مجاهدین خلق در مسیر فروپاشی – قسمت دوم

مقدمه: دست نوشته های من شاید از نظم در متن تبعیت نکند زیرا در شرایط خاص و از یک فرصت بدست آمده و بدور از کنترل، نظارت دائمی و شدید مسئولین مجاهدین خلق در آلبانی نوشته شده است. لذا از خوانندگان باید به دلیل شتابزدگی در نوشتن پیشاپیش عذرخواهی کنم.

 ***

من تا سه ماه پیش در لیبرتی بودم الان در آلبانی هستم. ۲۶ سال در اشرف (عراق) زندگی و سرمایه جوانی ام هدر رفت. در آلبانی روزنه هایی به دنیای آزاد برای ما باز شد. از اکیپ ۱۱۵ نفره دوم اخیر که از لیبرتی به آلبانی آمدیم حدود ۵۰ نفر جدا شدیم. ریزش مستمر نفرات در آلبانی ادامه دارد.
اخیرا هم که نفرات را از آپارتمان ها بردند مسئولین مجاهدین عده ای از به اصطلاح مساله دارها را عذرشان را خواستند این مربوط است به دو هفته بعد از اینکه به آلبانی آمدیم. من و دوستان جداشده در آپارتمان مستقل هستیم و از شر قیافه های نحس مسئولین سرکوبگر مجاهدین راحت شدیم. این عمیق ترین نفس راحت من بعد از سه دهه فعالیت در تشکیلات رجوی است. البته در اشرف و لیبرتی با سران مجاهدین بر سر خیلی از مسائل اختلاف های زیادی داشتم. علنا در نشستها به سید میزدم. تا اینکه فرماندهان من را صدا زدند و گفتند علنی به او نزن در گزارش کتبی بنویس! این تناقض در رفتار و شعار سران مجاهدین خلق واقعا تعجب آور است مریم در پاریس شعار حمایت از آزادی بیان می دهد آن وقت من که ۲۶ سال همه سرمایه ی زندگیم را وقف مجاهدین کرده ام اجازه نداشتم به مثلا مسعود رجوی یا خط و خطوط تشکیلاتی انتقاد کنم!!
سالها در بخش های مختلف سازمان در عراق کار کردم و شاهد عینی هستم که مجاهدین خلق، آدم خرید و فروش می کردند، به نام تجارت حقه بازی و به نام کار مالی ـ اجتماعی کلاهبرداری می کردند و در نشست های درون گروهی به اعمال پلیدشان افتخار هم می کردند. از شگردهای مجاهدین، ساختن انجمن های دوستی قلابی، احزابی که فقط روی کاغذ است و درست کردن شورای شیوخ درعراق که شیخ آن حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشت، فقط با ۵۰۰ هزا دینار اولیه و ۱میلیون دینار بعدی آشنا بود.
مسعود رجوی با گروگان گرفتن جان افراد دارد موضوع انتقال افراد از لیبرتی به خارج از عراق را کش می دهد. رجوی قربانی می خواهد نه انسانهایی که در دنیای آزاد و در کمال سلامتی و بدور از خطر و آسیب جانی بسر برند.
در آلبانی نیز مسئولین مجاهدین آنهایی را که مساله دار هستند دک می کنند چون دستگاه تشکیلاتی اینجا کشش ندارد.
البته آنها هم که در ساختمان شیشه ای در ۱۰ کیلومتری تیرانا (مقر اصلی تشکیلات رجوی) هستند چندان وضعیت خوبی به لحاظ تشکیلاتی ندارند. اما من در آپارتمان مستقل برای خودم آزاد هستم. چند روز پیش یک آبروریزی برای مجاهدین خلق شد و تجربه ای برای آنان شد تا افراد را همینجا تعیین تکلیف کنند. منظورم این ۲۲۳ نفری است که در قالب ۱۱۵ و ۱۱۸ نفر به آلبانی منتقل شدند.
طنز تاریخ است که سالها شستشوی مغزی و سیستماتیک افراد در تشکیلات رجوی و فضای بازدارنده و محدودیت آمیز در مناسبات درونی، آنتی تز خود را پدید آورده است
یک ریل دیگر هم این است که مسعود و مریم رجوی یک فیل هوا میکنند مثل شورای مرکزی که تا شش ماه می شود محور بحثهای تشکیلاتی.
چرا که رفتن ۲۳۵ نفر از لیبرتی آن هم کسانی که خودشان در خواست رفتن نداده اند و با هویت مجاهد می روند در واقع سران مجاهدین هیچ توجیهی برای رفتن آنها ندارند مثل بیمار یا بریده یا ثالث و گزینه ی بعدی اینکه به هرحال یک خلاء در تشکیلات ایجاد می کند که این بحث به اصطلاح شورای مرکزی که تبدیل به محور بحث ها در نشست ها در لیبرتی شده است راه انداختند تا که اذهان به سمت آلبانی نرود.
کار تشکیلاتی دو محور دارد: طبق بحثهای مریم در سال ۷۳، یکی تعهدات و دیگری حسابرسی.
حالا تعهدات همان بیگاری کشیدن از افراد است که صبح ها هست. حسابرسی ها هم همان نشستهای پروژه خوانی است که بعد از ظهرهاست. این بجز نشست های ع. ج و کمیته ها است که بعد از نشست های ع.ح (عملیات جاری) برگزار می شود.
ریل بعدی این است که:
نفرات را صدا میزنند و توجیه می کنند که با بریده ها مرز داشته باش، تو یک مجاهد تمام عیار هستی و….
البته نفرات را تکی صدا می کنند بعد هم ۲۰۰ دلار پول بعد هم توجیه کمیساریا و همچنین امضای پاسپورت موقت که آرم صلیب سرخ دارد بعد هم شب قبل از رفتن از لیبرتی، همه چیزهایی که می خواهی با خودت ببری را باید در سالن به اصطلاح امجدیه (سالن غذ اخوری کاویان) که در کنار آشپزخانه است، تحویل بدهی.
آن روز که قرار است لیبرتی را ترک کنی همه کارهای بیرونی تعطیل است. حتی آشپزخانه هم تعطیل است و میزانی از پخت را روز قبل آماده کرده اند بقیه را هم غذای نیمه حاضری مثل نیمرو یا سوسیس می دهند.
هنگام خروج از لیبرتی در بازرسی با وجه دیگری از ضعف و همچنین وقاحت تشکیلات رجوی روبرو می شوی. حتی یک ورق کاغذ را حق نداری با خودت از لیبرتی بیرون ببری مبادا که ممکن است با خط نامرئی چیزی روی آن نوشته شده باشد و مسئولین مجاهدین چنین چیزی را اجازه نخواهند داد. همه چیز با دقت تمام بازرسی میشود ساک ها عوض میشود مبادا که نفرات در ساک چیزی جاسازی کرده باشند.
بازرسی ها خیلی تحقیر کننده است ولی چون نفرات از شر اختاپوسی به نام تشکیلات رجوی دارند راحت می شوند خود نوید بخش است پس چیزی نمی گویند.
سوار مینی بوس های کمیساریا می شوی و می آیی به بازرسی عراقیها. که با چیز عجیبی روبرو می شوی هر نفر چند ثانیه باور کنید چند ثانیه بازرسی می شود فقط دستی در وسایل می چرخانند و یالله یالله می کنند که سریع وسایلت را برداری و بروی.
دیگر از اینجا تا فرودگاه در ریل بازرسی های خاص فرودگاه هستی. وقتی که نفرات به داخل هواپیما وارد می شوند جالب است. با میهماندارن خانمی روبرو می شوند که هر کدام از آنها برای فروپاشاندن لیبرتی کافی هستند.
که از اینجا انقلاب باصطلاح مریم، شروع به سوراخ شدن می کند و تا مقصد دیگر آبکش می شود …
ادامه دارد …

م. س، کادر جدا شده در آلبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا