یکی از اصولی ترین و ابتدایی ترین محورهای موفقیت یک گروه یا حزب، سالم بودن عوامل پایه ریزی و پیش برنده آن می باشد که نبود دغل کاری و یا فساد اخلاقی در آن باعث پیروزی و پیشرفت روزافزون آن گروه و یا انقلاب می شود که می توان به بار نشستن انقلاب شکوهمند اسلامی کشورمان که همانا امام خمینی در راس آن بوده و برای موفقیت آن از هیچ کوششی دریغ نورزیدند نام برد که اکنون که بیش از 35 سال از عمر پر برکت آن می گذرد، شکر خدا با تمام قوا برای پیشبرد اهدافش که همان گسیل نمودن اسلام ناب محمدی می باشد کوتاهی نکرده بلکه باعث شناخته شدن در سطح جهان شده که اکنون قدرتهای جهان در برابر آن سرتعظیم فرود می آورند.
اما از گروههایی که با نام مردم آغاز نموده ولی در همان ابتدا راه خود را کج نمودند و بدنبال برآورده شدن اهداف کثیفشان بودند می توان گروه تروریستی رجوی را نام برد که بعد از گذشت چند دهه از بوجود آمدن آنها، منفور و منزوی می باشند و هیچ انسان آزاده ای از نام بردن این فرقه جنایتکار خوشش نیامده بلکه از آن دوری می کند تا مبادا لعن و نفرین خانواده هایی که فرزندان آنها بنا حق در زندانهای سازمان مجاهدین گرفتار هستند گریبان آنها را نیز بگیرد.
آقای علی اصغر مردانی که فرزندش علی اکبر را سران مجاهدین ربوده و او را در زندانهای خود گرفتار کرده اند، اینگونه می گوید که در اوایل انقلاب مسعود رجوی خائن به اتفاق تنی چند از سران خائن مملکت مانند بنی صدر شروع به تخریب انقلاب نمودند که البته با درایتی که امام خمینی داشتند این آتش در همان ابتدا و در نطفه خاموش شد ولی این جنایتکاران که دست خود را از اهداف پوچشان که همانا سردمداری انقلاب بود کوتاه دیدند، به فریب جوانان کشورمان مبادرت نمودند تا بتوانند از این طریق به انقلاب ضربه بزنند که شکر خدا تا حالا نتوانستند هیچ غلطی بکنند به غیر از اینکه تعداد بیشماری از هموطنان عزیزمان را شهید نمودند.
او در مورد فسادی که مسعود رجوی خائن در همان زمان نیز آلوده بوده اشاره می کند و میگوید که اگر او در حرفها و اراجیفش صادق بود چرا با دختر بنی صدر ازدواج کرد و بعد از آنکه پایش به خارج از کشور رسید او را طلاق داده و سپس زن مهدی ابریشمچی را که با او کار می کرد را به عقد خود در آورد همچنان که بیش از 900 نفر از زنان و دختران سازمان را به عقد خود در اورده و در یک مجلس کثیف بنام رقص رهایی با تمام آنها وصلت کرد.
آیا فساد باید غیر از این باشد که فردی که خود را به اصطلاح رهبر می داند، تمامی اعمال شیطانی را یک شبه برای رسیدن به امیال پست و حیوانیش بر سر دختران و زنان گرفتار در آورد و سپس ادعای سرپرستی ما مسلمانان را بنماید؟
آقای مردانی که برای دیدن فرزندش به عراق سفر کرده بود در این زمینه می گوید که ابتدا ما را در ورودی سازمان مجاهدین خیلی اذیت کردند و سپس بعد از آنکه خیلی زیر آفتاب نگه داشتند به داخل سالنی برده و بعد از چند ساعت الافی به من گفتند که علی اکبر نمی خواهد شما را ببیند و موقعی که من اعتراض نمودم آنها من را بزور از سالن خارج کرده و سوار اتوبوس نمودند و اخراجم کردند.
وی که در گوشه چشمش اشک جمع شده بود با بغض ادامه داد که من که می دانستم آنها پسرم را بزور آنجا نگه داشته و حتی آنروز او آنقدر شستشوی مغزی داده بودند و از من که بعد از چند سال تنها برای دیدنش آمده بودم بد گفته بودند که او نیامد و اینها را از کسانیکه از پیش او رهایی پیدا کرده بودند شنیدم و می دانم که فرزندم هیچگاه قبول نمی کرد که خانواده اش را نبیند ولی سران سازمان مجاهدین او را مجبور به این کار نموده بودندو تمامی اینها را همان مسعود رجوی فاسد دستور داده.
آقای مردانی برای رهایی تمامی زندانیان گرفتار در سازمان مجاهدین دعا می کند و میگوید روزی برسد تا این فاسد جامعه بطور کامل از روی زمین برداشته شود همچنانکه از اخبار می شنوم این روز دور نیست و این فرقه دارد از هم می پاشد که این فقط دعای ما خانواده هاست که انشاءالله این روز دیر نیست.
آری این خانواده نیز از جمله قربانیانی است که سازمان مجاهدین و شخص مسعود رجوی خائن چنین جنایتهایی را سر آنها آورده و حال با تمام وقاحت ادعای دموکراسی و آزادی حقوق اشخاص را می نماید در صورتیکه به کوچکترین حق یک پدر که همانا ملاقات با فرزندش بعد از گذشت سه دهه می باشد اهمیت نداده و او را از داخل فرقه خود اخراج می نماید. وای بر سرکرده فاسد این گروه تروریستی که مورد غضب الهی قرار گیرد و آن روز دیر نیست.