عیادت اعضای انجمن نجات خوزستان از آقای شمس الله کنعانی در ماهشهر

عصر روز شنبه 13/10/93 اعضای انجمن نجات شاخه خوزستان پس ازاینکه مطلع شدند آقای شمس الله کنعانی دربستر بیماری است ازایشان درمنزلشان درشهرستان ماهشهر دیدار وعیادت کردند لازم به ذکر است که فرزند وی بنام اقبال سالهاست که دراسارت فرقه رجوی بسر می برد. دربدو ورود به منزل آقای کنعانی مادراقبال با برخورد مادرانه ومحبت آمیزخود ضمن تشکر ازحضور اعضای انجمن نجات آنها را به داخل منزل واتاق پذیرایی دعوت کرد. اعضای انجمن درابتدا ازمادراقبال جویای احوال آقای کنعانی شدند.این مادردلشکسته درحین پذیرایی از اعضای انجمن انگارکه منتظرکسی بود تا قصه درد ورنج وغم وغصه های سالیانش را برای او بازگو کند آهی کشید و ضمن بیان مختصری ازعلت وشروع بیماری پدر اقبال گفت رفتن اقبال وسالها دوری وبی خبری ازاو، فوت برادردیگرش درسانحه تصادف وهمچنین فوت برادرخودم ودرکناراینها بیماری خودم وحالا هم بیمای پدراقبال که مدتهاست وضعیت خوبی ندارد غم غصه های ما را دوچندان کرده افزوده است. وی همچون مادرانی که گاها براثر دلسوزی بدلایل مختلف ازفرزندان خود گله مندی مادرانه ای دارند گفت این روزها درتنهایی با خودم می نشینم وگریه می کنم ومی گویم ای خدا با این همه غم غصه و درد و رنجی که ما داریم چرا اقبال نباید درکنار ما باشد؟! آیا نباید دراین سالیان با ما تماسی می گرفت تا ازحال و روز ما باخبرشود؟! هرچند او فرزندم هست ودوستش دارم ولی بعضا که به درد و بیماری خودم وپدراقبال فکر می کنم ازدست وی عصبانی می شوم می گویم وقتی او به به فکر ما نیست،ما هم دیگر با او کاری نداریم!! اما با این وجود چون من مادرم وفرزندانم را دوست دارم آخرش نمی توانم اورا فراموش کنم.با توجه به بیماری خود ازاین می ترسم که نتوانم دوباره او را ببینیم! باورکنید پدر اقبال هم همین احساس را دارد این روزها که دربستر بیماری است گاها اسم اقبال را صدا می زند ومی گوید اقبال کجایی که حال مرا ببینی؟!! البته می دانیم که حق دارد ولی بخاطر اینکه الان او در بستر بیماری است وحال مساعدی ندارد سعی می کنم دراین شرایط ضمن مخفی کردن درد وغصه های خودم او را دلداری دهم تا بیشتراز این عذاب نکشد. اما آنهایی که فرزندم اقبال را فریب داده وسالهاست اورا در ناکجا آباد عراق بدون هیچ تماس وملاقاتی نگه داشته اند را به خدا واگذارشان کرده  وازخدا خواستم که آنها را هم به همان  درد وناراحتی که ما مبتلا شدیم گرفتار کند.
اعضای انجمن نجات ضمن ابراز همدردی با این مادر رنجدیده و آرزوی سلامتی برای وی وهمسرش،به این مادر رنجدیده دلداری داده و گفتند البته شما بعنوان یک مادر حق دارید که حتی ازدست فرزندتان اقبال ناراحت باشید هرچند می دانیم که گله مندی وشکایت شما ازفرزندتان نه ازسر بدخواهی وعدم دوست داشتن اوست،چون هیچ مادری درهرشرایطی فرزندش را فراموش نکرده ونمی کند. اما باید  بدانید که این سران ضد دین وانسانیت فرقه رجوی هستند که باعث شدند اقبال ازشنیدن صدای شما ویا با خبرشدن از درد و رنجی که شما دراین سالیان متحمل شدید محروم شود! وقطعا خدای بزرگ درجای حقی نشسته است ویقینا از درد و رنجی که شما ودیگر مادران وپدرانی از بابت دوری وبی خبری ازفرزندان  اسیرتان درجهنم مناسبات فرقه رجوی می کشید با خبراست بنابراین مطمئن باشید که خودش رجوی و دارودسته اش را به بدترین شکل ممکن کیفر وعذاب خواهد داد. بعد ازآن اعضای انجمن برای دقایقی جهت عیادت و احوال پرسی درکناربالین پدراقبال که دراتاق دیگری ازمنزلشان بستری بود حاضرشده وبرایشان آرزوی بهبودی کامل وسلامتی کردند، پدراقبال که به سختی می توانست حرف بزند ازاعضای انجمن بخاطرحضورشان تشکر کرد.
درپایان اعضای انجمن ضمن آرزوی صبر، بهبودی وسلامتی پدر ومادراقبال به مادردلشکسته اقبال گفتند شما باید خودتان را قوی نگه داشته وبرای نجات فرزندتان دعا کنید ومطمئن باشید که خدای بزرگ دعای شما مادران رنجدیده را حتما استجابت خواهد کرد.
 

خروج از نسخه موبایل