلکه بقول خودش در زمان شاه یک جوان دانشجوی سوسولی بیش نبوده است و الان هم رجوی یک کوتوله بیماری بیش نیست.یا در حالیکه که شعار آزادی و استقلال و برابری سر می دهد ولی نه تنها هیچ بویی از این مقولات نبرده است بلکه خودش با اندیشه خشونت و ترور و با عملکرد فرقه گرایانه ای که دارد در مناسبات فرقه ای و استالینی اش سانسور و تفتیش عقاید و مغزشویی و سرکوب شدید بیداد میکند و نقض فاحش حقوق بشر هم در مناسبات فرقه ای اش وجود دارد و خبری از برابری و عدالت اجتماعی نیست و همواره هم بجای اینکه بر مردم ایران تکیه کند آویزان قدرتهای خارجی می باشد.
از سوی دیگر در حالیکه رجوی مدعی دموکراتیک بودن هست و شعار انتخابات آزاد و بقول خودش راه حل سوم و رفراندوم اش گوش فلک را پر کرده است ولی خودش بدون هیچ انتخاباتی رهبری مادام العمر سازمان مجاهدین خلق شده است و خانم مریم رجوی هم بدون هیچ انتخاباتی رییس جمهور مادام العمر گشته است و رجوی گروه فرقه گرای خودش را تنها آلترناتیو می داند و گروههای سیاسی و اپوزیسیون داخل و خارج کشور را نه تنها به رسمیت نمی شناسد بلکه آنها را متهم به مزدوری برای حکومت اسلامی ایران می کند. همچنین در حالیکه رجوی مدعی آزادی خواهی و خود را مدافع سرسخت آزادی بیان می داند ولی نه تنها تاب و تحمل شنیدن کوچک ترین انتقاد و نظری خلاف نظر خودش را از جانب دیگران و حتی نیروهای جدا شده از سازمان را ندارد بلکه با کمال پرویی و با وقاحت خاص خودش فرمان قتل آنها را صادر می کند.
نمونه آخر اینکه در حالیکه رجوی مدعی سرنگونی حکومت اسلامی ایران هست و می خواهد برای مردم ایران دموکراسی و آزادی و برابری و عدالت اجتماعی را به ارمغان بیاورد ولی در عمل استراتژی خشونت و ترور اش به بن بست کامل رسیده است و کشتی جنگ طلبی اش عملا به گل نشسته است و نیروهای سازمان نه تنها دیگر به دلیل سالخورده بودن و انواع و اقسام مریضی که دارند توان هیچ گونه عملیات نظامی را ندارند بلکه در کمپ لیبرتی منتظر انتقال از عراق به کشورهای امن ثالث هستند و این رجوی به اصطلاح آزادی خواه هست که تا کنون مانع آزادی و رهایی این افراد گرفتار در کمپ لیبرتی عراق شده است و نمی گذارد که افراد برای آینده خود تصمیم گیری نمایند و با سرنوشت انسانهای بی گناه بازی می کند و جان آنها را با تصمیمات خود سرانه خودش بازیچه مطامع شیطانی خودش نموده است.
مهدی سجودی