دردمندی کش زبام افتاده طشت………… رو نهان کردیم حق پنهان نگشت
صدای طشت رسوایی فرقه رجوی آن چنان بلند است که اگر برای چند صباحی آن را از اعضای اسیر در چنبره تشکیلات فرقه ای اش پنهان می کند، هستند آنهایی که با قامتی استوار آن را به دفعات پژواک دهند که بلند و بلند تر گردد.
البته جدا شده ها این حقیقت را برمی تابانند که: پته فرقه رجوی را به آب داده اند و باز هم این کار را خواهند کرد، ولی اینکه با اذعان در مطلب " سر سخن" سایت متبوع، پرچم سفید و تسلیم نشان می دهید را به هیچ وجه برنخواهیم تاباند. زیرا تو ای فرقه رجوی محکوم به نیستی و نابودی هستی و بس…
الغرض: در این مطلب سعی بر این است از دریچه لنز نظرات، مصاحبه ها، تحقیقات و مستندات رسمی و غیر رسمی موسسات و شخصیات آمریکایی و اروپایی، ماهیت فرقه ای و تروریستی تشکیلات رجوی را نظاره گر باشیم.
برای تحصیل نگاهی دقیق، اظهار نظرها را در تیترهای ایدئولوژی فرقه ای، سیاسی تروریستی، نیروهای تحت فرمان، مالی و پول شویی، سوء رفتارهای اجتماعی، تخریب شخصیت، برخورد با جداشده ها دسته بندی و واکاوی خواهیم کرد.
مبرهن است، وقتی از تشکیلاتی با ماهیت فرقه ای و تروریستی نام می بریم، هدف نهایی مطامع شخصی رهبر فرقه است که از روشهایی منحصر به فرد تأسی جسته است و خط و خطوط نیرویی، مالی، سیاسی و… آن در همان مسیر تعریف و تضمین می شود. بنا براین همواره با نگاهی کلی می توان تعریفی از آن داشت. همانطور که:
ریچارد سیلورستین روزنامه نگار و وبلاگ نویس مشهور یهودی در مقاله ای که در وبلاگ خود منتشر کرده است، گروه مجاهدین را یک فرقه سیاسی خواند که از راه ترور کسب درآمد می کند. وی ضمن انتقاد از کسانی که از مجاهدین پول می گیرند تا آنها را حامی برقراری دموکراسی در ایران معرفی کنند گفت: باید ببینیم مجاهدین قبل و بعد از انقلاب ۱۹۷۹ ایران چه افرادی را کشته اند، برخی از این کشته شده ها آمریکایی بوده اند.
ریچارد سیلورستین ضمن تاکید بر اینکه مجاهدین برای رسیدن به اهداف خود حاضر به استفاده از هر وسیله ای هستند افزود: هنگامی که کشتن آمریکایی ها برایشان سود آور بود، آنها را کشتند و هم اکنون که کشتن دانشمندان ایرانی برایشان سودآور و درآمد زاست آنها را می کشند.
آنتوان گسلر روزنامه نگار سوئیسی می گوید: تخصص من در ابتدا، رابطه میان دو بلوک شرق و غرب بود. سپس بهطور طبیعی به موضوعاتی پرداختم که به نوعی مربوط میشد به تنشهای میان دو بلوک شرق و غرب. به این ترتیب بود که به موضوع گروههای تروریستی و گروه مجاهدین خلق ایران رسیدم. این گروه، گروه بسیار عجیبی است، در این گروه هیچ نوع منطقی وجود ندارد و از ترکیب میان سیاست و مذهب و تقدیس شخصیت رهبر، ترکیب خطرناکی بهوجود آمده است که ممکن است در هر لحظه منفجر شود.
بلحاظ سیاسی:
«رومان نادال» سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه: این گروه ایرانی را دارای "افکاری خشن و غیر دموکراتیک" توصیف نموده و خاطر نشان کرد که تعدادی از موسسات حقوق بشر از جمله سازمان عفو بین الملل انتقاداتی را نسبت به این گروه ابراز نموده اند.
وی در ادامه افزود که مجاهدین خلق "اقدامات فرقه گرایانه ای" را مرتکب شده و از توسل به خشونت منصرف نشده اند. وی عنوان کرد که کشورش نسبت به اقدامات این گروه در ایجاد "کمپین فشار و ارائه کردن اطلاعات گمراه کننده و غلط " که این گروه علیه دولت فرانسه صورت می دهد، نگران است.
«لرد سامپشن» از مخالفان تجدید نظر در حکم اجازه حضور مریم رجوی در آمریکا، طی سخنانی گفت: «انگلیس بیش از 150سال با ایران روابط دشواری داشته است. شاید با گذشت زمان خیلی موارد حل شوند اما چنین مواردی به غرور ملتی با فرهنگ باستانی نظیر ایران آسیب می رساند.»
بلحاظ ایدئولوژی فرقه ای:
آنتوان گسلر روزنامه نگار سوئیسی: همانطور که گفتم، درباره مجاهدین بهجای مذهب باید از کلمه مسلک استفاده کرد. مسلک چیزی است که بر اساس تفسیر شخصی یک نفر از مذهب تشکیل میشود. این را میتوان فرقه هم نامید. با این تفاوت که در فرقهها، عناصر دیگری هم دخیل هستند. مسلک مجاهدین درواقع ارکان فرقهای دارد. در این مسلک، تقدیس شخصیت فرد بر اصول دیگر مقدم است، در حالیکه در مذهب فقط خدا تقدیس میشود. رهبر را نماینده خدا میدانند و بهجای خدا، رهبر را پرستش و تجلیل میکنند. این رهبر هر چیزی را در جهت تقدیس خودش نباشد، محو میکند. هر مانعی را از سر راه خود برمیدارد. هر کسی باید فقط رهبر را دوست داشته باشد وگرنه دچار مشکل میشود. برای اینکه افراد فقط رهبر را دوست داشته باشند، باید ارتباط آنها را با خانواده و خواهر و مادرشان قطع کرد. وگرنه، افراد بهجای رهبر اینها را دوست دارند. در منطق آنها، وقتی کسی به برادرش محبت میکند، درواقع این محبت را از رهبر دریغ و نثار برادرش کرده است. البته، درباره زن و شوهر هم این مسئله صدق میکند. کسی که به یک مسلکی میپیوندد، درواقع با رهبر ازدواج میکند، خواه زن باشد و خواه مرد. بهخاطر همین است که مجاهدین دو رهبر دارند… مسعود درواقع نماد مردها شده است و مریم، نماد زنها. به این ترتیب، امکان تقدیس شخصیت فراهم میشود. اما برای چنین چیزی، نباید اجازه داد افراد نسبت به یکدیگر دلبستگی پیدا کنند. اگر یک نفر بیاید بگوید من زنم را بیشتر از مریم رجوی دوست دارم، این نمیشود! بهخاطر همین بود که طلاق را اجباری کردند تا ارتباط افراد با شخص رهبر بهتر برقرار شود. این طرز نگرش، بسیار غیرعادی است و در تضاد کامل با حقوق بشر قرار دارد. یعنی از یک طرف مدعی حقوق بشر هستند و از سوی دیگر آن را زیر پا میگذارند.
گزارش موسسه " رند " درباره سازمان مجاهدین: در گزارش RAND با اشاره به "انقلاب ایدئولوژیکی" سازمان مجاهدین خلق آمده است، گرایش فرقه ای، تجرد و طلاق اجباری، قطع ارتباط با دوستان و خانواده و انزوای کامل عاطفی، عشق به رجوی ها به جای عشق به همسر و خانواده، افزایش مطالعات اجباری، ترتیبات زندگی جمعی جبری، اعمال کنترل بر اعضای گروه در تبعید در سراسر اروپا، حذف اعضای کم تعهد، اجازه فرمانده برای هرگونه ارتباط از جمله عقاید و سیاستهای این گروه تروریستی بوده است.
بلحاظ نظامی و تروریستی:
ریچارد سیلورستین روزنامه نگار و وبلاگ نویس مشهور یهودی که در شهر سیاتل در ایالت واشنگتون زندگی میکند: در مقاله ای که در وبلاگ خود منتشر کرد ضمن تروریست خواندن گروه مجاهدین از حامیان این فرقه به شدت انتقاد کرد.
آنتوان گسلر روزنامه نگار سوئیسی: اینها ساختار بسیار پیچیدهای دارند. من از سال ۱۹۸۱ سرگرم تحقیق راجع به این گروه و بهخصوص، اگر بخواهم عنوان کتاب اول خود را بهکار ببرم، انحرافات آن هستم. نخستینبار از طریق کاظم رجوی با مجاهدین آشنا شدم. کاظم رجوی قبلا نماینده ایران در سازمان ملل در ژنو بود. در آن زمان، من برای روزنامه لاسوئیس در ژنو کار میکردم و اولینبار برای انجام مصاحبهای پیش او رفتم. حرفهایی که میزد، اصلا مرا قانع نکرد؛ چون در آن دوران، سازمان مجاهدین و یاران آیتا… خمینی هم هدف بودند. درک منطق این افراد برایم خیلی دشوار بود. البته باید بگویم امروزه نیز که ۳۰ سال از آن دوران میگذرد، هنوز موفق به درک منطق این گروه نشدهام. درواقع میتوان نتیجه گرفت که این گروه هیچ منطقی ندارد. دائم از مذهب و سیاست دم میزند. مدعی آزادی فردی و حقوق بشر است، اما اعضای خود را سرکوب میکند. این گروه خود را مبارز میداند، اما افراد غیرنظامی را میکشد. خب از نظر من، اینها منطقا با هم جور درنمیآید. اسم این کار را نمیتوان جنگ گذاشت، نام این کار تروریسم است. به عقیده من، سازمان مجاهدین را فقط با ارتش سرخ ژاپن میشود مقایسه کرد که افراد خود را به محض پیدایش کمترین اختلافنظر ایدئولوژیک به قتل میرساند.
گزارش نیم سالانه 2013 هیئت ویژه سازمان ملل (یونامی) در عراق: گفتنی است بر اساس تفاهم نامه امضا شده با دولت عراق در دسامبر ۲۰۱۱، یونامی نظارت روزانه خود را بر کمپ لیبرتی که ۳۰۰ نفر از ساکنان فرقه تروریستی مجاهدین خلق که در فهرست تروریستی برخی از کشورها قرار دارد، ادامه می دهد.
(نکته قابل توجه اینکه گزارش سازمان ملل می گوید: 300 نفر از اعضای مجاهدین درلیست تروریستی برخی کشورها ثبت شده اند.)
سیمور هرش در مقاله که روز ششم آوریل در نیویورکر منتشر شده، می گوید: علیرغم آن که مجاهدین خلق در لیست گروه های تروریستی دولت آمریکا قرار دارند، اما در صحرای نوادا آموزش دیده و با همکاری موساد و استفاده از اطلاعات آمریکا در عملیات تروریستی در ایران سهیم بوده اند … در اینجا بود که فرماندهی عملیات ویژه مشترک (Joint Special Operations Command (JSOC از سال ۲۰۰۵ آموزش اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران را آغاز کرد… سازمان مجاهدین در سال ۲۰۰۲ با افشای این واقعیت که ایران غنی سازی اورانیوم را بطور محرمانه در یک منطقه زیرزمینی آغاز کرده است، تا حدودی در سطح بین المللی اعتبار کسب کرد. محمد البرادعی که در آن زمان مدیرعامل سازمان انرژی اتمی بود بعدها به من گفت که به او اطلاع داده بودند موساد منبع تامین این اطلاعات بوده است.
روابط سازمان مجاهدین خلق با سازمان های اطلاعاتی غرب بعد از سقوط رژیم عراق در سال ۲۰۰٣ تقویت شد و «فرماندهی عملیات ویژه» تحت تاثیر هراس بوش از اینکه ایران در یک یا چند نقطه مخفیانه مشغول بمب سازی است، عملیات در داخل ایران را آغاز کرد. منابعی بطور مخفیانه در اختیار چند سازمان مخالف قرار گرفت تا به جمع آوری اطلاعات و نهایتا عملیات تروریستی علیه رژیم اختصاص یابد. سازمان مجاهدین خلق مستقیما یا غیرمستقیما منابعی از قبیل سلاح یا اطلاعات دریافت کرد. بنا بر گفته مقامات امنیتی و مشاوران نظامی عملیات مخفیانه تحت حمایت آمریکا تا امروز ادامه دارد. یک مقام امنیتی سابق به من گفت ما اینجا آنها را تعلیم میدادیم و از طریق دپارتمان انرژی برای آنها پوشش فراهم میکردیم زیرا همه زمین های جنوب نوادا متعلق به این دپارتمان است. «ما آنهارا در فواصل دور در صحرا و کوه تخلیه میکردیم و ظرفیت تماس گیری آنها را ایجاد میکردیم. هماهنگی ارتباطات مساله بزرگی است.»
سیمور هرش همچنین می نویسد: رابرت بائر یک مامور بازنشسته سیا که زبان عربی را به روانی صحبت میکند و بطور محرمانه در کردستان [عراق] و در خاورمیانه کارکرده است به من گفت در اوایل ۲۰۰۴ یک شرکت خصوصی آمریکایی که به باور او برای دولت آمریکا کار میکرد با او تماس گرفت تا به عراق برگردد. او گفت «آنها میخواستند من به مجاهدین خلق کمک کنم تا در مورد برنامه اتمی ایران اطلاعات جمع کنند. آنها تصور میکردند که من فارسی بلدم که نبودم. من گفتم با آنها تماس خواهم گرفت ولی هرگز این کار را نکردم.»
سیمور هرش ادامه می دهد: پنج دانشمند ایرانی از سال ۲۰۰۷ تاکنون به قتل رسیده اند. سخنگوی مجاهدین خلق شرکت در قتل ها را تکذیب کرده است ولی اوایل ماه گذشته خبرگزاری ان بی سی از قول دو مقام دولت اوباما تایید کرد که حملات توسط واحدهای سازمان مجاهدین خلق صورت گرفته که توسط سرویس مخفی اسرائیل، موساد، تعلیم دیده و تامین مالی شده بودند.
رومان نادال سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه: طی بیانیه ای عنوان کرد که کشورش "هیچ ارتباطی با سازمان مجاهدین خلق ایران که خشونت طلب شناخته می شود ندارد." وی تاکید کرد که حضور و فعالیت این گروه در فرانسه به عنوان یک سازمان غیر قانونی است.
تحلیلگر سیاسی لبنانی مقیم استرالیا حسین الدیرانی: در گفتگویی با خبرنگار سایت «اشرف نیوز» گفت: همه می دانند که این سازمان تروریستی یک سازمان مزدوری است که توسط صدام حسین مدفون برای سرکوب قیام شیعیان و جنگ با کردها در شمال عراق و حمله بر خاک ایران مورد استفاده قرار گرفت و امروز نیز برای جنگ علیه سوریه همچنان دست به دست مورد استفاده قرار می گیرد.
بلحاظ نیرویی:
آنتوان گسلر روزنامه نگار سوئیسی: تقدیس شخصیت رهبر، از بین رفتن نهاد خانواده، طلاقهای اجباری. سازمان، افراد را به بازی میگیرد و حق زندگی در یک جامعه عادی را از آنها سلب میکند و جامعهای مصنوعی برای آنها میسازد، جامعهای که در آن فقط حق دیدن تلویزیون سازمان و خواندن نشریات سازمان را داشته، از دنیای عادی و آدمهای عادی بهکلی بیخبرند. به این ترتیب است که سازمان موفق میشود هر مطلبی را به اعضایش بقبولاند. اسم این عمل، شستوشوی مغزی است. بهدلیل وجود همین ویژگیهاست که به جرئت میتوان گفت سازمان مجاهدین، فرقهای تروریستی است. از اینها گذشته، اصلا معلوم نیست اینها چه کار خاصی انجام میدهند. سازمان به افراد میگوید ما برایتان پروانه کار میگیریم، امکان تحصیلتان را فراهم میکنیم، هرچیزی را میتوانیم برایتان فراهم کنیم. افراد حرف آنها را باور میکنند و از قرارگاه اشرف در بیابان سر در میآورند.
گزارش نیم سالانه 2013 هیئت ویژه سازمان ملل (یونامی) درعراق: در گزارش یونامی آمده است که “رهبران این سازمان به شدت تلاش می کنند تا مانع از انجام گفتگوهای خصوصی با ساکنان کمپ شوند. سازمان مجاهدین خلق که دارای ساختاری دیکتاتوری و سلسله مراتبی است محدودیت های سختی را بر حقوق ساکنان کمپ لیبرتی اعمال می کند. این محدودیت ها عبارتند از محدودیت در آزادی تحرک در داخل کمپ، منع ترک سازمان، منع ارتباط و اجتماع، ممنوعیت تماس های اعضا با خانواده هایشان، منع دسترسی به ارتباطات اولیه و دسترسی به مراقبت های پزشکی و درمانی. “
گزارش موسسه " رند " درباره سازمان مجاهدین: "انستیتوی تحقیقات دفاع ملی" آمریکا در گزارش تحقیقاتی خود، جذب 70 درصد از نیروهای سازمان مجاهدین خلق را "غیرداوطلبانه" و با فریب، تطمیع دروغین و تهدید عنوان و تصریح کرده است، این سازمان تروریستی با وعده های دروغ از جمله وعده کار همراه با حقوق، اعطای زمین، کمک در دریافت پناهندگی، دیدار آزاد با خانواده، امکانات بهداشت و درمان عمومی و حتی ازدواج نیرو جذب کرده و عضوگیری این سازمان از سال 1986 دواطلبانه نبوده است. در این گزارش آمده است،گروه تروریستی مجاهدین خلق با مصادره مدارک هویتی و اجتناب از قانونی نمودن حضور اعضا در عراق در زمان صدام، آنها را تحت اجبار در اردوگاه های سازمان در عراق نگه می داشت و آنان را تهدید می کرد درصورت خروج از اردوگاه دستگیر شده و برای ورود غیر قانونی به عراق محاکمه و مجازات خواهند شد.
بلحاظ مالی و پول شویی:
سیلورستین: منبع درآمد مجاهدین را ترور هایی خواند که برای سازمان موساد در ایران انجام می دهند و اضافه کرد " بدون شک موساد خوب پول می دهد! "
من حتی احتمال می دهم ۴۰۰ میلیون دلاری را که بوش برای ایجاد بی ثباتی در ایران در سال ۲۰۰۷ میلادی اختصاص داده بود در اختیار مجاهدین یا موساد یا هر دوی آنها قرار گرفته باشد. این روزنامه نگار یهودی در ادامه ضمن انتقاد شدید از حامیان غربی این گروه گفت: معلوم نیست حمایتهای «آلن درشوویتز» وکیل آمریکایی که در حمایت از اسرائیل زبان زد است از گروه مجاهدین در قبال چه مقدار پول صورت گرفته است؟
من که شوکه می شوم اگر او خود را ارزانتر از ۵۰۰۰۰ دلار فروخته باشد!!
آنتوان گسلر روزنامه نگار سوئیسی: یکبار من عدهای از اعضای سازمان را دیدم که جلوی فروشگاه بزرگی داشتند پول اعانه جمع میکردند. یک تعدادی هم عکس در اندازههای بزرگ در آنجا به نمایش گذاشته بودند. عکس تعدادی بچههای مجروح و زخمی بود. از آنها پرسیدم این عکسها چیست، از کجاست؟ گفتند این، عکس بچههای بیگناهی است که توسط رژیم ایران به خاک و خون کشیده شدهاند. گفتم چرا دروغ تحویل مردم میدهید، این عکسها مربوط به زلزلهای است که دو ماه پیش در ترکیه اتفاق افتاده بود. گفتم من خودم این عکسها را قبلا دیدهام، شما دروغ میگویید. زود دستپاچه شدند و گفتند ما این عکسها را بهطور پراکنده از جاهای مختلف جمعآوری کردهایم و ممکن است اشتباهی رخ داده باشد. اما آن ها دروغ میگفتند. مسئله مریم و مسعود رجوی عشق به قدرت است. مسئله آنها، نوع ارتباطشان با قدرت است. آدم اینطوری خیلی راحتتر میتواند میلیونها دلار پول دربیاورد تا اینکه برود در کارخانهای کار بکند. خیلی راحتتر است که آدم برود در فرانسه زندگی مرفهی داشته باشد… رجوی و زنش دنبال پول هستند. فقط پول. زندگی راحتی هم دارند. ملک و املاک فراوانی دارند و پول بسیار درمیآورند.
وبگاه آمریکایی «اینترسپت» طی گزارشی نوشت: «لوییز فرییح» از روسای پلیس فدرال آمریکا (افبیآی) که 2 ماه قبل از ماجرای 11سپتامبر از سمت خود کنارهگیری کرد، به خاطر همکاری با گروه مجاهدین و موارد دیگر فساد مالی به ثروت کلانی دست یافته است. بر اساس این گزارش، فرییج جز چند مقام ارشد آمریکایی قرار دارد که از سوی گروه مجاهدین به آنها پول پرداخت شده تا نامش از فهرست سیاه گروههای خرابکار وزارت خارجه آمریکا خارج شود. به گزارش اینترسپت، رشوه دریافتی از سوی این مقام اسبق افبیآی بالغ بر 50000 هزار دلار بود. این در حالی است که حقوق سالیانه فرییح هنگامی مدیریت در افبیآی رقمی معادل 145000 هزار دلار بود. فرییح بعد از دریافت این رشوه از سوی گروه مجاهدین شرکت مشاورهای را باز نمود که مشتریانش از جمله شاهزاده سلطان بندر سعودی بود که این شخص نیز از سوی وزارت دادگستری آمریکا متهم به اخذ رشوه از یک پیمانکار فعال در امور دفاعی انگلیسی شده بود. لوییز جوزف فرییح و همسرش هماکنون حداقل دارای 4 خانه مجلل چند میلیون دلاری از جمله منزلی در ویلمینگتون به ارزش 3 میلیون دلار هستند.
گزارش موسسه " رند " درباره سازمان مجاهدین: تلاشهای غیرقانونی سازمان مجاهدین خلق در جمع آوری کمک مالی، فعالیتهای پولشویی در آمریکا، انگلیس و آلمان، کلاهبرداری برای جمع آوری کمک مالی برای یتیم خانه ها و انجمن های خیریه فرضی و سپس مصرف پول های جمع آوری شده برای تهیه سلاح و تجهیزات مخابراتی از جمله دیگر مواردی است که در گزارش این سازمان تحقیقاتی به آن اشاره شده است.
بلحاظ تخریب شخصیت:
آنتوان گسلر روزنامه نگار سوئیسی: به مرور متوجه شدم که کار سازمان مجاهدین بیشتر شبیه گروههای تروریستی است تا سازمانهای آزادیبخش. بنابراین، کنجکاو شدم که بیشتر در این زمینه تحقیق کنم و بهسراغ افرادی بروم که بر این موضوع اشراف دارند تا بتوانم اطلاعات بیشتر تهیه کنم. چیزهایی که کشف کردم، واقعا حیرتانگیز بود؛ نه به این معنا که چیزی را کشف کرده باشم که دیگران ندیده بودند، بلکه تنها کسانی آن را میبینند که میل به دیدن آن داشته باشند. اگر انسان نخواهد آن را ببیند، هرچه را در ظاهر میبیند و به همان شکلی که رهبران سازمان خواستهاند، میپذیرد. با اندکی تأمل، متوجه شدم که این گروه نه تنها تروریست است، بلکه گرایشهای فرقهای دارد. وقتی این مطلب را فهمیدم، قضیه برایم جالبتر شد. چون هرچه باشد، من روزنامهنگار هستم و هر چیزی را بیشتر بخواهند از من پنهان کنند، برایم جالبتر میشود. وقتی کار به اینجا رسید، اعضای سازمان تلاش کردند آبروی حرفهای مرا ببرند و به من اتهام جاسوسی برای دولت ایران را زدند، اما من به تحقیقات خود ادامه دادم. سپس، به کمک دوستان عراقی خود، به عمق ماجرا دست یافتم.
بلحاظ سوء رفتار اجتماعی:
روزنامه فیگارو از گشوده شدن پرونده ای در دستگاه های انتظامی و قضایی شهر «اور سور اواز» خبر داده که بر اساس آن رد سرقت های شبانه از قبرستان های این شهر در محل اسکان اعضای گروه مجاهدین یافت شده است.
فیگارو نوشت: همه چیز از زمانی شروع شد که یکی از ساکنان این منطقه متوجه ناپدید شدن گلدان های گل روی قبر همسرش شد. پس از شکایت این زن، بررسی دوربینهای مدار بسته قبرستان و تعقیب سارقان گل، معلوم شد که این گلها به ساختمان محل استقرار مریم رجوی منتقل میشود.او به همراه ماموران انتظامی وارد این منطقه شد و دو گلدانی که در آنها جی پی اس جا گذاشته بود را شناسایی کرد.
بلحاظ برخورد با جداشده ها:
آنتوان گسلر روزنامه نگار سوئیسی: افرادی که زمانی به آرمان سازمان اعتقاد داشتهاند و بهخاطر آن، رنجهایی را متحمل شدهاند و جوانی خود را به پای آن ریختهاند، رنج را با پوست و استخوان خود لمس کردهاند، اینطور مأیوس میشوند. یأس آنها دو برابر است؛ چون از یک طرف مبارزه شان با دولت ایران بهجایی نرسیده است و از سوی دیگر، همرزمان خودشان که قرار بوده در این مبارزه همراه شان باشند، در برابر آنها قرار گرفته با آنها درمیافتند. این وضعیت واقعا جنونآمیز است. آدم احساس پوچی میکند. انسان از بین میرود. بدتر از همه این است که دوستان سابقشان بخواهند سربهنیستشان کنند. آدم در این وضعیت چه تصور ذهنی باید داشته باشد و چقدر باید جسارت به خرج بدهد تا بتواند به خودش بگوید من از این گروه جدا میشوم چون به من دروغ گفتهاند. درک میزان رنج این آدمها کار بسیار دشواری است.