در ساعتی دیگر از بعدازظهر روز جمعه مورخه 3/11/93 اعضای انجمن نجات خوزستان درشهرستان اندیمشک با خانواده محمدرضا والی زاده که وی سالهاست درفرقه رجوی اسیر است دیدار کردند.
اعضای انجمن ضمن تشکر ازمهمان نوازی آقای والی زاده ابتدا خلاصه ای ازفعالیت های انجمن نجات درجهت رهایی همه اعضای اسیردرفرقه رجوی را برای ایشان تشریح کردند ودرادامه جهت آگاهی این خانواده محترم درباره ماهیت،اقدامات خائنانه وتشبثاتی که رجوی و سران فرقه اش بخصوص طی این چند سال برای نگه داشتن بیهوده اعضای اسیر درعراق درجهت سوء استفاده بیشترازآنها برای بقاء فرقه خود داشتند رابطور کامل توضیح دادند.
بعد ازاین آقای محمود والی زاده گفت درابتدا باید بگویم که حقیقتا تلاش انساندوستانه شما برای نجات امثال برادراسیرم ازمناسبات کثیف مجاهدین قابل تقدیراست.اما وقتی شما درباره ماهیت و همچنین تشبثات مذبوحانه رجوی خائن برای نگه داشتن بیهوده اعضای اسیر درعراق برایم توضیح دادید می خواستم این مطلب را اضافه کنم که رجوی ازاول فقط به دنبال منافع شخصی خودش بوده وبس وبه همین خاطرهم دراوایل پیروزی انقلاب اسلامی با فریبکاری ودروغ عده ای ازجوانان این مملکت را جذب سازمانش کرد تا با سوءاستفاده ازاحساسات پاک آنها برای خودش بی شرمانه کسب وجه کند! وحتما هم با همین تفکرغلط وبیهوده ای که اواز روزاول داشته درحال حاضر سعی می کند اعضای گرفتارشده درمناسباتش را بیهوده درعراق ولیبرتی نگه دارد! بنظر من رجوی علاوه برظلم وخیانتی که به اعضای سازمانش کرد به خانواده هاوپدران ومادران آنها هم ظلم وستم کردچون طی سالیان آنها را دربی خبری مطلق ازوضعیت فرزندانشان قرار داد.مثلا سال 66افرادسازمان با سوء استفاده ازشرایطی که برای من پیش آمده بود برادرمرا با فریبکاری به عراق می برند که البته موضوع رفتن برادرم به عراق را ما مدتها بعد متوجه شدیم، برادرم هیچگونه تماسی هم با ما نداشت واقعا هم وقتی مادرم درقید حیات بود خیلی ازبابت پسرش عذاب کشید تا اینکه سال 82 ما به همراه کاروان خانواده ها برای دیدن محمدرضا به کمپ اشرف رفتیم،اول اینکه سازمان درکنارهرخانواده ای یک الی دونفررا بعنوان مامورگذاشته بودند ونمی گذاشتند که ما راحت با هم صحبت کنیم! اما با این وجود سعی کردم به نوعی به محمدرضا برسانم که مسیراشتباهی را دارد طی می کند،هرچه هم مادرم گریه کرد وبه وی گفت که با ما به ایران برگردد فایده ای نداشت،البته او خودش چیزی نمی گفت فقط آن دومامورسازمان وارد صحبت می شدند ومثلا می گفتند ما با هم برای سرنگونی خواهیم آمد!! بهرحال گذشت وما هم برگشتیم،سال بعد اما مادروخواهرم بدون اطلاع تنهایی به کمپ اشرف می روند که متاسفانه مسئولان سازمان درنهایت بی رحمی وسنگدلی حتی حاضر نشدند محمدرضارا به مادرش نشان دهند وبا توهین به مادروخواهرم به آنها گفته بودند شما مزدورید باید برگردید!! این بود که متاسفانه بعد ازمدتی مادرم درحالیکه گریه می کرد براثر غم عصه ندیدن فرزندش به رحمت خدا رفت! من اول ازدست برادرم عصبانی شدم که چرا حاضر نشده با مادرم دیدارکند اما با توضیحات افرادی که جدا شده بودند متوجه شدم که اومقصر نبوده.بنابراین من معتقدم که قطعا خدا رجوی را بخاطرشکستن دل مادران وپدرانی که فرزندانشان را اسیرکرده به سختی کیفر خواهد داد.
بعد ازاین اعضای انجمن نجات ضمن توضیحات بیشتری ازابعاد جنایات وخیانت های فرقه رجوی به آقای والی زاده گفتند قطعا سرنوشت الان رجوی که سالهاست ازترس جانش معلوم نیست درکدام سوراخ موش مخفی شده ووضعیت فلاکت باری که دیگرسران فرقه اش درحال حاضردارند بخاطر آه دل مادران وپدران اسیران است.
درپایان آقای والی زاده ضمن تشکرمجدد ازحضور اعضای انجمن نجات درمنزل خود ابرازامیدواری کردند که هرچه زودترهمه اسیران منجمله برادرش ازفرقه رجوی نجات پیدا کرده تا بتوانند زندگی نوینی را برای خود شروع کنند.